logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170767)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133478)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123427)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89879)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.    ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

Azam.pormaye Offline
#1 ارسال شده : 1395/01/23 05:23:30 ب.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال


معناي ايات محكم و متشابه در قرآن چيست؟

پاسخ از علامه طباطبايي

"مطابق آيه 7 سوره آل عمران

«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

(ترجمه: خدا كسي است كه بر تو كتاب را نازل كرد در حاليكه برخي از آن آيات محكم ميباشند كه آنها مادر- مرجع و اساس مسلم- كتابند و برخي آيات متشابه هستند اما كسانيكه در دلهاشان ميل بكجروي و انحراف از استقامت است از متشابه كتاب پيروي ميكنند براي فتنه و فريب دادن مردم و براي اينكه تأويلش را ميخواهند و حال آنكه تأويل آن را جز خداي نميداند و آنان كه در علم خود ثابت قدمند- در مورد آيات متشابه- ميگويند بآن ايمان داريم

👈اولا محكم آيه ايست كه در مدلول خود محكم و استوار باشد و معني مراد آن بغير مراد اشتباه نيفتد و متشابه بر خلاف آنست.

و ثانيا وظيفه ايماني هر مؤمني كه در ايمان خود رسوخ دارد اينست كه بآيات محكمه ايمان بياورد و عمل كند و
بآيات متشابهه ايمان آورد ولي از عمل بآنها توقف و خود داري نمايد"👌👌

آيات محكمه بامهات مطالب كتاب مشتملند و مطالب بقيه آيات بر آنها متفرع و مترتب ميباشند. و لازم بيّن اين مطلب آنست كه آيات متشابهه از جهت مدلول و مراد بآيات محكمه برگردند. يعني براي استيضاح معني آيات متشابهه آنها را بسوي محكمات رد كنند 👉👉

و بنابراين در قرآن مجيد آيه‌اي كه هيچگونه دسترسي بمراد واقعيش نباشد نداريم 👍👍و آيات قرآني يا بلاواسطه محكمند مانند خود محكمات و يا با واسطه محكمند مانند متشابهات

👈👈اما نظر مفسرين سابق كه مورد تاييد علامه نبوده است:

"آنچه عملا پيش مفسرين از صدر اول تا كنون دائر و مورد اعتماد است اينست كه

آيات متشابهه آياتي هستند كه ظاهرشان مراد نيست و مراد واقعي آنها را كه تأويل آنها است جز خداي نداند و بشر را راهي بآن نيست😡، باينگونه آيات بايد ايمان آورد ولي از پيروي و عمل بآنها توقف و خودداري نمود.

اين قول با اينكه عملا ميان اكثر مفسرين دائر و مورد اعتماد است از چند جهت بمتن آيه كريمه «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ الخ» و باسلوب دلالت ساير آيات قرآني انطباق ندارد
."

از كتاب قران در اسلام
https://telegram.me/quranpuyan

كلمات كليدي:محكم متشابه آيات

ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/25 11:00:51 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

 1 کاربر از Azam.pormaye برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
hamid3pnn در تاریخ 1395/01/24
Azam.pormaye Offline
#2 ارسال شده : 1395/01/25 01:50:15 ب.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال


منظور از ايات #محكم و #متشابه در قرآن چيست؟

قسمت دوم
روش معصومين در برخورد با محكم ومتشابه چه بوده است؟

پاسخ از علامه طباطبايي

"پيغمبر اكرم (ص) در وصف قرآن مجيد ميفرمايد:
«و ان القرآن لم ينزل ليكذب بعضه بعضا و لكن نزل يصدق بعضه بعضا فما عرفتم فاعملوا به و ما تشابه عليكم فآمنوا به»

(ترجمه: بدرستي قرآن نازل نشده براي اينكه برخي از آن برخي ديگر را تكذيب كند ولي نازل شده كه برخي از آن برخي ديگر را تصديق نمايد پس آنچه را كه فهميديد بآن عمل كنيد و آنچه بشما متشابه شد بآن- تنها- ايمان بياوريد).

امام ششم (ع) ميفرمايد: «المحكم ما يعمل به و المتشابه ما اشتبه علي جاهله»

(ترجمه: محكم قرآن آن است كه بآن بتوان عمل كرد و متشابه آنست كه بكسيكه نداند مشتبه شود)
و از روايت استفاده ميشود كه محكم و متشابه نسبي ميباشند و ممكن است آيه‌اي نسبت بكسي محكم و نسبت بكس ديگر متشابه باشد.👉👉
و از امام هشتم منقول است كه فرمود: «من رد متشابه القرآن الي محكمه هدي الي صراط مستقيم- ثم قال- ان في اخبار نا متشابها كمتشابه القرآن فردوا متشابهها الي محكمها و لا تتبعوا متشابهها فتضلوا»

(ترجمه: كسيكه متشابه قرآن را بمحكم آن رد كرد براه راست هدايت يافت. 👌👌
پس از آن فرمود: بدرستي در اخبار ما متشابه هست مانند متشابه قرآن پس متشابه آنها را بسوي محكم آنها برگردانيد و از خود متشابه پيروي مكنيد كه گمراه ميشويد).👉👉

👈👈چنانكه مشاهده ميشود روايات و خاصه خبر اخير صريح است در اينكه متشابه آيه ايست كه استقلال در افاده مدلول خود نداشته باشد و بواسطه رد بسوي محكمات روشن خواهد شد، نه اينكه هيچگونه راهي براي فهم مدلول آن در دسترس نباشد."


از كتاب قران در اسلام
rahim Offline
#3 ارسال شده : 1395/02/29 11:33:04 ق.ظ
rahim

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04
ارسالها: 134

5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
اقاي دكتر جعفر نكونام در مقاله"تفسير معناشناسانه آيات محكم ومتشابه" در شماره 16 مجله پژوهش ديني به بررسي پيشينه نظرات مختلف در تفسير آيه 7 سوره آل عمران پرداخته و نظر خود را نيز اعلام كرده است كه بخشهايي از مقاله در اينجا ارسال ميشود

". 1-طرح مسأله

مراد از آية محكم و متشابه آيه 7 سورة آل عمران است كه در آن آمده است: «مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».

برخي از مهم‌ترين سؤالاتي كه درباره اين آيه از ديرباز درباره اين آيه مطرح بوده، اين است كه مقصود از آيات متشابه چيست؟ تأويل چنين آياتي چگونه است؟ و چه كساني تأويل آيات متشابه را مي‌دانند؟

به نظر مي‌رسد، محوري‌ترين مبحث اين آيه «واو» در عبارت « وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ » است. بسياري اين واو را مستأنفه و برخي آن را عاطفه دانسته‌اند. بنابراين كه آن مستأنفه باشد، تأويل آيات متشابه چيزي نيست كه قابل درك بشر باشد و آن را كسي جز خدا نمي‌داند؛ اما بنابراين كه آن عاطفه باشد، تأويل متشابهات قابل درك بشر است و آن را گروهي به نام «راسخان در علم» مي‌دانند.

روشي كه ما در تفسير اين آيه به كار گرفته‌ايم، معناشناسي توصيفي است و مراد از آن شناسايي معناي واژگان و تركيبات آيه به كمك خود قرآن است. چيزي كه از آن به «تفسير قرآن به قرآن» تعبير مي‌كنند

2. پيشينة ديدگاه‌ها درباره آيه محكم و متشابه

به نظر مي‌رسد، در خصوص اين آيه سه ديدگاه وجود دارد:

ديدگاه اول اين است كه «واو» در عبارت « وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ » مستأنفه است و به موجب آن تأويل مشتابهات قرآن را جز خدا نمي‌داند و راسخان در علم در عين حالي كه به آن علم ندارند، به آن ايمان مي‌آورند.

ديدگاه دوم اين است كه «واو» در اين عبارت عاطفه است و بر اساس آن تأويل متشابهات قرآن را هم خدا و هم راسخان در علم مي‌داند.

ديدگاه سوم به نوعي جمع ميان دو ديدگاه قبل است. براساس اين ديدگاه «واو» در عبارت مذكور مستأنفه است و معناي اين آيه اين است كه كسي جز خدا به تأويل متشابهات قرآن علم ندارد؛ اما از طريق ادله ديگري ثابت مي‌شود كه ديگران نيز به آن علم دارند.

3-ديدگاه ما


مفاد آيه آل عمران اين است كه در قرآن دو دسته از آيات وجود دارد: آيات محكم و آيات متشابه. محكمات آياتي است كه الفاظ در آنها به همان معناي معهود مخاطبان استعمال شده و در آنها از حقايق معهود دنيوي سخن رفته است و تأويل و تحقق خارجي آنها در همين دنيا وجود دارد؛ از اين رو كافران مفاد اين آيات را انكار نمي‌كردند و دنبال تأويل و تحقق خارجي چنين آياتي نبودند؛ چون تأويل و تحقق خارجي آنها را به وضوح مي‌يافتند.

اما متشابهات آياتي است كه الفاظ درآنها به معنايي غير معهود مخاطبان به كار رفته و در آنها از حقايق نامعهود از قبيل خوردني‌ها و نوشيدني‌ها و زنان بهشتي سخن گفته شده است و تأويل و تحقق خارجي آنها در اين دنيا وجود ندارد؛ از اين جهت كافران مفاد اين آيات را انكار مي‌كردند و تأويل و تحقق خارجي آنها را مي‌خواستند؛ اما مؤمنان در عين حالي كه به تأويل اين آيات علم نداشتند، به آن ايمان داشتند و اعتراف مي‌كردند كه پروردگارا تو مردم را در روزي كه شكي در تحقق آن نيست، گرد مي‌آوري و خلف وعده نمي‌كني.

مهم‌ترين ادله‌اي كه بر اختصاص علم تأويل متشابهات به خدا دلالت دارد، به اين قرار است:

اولاً، در عبارت « ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ» طلب تأويل مذموم دانسته شده و از صفات كساني معرفي گرديده است كه در دلشان زيغ و ميل به ضلالت است؛ لذا معنا ندارد كه آن در ادامه از صفات راسخان در علم خوانده شود كه مورد مدح قرار گرفته‌اند.

ثانياً، در آيه آل عمران دو گروه معرفي شده است كه يكي از آنها كساني اند كه در دلشان زيغ و ميل به ضلالت است و طي عبارت « فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ» از آنها سخن گفته شده است. ترديدي نمي‌توان داشت كه گروه دوم راسخان در علم‌اند كه طي عبارت « وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» از آنها سخن رفته است.
ثالثاً، گروه راسخان در علم مؤمنان به تأويل متشابهات خوانده‌ شده‌اند و بي‌ترديد ايمان به اموري تعلق مي‌گيرد كه علم به آنها امكان ندارد.

رابعاً، چنان كه از مقايسه سياق آيه آل عمران و آيات متحدالموضوع دانسته مي‌شود، مراد از تأويل متشابهات حقايق قيامت است كه هنوز تحقق پيدا نكردند تا بشر بتواند به آنها علم پيدا كند."


اصل مقاله ايشان پيوست ميباشد

فایلهای الصاق شده :
mohkam&motashabeh .pdf (1,023kb) تعداد دانلود 5 بار.

شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
جزايري
#4 ارسال شده : 1395/04/09 10:28:57 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 798

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
در خصوص ايات محكم ومتشابه ديدگاه متفاوت مرحوم حجت الاسلام سيد مرتضي جزايري را ارسال مي كنم:

" متن موجود و در دسترس قرآن را به چهار بخشِ قصص، احکام، احوال شخصيه (حوادث روزگار نزول ) و درنهايت حقايق يا ( ام الکتاب ) منقسم مي‌دانست و سه بخش اول را متشابه ( و آن‌هم به معني همانند بَردار ) مي‌دانست و درحقيقت، تنها بخش چهارم يا محکماتِ اين کتاب را، «قرآن» به اصطلاحِ خودِ اين کتاب مي‌شناخت و اطلاق «قرآن» به «ما بين الدّفَّتين» را اصطلاحِ رايج ميان مسلمانان بر مي‌شمرد و لفظ «قرآن» در متن وحياني را به معنايي اخصّ از اصطلاح متشرعه.

براين باور بودکه متشابهات اين کتابِ مقدس، بيان مصاديق تمثيلي ( قصص ) و جزئيّات رفتاري ( احکام ) و راه‌کارهاي اجتماعي ( احوال شخصيّه ) است که به فرض تغييرِ شرايط زماني و مکاني و همچنين فرهنگي محيط نزول، تغيير پذيرند و بي‌گمان، به‌گونه‌هاي بی‌شمارِ ديگری ( و البتّه بسته موقعيّت‌ها ) نيز مي‌توانستند مورد بيان قرار گيرند و از اين جهت، آن‌ها را متشابه مي‌دانست.

بنابراين، هشدار مي‌داد که هنگام استناد و برداشت از آن‌بخش‌ها، ضروري‌ است بيش از هر چيز، جانب صيانت از مفا‌هيم امّ‌الکتاب ملحوظ شود و ناخواسته، اصول قرباني فروع نشوند و مفاهيم متشابه با عنايت به ريشه‌هاي محکم آن، دريافت و متشابهاتِ آن با توجّه به محکمات، معني و تفسير و برداشت گردند و هنگام توضيح و ترجمة و نيز تفسيرِ آن، جاهلانه در مورد آن‌ها حکم نشود که تالي فاسدهاي ‌بی‌شماري را سبب خواهد گرديد و جامعة ديني را در برابر دعاوي گزاف و غير قابل دفاعي قرار خواهد داد و پافشاري بر صحّت آن‌ها به دين‌گريزي منجر خواهدآمد.

باري، او متشابه را همانند بردار معني مي‌کرد و اين بخش عمدة قرآن از نظر حجم را سايه‌هايي مي‌دانست که اين سو و آن سو شدنِ آن‌ها، چيزي از قدر اين کتاب نمي‌کاهد.

همچنين نشان مي‌داد که خاستگاه تمثيلي بخش قصص و کاربرد تعليمي قسمت احکام و همچنين وضوح گويش‌هاي مربوط به وقايع روزمرّة تاريخ نزول ايجاب مي‌کند که دريافت اين بخش‌ها به هيچ وجه دشوار نباشد و نيست.
yarayi
#5 ارسال شده : 1395/04/19 09:00:26 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 798

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

در مقاله آقای شاکر به نام "بررسي سير تاريخي روايات، آثار و ديدگاهها در محکم و متشابه"به سه ديدگاه زير در تعريف محكم و متشابه برخوردم

1-ايت الله معرفت:محکم هر سخن و گفتاري که رسا و شبهه ناپذير باشد و مورد کج فهمي قرار نگيرد، چنان گفتار و حتي کرداري را محکم گويند؛
مبهم، سخني است که نارساست و نياز به تفسير دارد تا رفع ابهام شود.

متشابه از ريشه «شبه» اسم مصدر به معناي «مثل» و يا «شبه» مصدر به معناي همانند بودن گرفته شده است، که اين همانندي مايه شبهه ميگردد. متشابه احتمال چند معنا دارد که همين موجب شک و شبهه ميشود.


آيةالله معرفت در باره فرق «متشابه» و «مبهم» ميگويد که متشابه نياز به تأويل دارد و حال آن که مبهم نياز به تفسير دارد؛ زيرا در مبهم هيچ تشابهي وجود ندارد و نيز محل ترديد و شبهه نيست.۸ البته در تشابه نياز به تفسير و تأويل است. تفسير براي رفع ابهام و تأويل براي دفع شبهه است؛ اما تفسير مبهم فقط رفع ابهام است.۹ آيةالله معرفت رابطه بين تشابه و ابهام را از نوع عموم و خصوص من وجه ميداند.

2-از سعيد بن جبير نقل شده است که محکمات به آياتي از قرآن گفته ميشود که محتواي آن در همه کتب آسماني آمده و از اين رو، به ام الکتاب موسوم گشته است. (جامع البيان، ج۳، ص۱۱۷؛ تفسير القرآن العظيم، ج۲، ص۵)

3- از مقاتل بن حيّان نقل شده که محکمات را از آن رو محکمات گفته اند که همه اهل اديان به آن رضايت دهند. ( الکافي، ج۲، ص۲۸؛ وسائل الشيعة، ج۲۷، ص۱۸۲؛ البرهان، ج۱، ص۵۹۷ و نيز: نور الثقلين، ج۱، ص۳۱۳.)
Azam.pormaye Offline
#6 ارسال شده : 1397/08/29 08:08:43 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

این کتاب را ما نازل کردیم که بخشی از آیاتش محکمند (یعنی شما میبینید، می شنوید، حس می کنید، درک می کنید... باهاشون سر و کار دارید مثل امر و نهی و ...) اما بخشی دیگر تشبیه شده ها هستند.
کسانی که در دلشان انحراف هست دنبال فتهنه انگیزی هستند و به قصد فتنه می خواهند واقعیت خارجی آن را نشان دهند (تأویل می کنند) در حالی که واقعیت و مصداق حقیقی آن را کسی جز خدا نمی داند.
اما کسانی که در ایمان به قرآن ثابت قدمند می گویند ما به هر دو ایمان آوردیم. چه محکمات و چه آنها که تشبیه شده اند.
چون به اعتبار اینکه محکمات ام الکتاب هستند و آنها را با عقلمان فهم کردیم متشابهات را هم چشم بسته می پذیریم.

1- متشابهات «آیاتی هستند که حقایق عقلی و غیبی نامحسوس را به محسوسات تشبیه کرده‌اند.»
در این صورت تأویل نیز به معنای مشبهٌ‌له یعنی مصداق خارجی و واقعی آیات متشابه خواهد بود.

واژگان و تعابیر کلیدی در این آیه عبارت‌اند از: فتنه، تأویل، متشابه، راسخون، علم، ایمان و زیغ. حاصل بررسی این است که مراد از فتنه، عذاب اخروی و آیات متشابه، آیات قیامت و تأویل این آیات، تحقق خارجی آنهاست و راسخان در علم عبارت از مؤمنان به آیات آسمانی و زائغان عبارت از مشرکان مکه است
. محکمات آیاتی است که الفاظ در آنها به همان معنای معهود مخاطبان استعمال شده و در آنها از حقایق معهود دنیوی سخن رفته است و تأویل و تحقق خارجی آنها در همین دنیا وجود دارد. از این رو کافران مفاد این آیات را انکار نمی‌کردند و دنبال تأویل و تحقق خارجی چنین آیاتی نبودند؛ چون تأویل و تحقق خارجی آنها را به وضوح می‌یافتند.

2- زائغان عبارت از مشرکان مکه است. ابوجهل می‌گفت: آیا ابن ابی کبشه [یعنی پیامبر6] مرا با درخت زقوم می‌ترساند؟
وی سپس مقداری خرما و کره‌ خواست در حالی که می‌گفت: به من زقوم دهید! آیاتی که زقوم را توصیف می‌کنند (سوره صافات آیات 62 به بعد) در پی این حادثه نازل شد.
این طعنه زنی ها تا زمان نزول سوره آل عمران در اوایل دوره مدنی هم ادامه داشت و به گوش اهل مدینه رسیده بود.

3- متشابهات آیاتی است که الفاظ در آنها به معنایی غیر معهود مخاطبان به کار رفته و در آنها از حقایق نامعهود از قبیل «زقوم» سخن گفته شده است و تأویل و تحقق خارجی آنها در این دنیا وجود ندارد. از این جهت کافران مفاد این آیات را انکار می‌کردند و تأویل و تحقق خارجی آنها را در همین دنیا طلب می‌کردند، اما مؤمنان در عین حالی که به تأویل این آیات علم نداشتند، به آن ایمان داشتند و اعتراف می‌کردند که پروردگارا تو مردم را در روزی که شکی در تحقق آن نیست، گرد می‌آوری و خلف وعده نمی‌کنی

4- در عبارت «ابْتِغاءَ تَأْویلِه» طلب تأویل مذموم دانسته شده و از صفات کسانی معرفی شده است که در دلشان زیغ و میل به ضلالت است؛ لذا معنا ندارد که آن در ادامه از صفات راسخان در علم خوانده شود که مورد مدح قرار گرفته‌اند

5- رسوخ به معنای ثبوت است. العلم در قرآن به معنای اخبار و کتب آسمانی و قرآن است. راسخان در علم، مؤمنان به تأویل متشابهات خوانده شده‌اند و بی‌تردید ایمان به اموری تعلق می‌گیرد که علم به آنها امکان ندارد.
چنان که از مقایسه سیاق آیه 7 سوره آل عمران و آیات متحد الموضوع رک: اعراف: 51 -53 و 187، یونس: 39، انعام:‌158 دانسته می‌شود، مراد از تأویل متشابهات حقایق قیامت است که هنوز تحقق پیدا نکردند تا بشر بتواند به آنها علم پیدا کند

6- تعبیر فتنه بودن در جایی دیگر درباره درخت زقوم تصریح شده است:
«آیا از نظر پذیرایى این بهتر است یا درخت زقّوم؟! * در حقیقت، ما آن را براى ستمگران [مایه] فتنه‌ای گردانیدیم.»
چنان‌که در سبب نزول نیز گفتیم که آیات اخیر در پی سخن فتنه‌آمیز ابوجهل نازل شد. همچنین آیه 7 آل عمران نیز که از محکمات و متشابهات سخن گفته بر این معنا اشاره دارد. زیرا قبلاً نیز گفتیم که متشابهات آیاتی هستند که از حقایق غیبی در قالب الفاظی که به محسوسات دلالت می‌کنند یاد کرده‌اند که از جمله آنها عذاب‌های اخروی و چگونگی آنهاست. درخت زقوم نیز یکی از عذاب‌هاست که چون حقیقت آن بر ما پوشیده است، خداوند آن را به میوه‌ای تلخ و ناپسند تشبیه کرده است. راسخان در علم در مواجهه با چنین تشبیهاتی بدان ایمان می‌آورند (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا) اما آنان که در قلبشان انحراف است معنای تشبیه شده را اصل گرفته و دنبال می‌کنند و با هدف فتنه‌گری تلاش می‌کنند حقیقت آن را با تأویلش بر اساس محسوسات نشان دهند. (فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ)

۷_ در ادامه آیات هم (سیاق) همین راسخان میگویند خدایا تو مردم را در روزی که شکی در آن نیست جمع میکنی‌. سیاق هم به آخرت ربط دارد

دکتر سید جعفر صادقی🍃🍃🍃

.

ویرایش بوسیله کاربر 1397/08/29 08:10:44 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#7 ارسال شده : 1398/04/20 05:55:57 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

چرا قرآن آیات محکم و متشابه دارد؟ فلسفه وجود ایات متشابه چیست؟

وجود متشابهات سبب زنده ماندن و هميشه تازه بودن قرآن است

و اگر متشابهات نبود قرآن پيوسته تازه بودن خود را از دست ميداد.
مثلا اگر شخصي داستان جنگ چالدران را كه ميان قواء شاه اسمعيل صفوي و سلطان سليم عثماني اتفاق افتاد بخواند، دفعۀ اول كاملا شيرين و دلچسب خواهد بود، دفعۀ دوّم كمتر از اول و در دفعۀ سوّم ديگر احتياج بخواندن نخواهد داشت و خواهد كه كتاب آنرا بفروشد. زيرا با دو دفعه مراجعه همۀ مطالب بر وي روشن شده و جاي ابهامي باقي نخواهد ماند.

قرآن كريم نيز اگر همه اش محكم و واضح الدلاله بود موقعيت خود را از دست ميداد، اينكه قرآن با اين همه تفاسير و مباحث در هر عصر احتياج بتفسير خاص دارد و آيات آن پيوسته معركة الاراء و مورد بحث و تبادل نظر است در اثر وجود متشابهات است اين آيات چند بعدي و حتي پنج بعدي و ده بعدي است كه قرآن را زنده نگه داشته و پيوسته مطرح انظار نموده است.

علي هذا اگر همۀ قرآن محكمات بود آنوقت اين كلام آسماني موقعيت كنوني خود را نداشت و مطرح انظار صاحب نظران نبود از طرف ديگر اگر همه اش متشابهات بود مورد خرده- گيري واقع ميگرديد كه چرا همه اش چند پهلو و چند بعدي است ولي وجود محكمات در بيان اصول مسلّمۀ دين و وجود متشابهات در پشتوانه بودن بتازگي ابدي قرآن، هر دو مكمّل همديگراند و اين كتاب مبين با اين دو بال عظيم بپرواز آمده و روي اين دو ركن اساسي قرار گرفته است و هر يك بدون آنديگري ناقص خواهد بود.


از کتاب قاموس قرآن
ali Offline
#8 ارسال شده : 1400/06/15 11:07:54 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

منظور از آیات محکم و متشابه چیست؟

واژه محکم در اصل از اِحکام به معنى ممنوع ساختن، گرفته شده است و به همین دلیل، به موجودات پایدار و استوار، محکم مى گویند; زیرا عوامل انحرافى را مى زدایند.

و نیز سخنان روشن و قاطع که هر گونه احتمال خلاف را از خود دور مى سازد محکم مى گویند: ( راغب در مفردات مى گوید: حکم (و حکمه) در اصل به معنى منع است).

و دانش را از این جهت حکمت مى گویند: که انسان را از بدى ها باز مى دارد.

بنابراین، مراد از آیاتٌ مُحْکَماتٌ آیاتى است که مفهوم آن به قدرى روشن است که جاى گفتگو و بحث در آن نیست، آیاتى همچون: قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ: بگو او است خداى یگانه !(۵)

لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ: هیچ چیز همانند او نیست .(۶)

اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْء: خداوند آفریننده و آفریدگار همه چیز است .(۷)

لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَیَیْنِ: سهم ارث پسر معادل سهم دو دختر است .(۸)

و صدها آیه مانند آنها درباره عقاید، احکام، مواعظ و تواریخ، همه از محکمات مى باشند.

این آیات (محکمات) در قرآن أُمُّ الکتاب نامیده شده، یعنى اصل، مرجع، مفسر و توضیح دهنده آیات دیگر است.

واژه متشابه در اصل، به معنى چیزى است که قسمت هاى مختلف آن، شبیه یکدیگر باشد، به همین جهت به جمله ها و کلماتى که معنى آنها پیچیده است و گاهى احتمالات مختلف درباره آن داده مى شود، متشابه مى گویند.

و منظور از متشابهات قرآن همین است، یعنى آیاتى که معانى آن در بدو نظر پیچیده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مى رود، اگر چه با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها روشن است.


گرچه درباره محکم و متشابه ، مفسران احتمالات زیادى داده اند ولى آنچه ما در بالا گفتیم هم با معنى اصلى این دو واژه کاملاً مناسب است، و هم با شأن نزول آیه، هم با روایاتى که در تفسیر آیه وارد شده، و هم با خود آیه مورد بحث، سازگارتر مى باشد.

زیرا در ذیل آیه فوق مى خوانیم: افراد مغرض، همیشه آیات متشابه را دستاویز خود قرار مى دهند، بدیهى است آنها از آیاتى سوء استفاده مى کنند که در بدو نظر تاب تفسیرهاى متعددى دارد و این خود مى رساند که متشابه به آن معنى است که در بالا گفته شد.

براى نمونه آیات متشابه، قسمتى از آیات مربوط به صفات خدا و چگونگى معاد را مى توان ذکر کرد، مانند: یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ: دست خدا بالاى دست هاى آنها است (۱٠) که درباره قدرت خداوند مى باشد.

وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ: خداوند شنوا و دانا است (۱۱) که اشاره به علم خدا است.

و مانند وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ: ترازوهاى عدالت را در روز رستاخیز قرار مى دهیم (۱۲) که درباره وسیله سنجش اعمال سخن مى گوید.

بدیهى است: نه خداوند دست (به معنى عضو مخصوص) دارد و نه گوش (به همین معنى) و نه ترازوى سنجش اعمال، شبیه ترازوهاى ماست، بلکه اینها اشاره به مفاهیم کلى قدرت، علم و وسیله سنجش مى باشد.

این نکته نیز لازم به یادآورى است که محکم و متشابه ، به معنى دیگرى نیز در قرآن آمده است، در اول سوره هود مى خوانیم کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ در این آیه تمام آیات قرآن، محکم قلمداد شده است، و منظور از آن ارتباط و به هم پیوستگى آیات قرآن است. و در آیه ۲۳ سوره زمر مى خوانیم: کِتاباً مُتَشابِهاً... یعنى کتابى که تمام آیات آن، متشابه است، متشابه در اینجا یعنى همانند یکدیگر از نظر درستى و صحت و حقانیت.

از آنچه درباره محکم و متشابه گفتیم معلوم شد یک انسان واقع بین و حقیقت جو، براى فهم کلمات پروردگار، راهى جز این ندارد که همه آیات را در کنار هم بچیند و از آنها حقیقت را دریابد، و اگر در ظواهر پاره اى از آیات، در ابتداى نظر، ابهام و پیچیدگى بیابد، با توجه به آیات دیگر، آن ابهام و پیچیدگى را برطرف سازد و به کنه آن برسد.

در حقیقت، آیات محکم از یک نظر همچون شاهراه هاى بزرگ و آیات متشابه همانند جاده هاى فرعى هستند.

روشن است اگر انسان در جاده هاى فرعى، احیاناً سرگردان شود، سعى مى کند خود را به نخستین شاهراه برساند و از آنجا مسیر خود را اصلاح کرده و راه را پیدا کند.

تعبیر، از محکمات، به ام الکتاب نیز مؤید همین حقیقت است، زیرا واژه أُمّ در لغت، به معنى اصل و اساس هر چیزى است و اگر مادر را أُمّ مى گویند: به خاطر این است که ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان در حوادث و مشکلات مى باشد.

و به این ترتیب، محکمات، اساس و ریشه و مادر آیات دیگر محسوب مى گردد.

ایه 7ال عمران
تفسیر نمونه
ali Offline
#9 ارسال شده : 1400/06/25 09:43:05 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال



در روايات مى‌خوانيم: آيات ناسخ، از محكمات وآيات منسوخ از متشابهات قرآن است و ائمه معصومين عليهم السلام مصداق بارز راسخون در علم هستند. «5»

حضرت على عليه السلام در نهج‌البلاغه‌ «6» از راسخان در علم ستايش مى‌كند. آنان كه به عجز علمى خود نسبت به علومى كه مخصوص خداست اعتراف دارند و از تعمق در چيزى كه ضرورتى ندارد دست باز مى‌دارند..

«5». تفسير نورالثقلين.

«6». نهج‌البلاغه، خطبه 91.


1- هركس همه‌ى آيات را نمى‌فهمد. «وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»

2- قلب‌هاى منحرف، منشأ فساد و فتنه است. «فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»

3- فتنه، تنها آشوب نظامى و فيزيكى نيست، تفسير به رأى و تحريفِ فرهنگ و معانى آيات نيز فتنه است. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»


6- نام راسخان در علم در كنار نام مقدس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهى است. «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»

7- علم، درجاتى دارد كه بالاترين آن آشنا شدن به تأويل و رسيدن به هدف نهايى است. «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»


9- گرايش به باطل، مانع از رسيدن به درجات بالاى علم است. «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» در برابر «فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ» قرار داده شده است.

10- هر چه را نمى‌فهميم انكار نكنيم. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

11- نزول آيات محكم و متشابه، در مسير تربيت است. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 472

ali Offline
#10 ارسال شده : 1400/10/05 09:15:59 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

آيت الله سید محمدجواد غروى در رابطه با آيات متشابه تعريف خاص خود و متفاوت با ديگر علما دارند.

از منظر ايشان، قرآن كه به لسان قوم عرب نازل شده، همچون افراد خود آن قوم (و حتى اقوام بشرى ديگر)، براى توضيح غير محسوسات و مفاهيم عالى كه بشر از درك آن عاجز ميباشد و همچنين براى تأثير گذارى قوى با كوتاهترين عبارات، از آرايه هاى ادبى همچون تشبيه، استعاره و تمثيل استفاده مينمايد. آياتى كه در آنها از چنين روشى استفاده شده از نگاه ايشان آيات متشابه ميباشند. آيت الله غروى در ضمن تأليفات خود به تشريح هر چه بيشتر اين مطلب با ذكر مثال هاى بسيار ميپردازند.

آيات مربوط به شيطان، جن، ملائكه، داستان حضرت آدم (ع)، عبارات ميزان، قلم و... از ديد ايشان جزو آيات متشابه ميباشند.

براى مطالعه ى بيشتر آراء و نظرات ايشان به كتاب "آدم از نظر قرآن" رجوع شود.

ali Offline
#11 ارسال شده : 1400/10/27 11:12:05 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

محكم و متشابه در سخنان امام على(ع)
رواياتى درباره معناى محكم و متشابه از امام(ع) نقل شده است كه اينك به برخى از آنها اشاره مى شود.

درباره معناى محكم از امام(ع) سؤال كردند. امام در پاسخ با تلاوت آيه شريفه: (هو الّذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ امّ الكتاب و أخر متشابهات…) (آل عمران/7) فرمود: خداوند, آيات قرآن را به دو دسته: محكم و متشابه تقسيم نموده است; اما محكم آن است كه آيه اى از قرآن, آن را نسخ نكرده باشد; مانند آنچه خداوند در قرآن به عنوان حلال يا حرام معرفى كرده است. از بيان حلال و حرام خوردنى ها و نوشيدنى ها گرفته تا وجوب زكات, حج, جهاد, و…. ظاهر اين گونه آيات, قابل فهم است و نيازى به تأويل ندارد و حكم آنها نسخ نشده است; مانند آيه: (حرّم عليكم الميتة و الدّم و لحم الخنزير و ما أهّل لغيرالله به…)(مائده/3) و آياتى ديگر كه در قرآن فراوان است. بحارالانوار, 90/11و12.

همچنين درباره معناى متشابه, از امام(ع) پرسيده شد; امام (ع) فرمود: متشابه آن است كه لفظ آيه يكى باشد, ولى معناى متفاوتى داشته باشد; مانند آيه (يضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء)(مدثر/31) خداوند متعال اِضلال (= گمراه ساختن) را در يك آيه به خود, در جايى ديگر به كفار و در آيه اى ديگر به بتها نسبت مى دهد. در ادامه, حضرت به توضيح انواع ضلالت و بيان مثالهاى قرآنى پرداخته مى فرمايد:
(اِضلال) وجوه و معانى مختلفى دارد كه از آن جمله است: اِضلال محمود, اِضلال مذموم و آنچه نه مذموم است و نه محمود.

اِضلال محمود و پسنديده منسوب به خداوند است كه مثال آن ذكر شد. اِضلال نكوهيده و مذموم مانند آيه (أضلّهم السامرى)(طه/85). و ضلالتى كه منسوب به بتهاست; مانند آيه: (واجنبنى و بنيّ أن نعبد الأصنام. ربّ انّهنّ أضللن كثيراً من النّاس…)(ابراهيم/35 و 36).

در ادامه, حضرت(ع) به توضيح الفاظى چون قضا, فتنه, نور, وحى, امّة و… كه در آيات قرآن معانى و وجوه مختلفى دارند, مى پردازد و شواهد و نمونه هاى قرآنى براى هر يك بيان مى كند.

در فرازی از آن، معانی مختلف دو کلمه «قضی» و «کفر» را بیان می‌فرمایند که: کلمه «قضی» به ده وجه و کلمه «کفر»‌به پنج وجه در قرآن کریم به کار رفته است؛ در خصوص یکی از معانی هریک از این دو کلمه، به این آیه اشاره می‌کنند که فقط همین فقره را آورده‌ایم:

…یکی از معانی «قضی» به معنای قطعی و واجب شدن عذاب است مانند آنجایی که خداوند می‌فرماید: «و هنگامی که کار تمام شد (قضی الامر)، شیطان گفت» و شبیهش مطلبی است که در سوره یوسف آمده که [یوسف به کسانی که در زندان خوابشان را تعبیر کرد گفت» «قطعی و حتمی شد آن مطلبی که در موردش سوال کردید» (یوسف/۴۱) …

… و اما وجه چهارم از «کفر» «برائت جستن» است
آنجایی که خداوند سخن حضرت ابراهیم ع را نقل کرد که گفت: «ما به شما کفر ورزیدیم و بین ما و شما دشمنی و نفرت تا ابد آغاز شد مگر اینکه به خدای واحد ایمان بیاورید» (ممتحنه/۴) و اینکه گفت« به شما کفر ورزیدیم» یعنی «از شما برائت می‌جوییم»؛ و همچنین خداوند سبحان در داستان ابلیس و تبری جستن وی در روز قیامت از انسانهایی که به سرپرستی او تن داده بودند، حکایت کرده «من قطعاً کفر ورزیدم بدانچه قبلا در موردم شرک می‌ورزیدید» یعنی از شما تبری جستم؛ و همچنین این آیه که فرمود: «شما این بتها را صرفا برای دوستی بین خودتان در دنیا برگزیدید، سپس روز قیامت برخی به برخی دیگر کفر می‌ورزید و همدیگر را لعنت می‌کنید.» (عنکبوت/۲۵) …

بحار الأنوار، ج‏۹۰، ص۱۹و ۶۱


ali Offline
#12 ارسال شده : 1401/05/26 09:08:11 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


محکم و متشابه

محکم یعنی:استوار، از ریشه«حکم یحکم حکما» گرفته شده، و به معنای:منع، و باز داشتن از هر گونه اخلالگری و افساد است.بدین جهت به دهانه اسب (لگام)«حکمة الفرس»گویند، زیرا از هر گونه سرکشی او جلوگیری می‏کند.

احکام الکلام:اتقانه.سخنی استوار و خلل ناپذیر گفتن. راغب اصفهانی گوید:«حکم، اصله منع منعا، لإصلاح»، (جلوگیری، به جهت اصلاح).
لذا سخنی که استوار باشد، و هر گونه اخلال در آن راه نیابد، و راه شبهه و کج فهمی بر آن بسته باشد، به چنین سخنی«محکم»گویند، یعنی:مستحکم و خلل ناپذیر.

احکام در سه مورد بکار می‏رود:
1-کلام محکم:سخنی استوار، خلل ناپذیر، راه شبهه و سوء استفاده بر آن بسته است.مقابل آن، متشابه:نارسا، شبهه پذیر.
2-آیة محکمة:ثابتة الحکم.عمل به آن تداوم دارد. در مقابل منسوخة الحکم که تداوم ندارد.

3-کتاب احکمت آیاته:تمامی آیات آن حساب شده و کاملا بررسی شده است، یک عمل ارتجالی و از پیش حساب نشده نیست، تا احیانا با شکست روبرو شود.لذا، احکام به معانی نخست، وصف اکثر آیات قرآن است، در مقابل آیات متشابهه.و همچنین به معنای دوم که مخصوص آیات غیر منسوخة الحکم است.ولی احکام به معنای سوم، شامل تمامی آیات قرآن می باشد.لذا وصف جامع کتاب قرار گرفته:«کتاب احکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر»
(هود/1).

متشابه، از تشابه:همانند بودن.از ریشه«شبه»به معنای«مثل».و«شبه»به معنای مانند بودن، گرفته شده.
تشابه دو چیز به یکدیگر، همانند یکدیگر بودن، که هر یک به دیگری مشتبه گردد و جهت فارقه میان آن دو بر حسب ظاهر وجود نداشته باشد.و احیانا موجب اشتباه شده، حقیقت مراد پوشیده گردد.


مانند:«ان البقر تشابه علینا»(بقره/70).گاوی که دستور ذبح آن صادر شده، لابد دارای ویژگی خاصی است، که بر اثر همانند بودن گاوها، مورد دستور پوشیده شده.
«و الزیتون و الرمان متشابها و غیر متشابه» (انعام/141).لذا همین آیه در جای دیگر به این صورت آمده:«و الزیتون و الرمان مشتبها و غیر متشابه» (انعام/99).که از شدت تشابه، به یکدیگر اشتباه می شوند.
در سوره زمر آیه 23 آمده:«اللّه نزّل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی...»مقصود:همانند بودن آیات قرآن، که در سبک و شیوه بیان، و ایجاز و ایفاء و فصاحت و قوت کلام، یکنواخت بوده، هرگز سستی و فتوری در روند کلام رخ نداده.و این از ویژگیهای سخن حق است، زیرا«و لو کان من عند غیر اللّه لو جدوا فیه اختلافا کثیرا»(نساء/82).
لذا این تشابه(به معنی یکنواخت بودن آیات) وصف تمامی کتاب قرار گرفته.ولی تشابه در مقابل احکام صرفا وصف برخی از آیات است.

تشابه، در مقابل احکام، همانندی می‏باشد که مایه شبهه و احیانا موجب لغزش گردد-که در سوره آل عمران(آیه 7)بدان اشارب رفته-لذا در تعریف «متشابه»گفته‏اند:«ما لا ینبئ ظاهره عن مراده»: (نارسایی ظاهر لفظ، یا عمل، که حقیقت آن را آشکار نمی سازد).

ولی راغب اصفهانی بهتر گفته:«و المتشابه من القرآن ما اشکل تفسیره لمشابهته بغیره...»: (متشابهات قرآن، آن باشد که تفسیر آن مشکل آید، زیرا نمودی جز آنچه هست دارد، و به چیز دیگر شباهت یافته).
مثلا، اگر گوینده در صدد گفتن حق است، سخن او به باطل می‏ماند، و به آن شباهت یافته.یا اگر دراندیشه انجام عملی نیکو است، کردار او به کاری زشت می‏ماند، و به آن مشتبه گردیده.
پس کلام حق(قرآن کریم)هر گاه نمودی جز حق داشته باشد، و به باطل همانند آید، آن را متشابه گویند.طبق این تعریف، تشابه، در مورد آیات متشابهه، تشابه حق و باطل است، سخن حق گونه حق تعالی، باطل گونه جلوه کند!
از این رو، تشابه، علاوه که بر چهره لفظ یا عمل، پرده ابهام افکنده، موجب شبهه نیز گردیده.و هر متشابهی، علاوه بر تفسیر که رفع ابهام کند، به تأویل نیز نیاز دارد، تا دفع شبهه نماید.پس تأویل نوعی تفسیر است که علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز می‏کند.بنا بر این، مورد تأویل، نسبت به تفسیر، اخص مطلق است

تشابه شأنی(نوعی)
در اینجا این پرسش پیش می‏آید که تشابه در آیات قرآنی، نسبی است یا واقعی؟


آیا این یک واقعیت است که قرآن ذاتا دارای آیات متشابهه می‏باشد، که فی نفسه برای همه متشابه است، گر چه دانشمندان، امکان رفع تشابه، بر ایشان فراهم است.یا آنکه اساسا، برای ارباب بصیرت تشابهی وجود ندارد، و صرفا برای آن دسته از مردم که آمادگی ندارند، تشابه وجود دارد!

در پاسخ باید گفت:تشابه برخی از آیات، نه نسبی است و نه ذاتی و واقعی، بلکه شأنی و نوعی است، به این معنی، که برخی آیات، به جهت محتوای بلند، و کوتاهی لفظ و عبارت زمینه تشابه در آن فراهم است، یعنی جای آن را دارد که تشابه ایجاد کند، زیرا تنگی و کوتاهی قالب، موجب گردیده تا لفظ در افاده معنی مراد(که بسیار بلند و پهناور است)کوتاه آید و نارسا جلوه کند.و این نارسایی، لازمه طبیعی این گونه موارد است، که الفاظ گنجایش معانی را نداشته، کشش آن را ندارد تا کاملا معنی مقصود را افاده کند.
این است که تشابه، در اینگونه موارد، طبیعی بوده، شأن آن را دارد که نارسا باشد.نوعا افراد، با برخورد با این گونه موارد دچار اشتباه و تردید گردند.زیرا ظاهر عبارت نمی‏تواند، معنی را کاملا در اختیار بیننده یا شنونده قرار دهد.
ولی احیانا کسانی هستند، با سبق اطلاعات، و واقف بودن بر رموز معانی و الفاظ وارده در قرآن، دچار این اشکال نگردند.لذا تشابه در قرآن، شأنی و نوعی است، نه نسبی، و نه واقعی و همگانی.


تشابه اصلی و عرضی

تشابه در آیات قرآن اساسا دو گونه است:اصلی و عرضی.
تشابه اصلی آن است، که بگونه طبیعی، به جهت کوتاهی لفظ و بلندای معنی، بوجود آمده:
الفاظ و کلمات موضوعه در لغت عرب، بیشتر برای افاده معانی کوتاه و خیلی پایین ساخته شده، گنجایش و کشش آن را ندارند که معانی گسترده و عمیق را افاده کنند، ناگزیر نارساییهایی در مفاهیم آنها بوجود خواهد آمد، و مردم آن روز که با چنین معانی والا و رقیق آشنا نبودند.و طبعا برای چنین معانی، الفاظی بخصوص وضع نکرده بودند، از طرفی هم قرآن ملتزم بود که از الفاظ موضوعه عرب و از شیوه‏های کلامی آنان استفاده کند، «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون»(زخرف/3)، لذا بناچار راه کنایه و مجاز و استعاره را پیمود، و این خود، بر عرب غریب می نمود.

مثلا آیه«و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» (انفال/17)اشاره به قدرت ناچیز انسان است در انجام افعال اختیاری خویش، در مقابل عوامل مؤثر در بوجود آمدن آن، که همگی با اذن الهی انجام می‏شود.درک این معنی برای عرب آن روز دشوار می بود، لذا بوی جبر در افعال از آن استشمام می گردید.

تشابه عرضی، در آن دسته از آیات به وجود آمد، که در آغاز اسلام متشابه نبوده، مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نیت، با آن بر خودرد می‏کرده، معنی و مراد آن را به خوبی درک نموده، هیچ گونه شبهه‏ ای ایجاد نمی کرد.ولی پس از به وجود آمدن مباث جدلی و مسائل کلامی، و رائج شدن برخی مطالب فلسفی-که جسته و گریخته، به گونه ناپخته و نارس، از یونان به این دیار راه پیدا کرد-مشاهده گردید که بر چهره بسیاری از آیات، هاله ‏ای از ابهام و اشکال نمودار گشت، آیاتی تا دیروز از محکمات بوده، و امروز در زمره متشابهات در آمده.
و این بر اثر دستاویز ناروای برخی اهل کلام و ارباب جدل بود، که چهره تابناک این گونه آیات را دگرگون ساخت، و از درخشش و تابش اولی خود فرو افکند.
مثلا آیه:«وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة»(قیامة 22):(چهره ها در آن روز شگفته است، زیرا به پروردگار خویش نظر دارد).
این آیه-برحسب استعمالات متعارف عرب-نظر داشتن به جایگاه بلند و بزرگوار پروردگار را می‏رساند.

اکنون چرا، مانند ابو الحسن اشعری(م 324)-که شیخ اهل سنت و جماعت و سر کرده اشاعره تا امروز بشمار می‏رود-این آیه را دگرگون ساخته آنرا به معنای:«رؤیت بصر»گرفته است؟
گوید نظر سه گونه است:نظر اعتبار، نظر انتظار، و نظر رؤیت...آنگاه گوید:نظر اعتبار(عبرت جستن) در قیامت نشاید.نظر انتظار، با حرف«الی»مقرون نگردد.مانند آیه«فناظرة بم یرجع المرسلون» (نمل/35).پس نباشد جز نظر رؤیت.

از مقاله متشابهات در قرآن
نویسندگان: محمدهادی معرفت
منبع: کیهان اندیشه 1372 شماره 52
ali Offline
#13 ارسال شده : 1402/03/23 08:46:33 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

حضرت علي ع در خطبه اشباح (91) درضمن پاسخ به كسي كه از صفات خداوند پرسيده بود، اشاره اي هم به متشابهات و راسخان در علم و ايه 7 سوره ال عمران كرده اند.


صفاته تعالى في القرآن:
فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ، وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّيْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ وَ لَا فِي سُنَّةِ النَّبِيِّ صلی الله علیه وآله وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَى حَقِّ اللَّهِ عَلَيْكَ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ، فَمَدَحَ اللَّهُ تَعَالَى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْماً وَ سَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً. فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ. هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ الْأَوْهَامُ لِتُدْرِكَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ وَ حَاوَلَ الْفِكْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ [خَطْرِ] خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِيقَاتِ غُيُوبِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ إِلَيْهِ لِتَجْرِيَ فِي كَيْفِيَّةِ صِفَاتِهِ وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لَا تَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ، رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ مَهَاوِيَ سُدَفِ الْغُيُوبِ مُتَخَلِّصَةً إِلَيْهِ سُبْحَانَهُ، فَرَجَعَتْ إِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً بِأَنَّهُ لَا يُنَالُ بِجَوْرِ الِاعْتِسَافِ كُنْهُ مَعْرِفَتِهِ وَ لَا تَخْطُرُ بِبَالِ أُولِي الرَّوِيَّاتِ خَاطِرَةٌ مِنْ تَقْدِيرِ جَلَالِ عِزَّتِه.


اى مردى كه سخن پرسيدى، به آنچه قرآن از صفات او براى تو بيان كرده و تو را بدان راه نموده است، اقتدا كن و از چراغ هدايت آن روشنايى بگير. و هر چه را كه شيطان تو را به دانستن آن واداشته و در كتاب خدا آموختنش بر تو واجب نشده و در سنّت پيامبر و ائمه هدى از آن نشانى نيست، علم آن را به خدا واگذار و از آموختن آنها بپرهيز. نهايت چيزى كه خداى تعالى بر تو مقرّر داشته، همين است و بس.
و بدان كه راسخان در علم كسانى هستند، كه اقرارشان به ندانستن آنچه در پرده غيب است، آنها را بى نياز كرده است از كوشش براى گشودن درهاى بسته عالم غيب، تا بدانچه در پس پرده مستور است آگاه شوند. ايشان اعتراف مى كنند كه از دريافت آنچه در حيطه دانششان نيست، عاجزند و خداى تعالى اين اعتراف را ستوده است. و بدين سبب، آنان را راسخان در علم ناميده اند، كه تعمق در چيزى را كه خدا جستجوى كنه آن را تكليف نكرده است، واگذاشته اند. تو نيز به همان قدر كه قرآن راهنماييت كرده اكتفا كن و عظمت خداى سبحان را به گنجاى خرد خويش مسنج كه از جمله هلاك شوندگان گردى.
اوست خداى توانايى كه اگر اوهام را هواى آن در سر افتد، كه منتهاى قدرتش را دريابند، يا انديشه پاك از وسوسه شيطانى، بخواهد در غيب ملكوتش به او ره جويد، يا دلها شيفته آن گردند، كه به چگونگى صفاتش پى ببرند، يا آنجا كه عقول از درك صفات او بازمانند، سوداى رسيدن به كنه ذاتش را در سر پرورند، دست ردّ به سينه آنها زند و بازپسشان گرداند. هر چند، كه از روى اخلاص روى به سوى او نهاده باشند و از كوره راههاى صعب و ظلمانى عوالم غيب گذشته باشند. آنان، بى آنكه از سعى و تلاش خود ثمرتى حاصل كنند، بازگردند و اعتراف كنند، كه پاى نهادن در اين راه كارى خطا بوده. كنه معرفت او ادراك نگردد و هيچ عاقل صاحب رأيى نتواند عظمت و بزرگيش را بسنجد.


طبق اين بيان، راسخان در علم بدنبال غور و فهم صفات خدا (بيش از انچه در قران امده) نيستند و حتي با افتخار به ندانستن ان اقرار مي كنند و خداوند نيز انها را به همين جهت ستوده است.
لذا به نظر ميرسد موضوع صفات خداوند از ايات متشابه است و"الراسخون في العلم" در ايه به "الله" عطف نشده است و عبارت بصورت "و مايعلم تاويله الا الله" " والراسخون في العلم يقولون آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا..." مي باشد.

ali Offline
#14 ارسال شده : 1402/04/04 08:42:44 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

آيا راسخان در علم، تفسير متشابهات را مى دانند؟

"در اينجا سؤالى مطرح مى شود و آن اينکه مطابق آنچه در اين فراز از خطبه اشباح آمده است، امام(عليه السلام) مى فرمايد: راسخان در علم نيز از فهم کنه صفات خدا عاجزند و به عجز خود اعتراف دارند و اين اعتراف نشانه رسوخ و استوارى آنها در علم است و مى دانيم اين سخن اشاره به آيه 7 سوره آل عمران است که مى فرمايد: «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرّاسخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُوُلوُنَ آمَنَّابِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» و به اين ترتيب مفهوم آيه چنين مى شود که: تأويل آيات متشابه قرآن را فقط خدا مى داند و راسخان در علم در برابر آن اظهار عجز مى کنند. يعنى - به اصطلاح - جمله «وَالرَّاسخُونَ...» جمله استينافيه است.
ولى از سويى در روايات زيادى که از ائمّه معصومين نقل شده و - شايد بالغ بر سى روايت بشود - آمده است که «راسخان در علم» ماييم! يعنى از تأويل آيات متشابه باخبريم و به اين ترتيب «الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» در آيه، عطف به «ألله» خواهد شد.
سؤال اين است که اين تضاد را که بين اين خطبه از نهج البلاغه و آن همه از روايات است، چگونه حلّ کنيم و به تعبير ديگر: آيا راسخان در علم - به هر معنى که آن را تفسير کنيم - بر متشابهات قرآن و اسرار صفات خداوند آشنايى و آگاهى دارند؟ يا آنکه قناعت آنها به همان علم اجمالى و عدم غور و تعمّق در ماوراى آن، سبب شده که عنوان «راسخان در علم» بر آنها اطلاق شود؟


از يک سو، روايات بى شمارى نظر اوّل را تأييد مى کند و صرف نظر کردن از اين همه روايات بسيار دشوار است و از سوى ديگر، خطبه بالا با صراحت نظر دوم را دنبال مى کند، و اين چيزى است که بسيارى از محقّقان و متفکّران در مسائل اسلامى را حيران ساخته است.

ولى با دقّت بيشتر مى توان در ميان هر دو جمع کرد و تضاد را برطرف نمود، نه از يک راه، بلکه از دو راه:
نخست اينکه بگوييم: «راسخان در علم» هر قدر والامقام باشند حتّى امامان معصوم، ذاتاً از معانى متشابهات قرآن و اسرار صفات حق آگاهى ندارند; آنچه مى دانند به تعليم الهى و وحى يا الهام غيبى است، همان گونه که در بحث علم غيب و شفاعت، درباره آيات نفى کننده علم غيب از آن بزرگواران و آيات اثبات کننده علم غيب براى آنها گفته شده است که ذاتاً چيزى از غيب نمى دانند بلکه آنچه مى دانند به تعليم الهى است; همچنين ذاتاً قادر به شفاعت نيستند، امّا با اذن پروردگار حقّ شفاعت پيدا مى کنند.

ديگر اينکه: متشابهات و اسرار پيچيده معارف دينى بر دو گونه است; بخشى از آن را «راسخان در علم» مى دانند (مانند تفسير بسيارى از آيات متشابه قرآن) در حالى که درک بخش ديگرى از تفسير آيات قرآن که مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به طور تفصيلى براى هيچ انسانى ممکن نيست. آنچه انسانها از آن درک مى کنند، همان معرفت و علم اجمالى است که در بالا با ذکر مثالهايى کاملا تبيين شد.
به تعبير ديگر: متشابهات، بر دو گونه است; بخشى از آن را معصومين و راسخان در علم مى دانند و بخشى ديگرى را که مربوط به کنه ذات و صفات خداست هيچ کس نمى داند و روايات مزبور مربوط به بخش اوّل است و خطبه مورد بحث، مربوط به بخش دوّم.

نتيجه اينکه: «واو» در آيه شريفه، واو عاطفه است و مفاد آيه چنين مى شود که خدا و راسخان در علم، تفسير متشابهات را مى دانند ولى جمله «يَقُولوُنَ آمَنَّابِهِ کُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» جمله اى است جداگانه که ناظر به مسايلى مانند کنه ذات و صفات خدا، يا زمان قيامت و امثال آن است.(ه گفته «ابن ابى الحديد» در شرح اين خطبه جمله «يَقُولوُنَ» مى تواند حاليّه و مى تواند استينافيّه باشد)

از اينجا روشن مى شود اينکه در ميان بزرگان علما معروف است که صفات خدا توقيفى است - يعنى هيچ نامى را نمى توان بر خدا نهاد، جز نام هايى که در کتاب و سنّت وارد شده - اشاره به همين معنا است، زيرا اگر ميدان نامگذارى پروردگار به روى افکار مردم که دائماً با صفات ممکنات سروکار دارند، صفاتى که همه جا آميخته با نقايص است، سبب مى شود که براى خداوند متعال نام هايى برگزينند که شايسته ذات او نباشد. به همين دليل، دستور داده شده در اين راه پر خوف و خطر، تنها در پرتو کتاب و سنّت حرکت کنند.
لذا امام(عليه السلام) در تعبير بسيار جالبى که ذيل فراز بالا دارد، به سؤال کننده از صفات خدا فرمود: به همين مقدار قناعت کن و عظمت خداوند را با عقل خود اندازه گيرى نکن که (در پرتگاه شرک و تشبيه خواهى افتاد و) از هلاک شوندگان خواهى بود!"

شرح نهج البلاغه ايت الله مكارم شيرازي
ali Offline
#15 ارسال شده : 1402/04/04 09:06:17 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اصل ارسال توسط : ali برو به اراسل نقل قول شده

آيا راسخان در علم، تفسير متشابهات را مى دانند؟

"در اينجا سؤالى مطرح مى شود و آن اينکه مطابق آنچه در اين فراز از خطبه اشباح آمده است، امام(عليه السلام) مى فرمايد: راسخان در علم نيز از فهم کنه صفات خدا عاجزند و به عجز خود اعتراف دارند و اين اعتراف نشانه رسوخ و استوارى آنها در علم است و مى دانيم اين سخن اشاره به آيه 7 سوره آل عمران است که مى فرمايد: «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرّاسخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُوُلوُنَ آمَنَّابِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» و به اين ترتيب مفهوم آيه چنين مى شود که: تأويل آيات متشابه قرآن را فقط خدا مى داند و راسخان در علم در برابر آن اظهار عجز مى کنند. يعنى - به اصطلاح - جمله «وَالرَّاسخُونَ...» جمله استينافيه است.
ولى از سويى در روايات زيادى که از ائمّه معصومين نقل شده و - شايد بالغ بر سى روايت بشود - آمده است که «راسخان در علم» ماييم! يعنى از تأويل آيات متشابه باخبريم و به اين ترتيب «الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» در آيه، عطف به «ألله» خواهد شد.
سؤال اين است که اين تضاد را که بين اين خطبه از نهج البلاغه و آن همه از روايات است، چگونه حلّ کنيم و به تعبير ديگر: آيا راسخان در علم - به هر معنى که آن را تفسير کنيم - بر متشابهات قرآن و اسرار صفات خداوند آشنايى و آگاهى دارند؟ يا آنکه قناعت آنها به همان علم اجمالى و عدم غور و تعمّق در ماوراى آن، سبب شده که عنوان «راسخان در علم» بر آنها اطلاق شود؟




در خصوص سئوال فوق و پاسخ اقاي مكارم


پاسخ اول خيلي موجه نيست چرا كه نتيجه ان ندانستن علم غيب است همانگونه كه در قران از قول پيامبر ص هم خطاب به مشركان امده كه من غيب نمي دانم. در اين حالت يعني پيامبر و راسخان در علم هم تاويل را نمي دانند.

پاسخ دوم هم ، حدس و فرضيه است و قرينه اي در قران مبني بر دو نوع متشابه داشتن ندارد.

اما پاسخ سومي كه صحيح تر است ميتوان باين سئوال داد: اولا حضرت علي فرموده اند بيش از انچه در قران امده، تعمق نكن . كه اين امر لزوما به معناي ندانستن تاويل ان حد كه در قران امده، نمي باشد.شايد تاويل انچه كه در قران امده را ميدانند . شايد هم نميدانند.

ثانيا حضرت دليل مدح خداوند از راسخان در علم را عدم تعمق در چيزى كه خدا جستجوى كنه آن را تكليف نكرده است،دانسته است. يعني صفت مشخصه راسخان علم در اين خطبه، عدم كوشش براى گشودن درهاى بسته عالم غيب است نه علم يا عدم علم به تاويل ايات متشابه كه در قران هم امده است. راسخان در علم، تلاش براي فهم همه امور غيبي نمي كنند و به ندانستن خود هم اعتراف دارند.

ویرایش بوسیله کاربر 1402/04/04 09:08:19 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#16 ارسال شده : 1402/10/20 09:42:42 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


ايات متشابه شامل مفاهيمي هستند كه خردگريز و بيان ناپذير هستند

يعني انسان دركي از انها ندارد و با بيان عباراتي سعي شده در حد فهم انسانها تبيين گردد


مثل موضوعات مربوط به زمان قيامت و تحولات زمين يا عالم بعد از مرگ و بهشت و جهنم

عقل انسانها به انها دسترسي ندارد. مثل اينكه اين دنيا را بخواهيم براي جنين داخل شكم مادر توضيح دهيم

حضرت علي هم در خطبه اشباح مسايل مربوط به ذات خدا را خارج از دسترسي عقل و جزو متشابهات تعريف كردند و اولوالباب را از غور در ان برحذر داشتند.


بنابراين ايات متشابه ايات چندپهلو و گنگ نيست كه خداوند عمدا براي سردرگمي انسانها گذاشته باشد بلكه انسان بخاطر ماهيتش نمي تواند انها را درك كند


نقل به مضمومن از جلسات سخنراني دكتر عبدالرحيم سليماني

ویرایش بوسیله کاربر 1402/10/20 03:51:32 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.460 ثانیه ایجاد شد.