logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:186943)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:153114)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:146457)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:103225)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ضرورت عقلگرايي در فقه و حوزه هاي علميه ، جايگاه عقل در فقه فعلي چگونه است؟    جنگ پيش‌دستانه در قران و سنت    تفسیرعملی قرآن در مکتب عاشورا: مرور آیات قرانی که امام حسین از مکه تا کربلا تلاوت کردند    تقویت عزم و اراده با صبر و تقوا ،حضرت ابوالفضل العباس : اسوه عزم             

توجه

Icon
Error

2 صفحه<12
farhang Offline
#26 ارسال شده : 1404/07/04 01:49:01 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,208
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
ترجمه تدبر و فهم سوره نحل نکات مهم تفسیری آیات 120-124 سوره نحل

نحل:120
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
به راستي ابراهيم [که يهوديان ادعاي انتساب به او مي‌کنند] با تمام وجود، همواره مطيعي حق‌گرا براي خدا بود و هرگز از مشرکان نبود. 125

______________
125- براي شناخت اوصاف چهارگانه‌اي که براي ابراهيم برشمرده شده است [امه، قانت، حنيف، غيرمشرک] توجه به معناي دقيق اين واژه‌ها مفيد مي‌باشد:
امه به کساني گفته مي‌شود که در چيزي مثل: مکان، زبان، زمان، آرمان، دين، فرهنگ و... مشترک باشند. اشتراک در هدف، حکايت از قصد واحدي مي‌کند که در معناي اُمّ نيز وجود دارد [مائده 2 (5:2) ]. اما ابراهيم يک تن بود، چگونه مي‌توان او را يک امت و يک جماعت تلقي کرد!؟ به نظر مي‌رسد رمز اين ابهام را در همسويي و هماهنگي همه اجزاء وجود، جسم و جان، لحظات شبانه روزي و غم و شادي آن پيشوا در خداپرستي دانست، مگر در قرآن نيامده است که تلاش‌هاي شما پراکنده است [إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى- ليل 4 (92:4) ]، دل‌هاي آنها پراکنده است [...تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى...- حشر 14 (59:14) ]؟ اما ابراهيم دل و دست خود را به يک سو داده بود.
اما «قانت» اسم فاعل از قنوت، به دوام اطاعت همراه با خضوع و پيوستگي بندگي گفته مي‌شود.
«حنيف» از ريشه حَنَفَ، بيانگر انگيزه و ميل از کجي به راستي و از گمراهي به هدايت است. به بيان قرآن، حنيف بودن معادل مشرک نبودن [حج 31 (22:31) ] و اخلاص در خداپرستي [بينه 5 (98:5) ] مي‌باشد. از 10 باري که کلمه «حنيفاً» در قرآن آمده، 8 بار آن اين صفت به ابراهيم نسبت داده شده است. در ضمن وصف مشرک نبودن ابراهيم [مطلقاً انگيزه غيرتوحيدي نداشتن] 6 بار در قرآن تکرار شده است [آل‌عمران 67 (3:67) و 95 (3:95) ، انعام 79 (6:79) و 161 (6:161) ، نحل 120 (16:120) و 123 (16:123) ].

نحل:121
شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
شکرگزار نعمت‌هاي او بود [و خدا نيز استعدادهاي معنوي] او را سامان بخشيد 126 و به راه راست رهبري‌اش کرد.

______________
126- معناي «اجتباء» همچون جبایت خراج [جمع‌آوري ماليات]، نوعي سامان دادن به پراكندگي سرمايه‌هاي روحي و جمع و جور كردن روانِ از تمركز و توجه خارج شده است. اجتباء رسولان، هدف منسجم و واحد بخشيدن به شخصيت آنان است. ارتکاب گناه، آدمي را از استواري و انسجام روحي خارج مي‌سازد. از اين نظر، به سامان آمدن پس از توبه و اصلاح را قرآن در مواردي اجتباء ناميده است: در مورد حضرت آدم: طه 122 (20:122) - ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى. در مورد يونس: قلم 50 (68:50) - فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

تفسیر بازرگان

وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۲۲﴾و در دنيا به او نيكويى و [نعمت] داديم و در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود (۱۲۲)

ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۲۳﴾سپس به تو وحى كرديم كه از آيين ابراهيم حق‏گراى پيروى كن [چرا كه] او از مشركان نبود (۱۲۳)


همان طوري كه جمع را امت مي‌گويند يك نفر را هم امت مي‌گويند اما خب يك استعمال نادري است لكن در روايات ديگر آمده است كه چون وجود مبارك حضرت ابراهيم به تنهايي كار يك ملت را انجام داد لذا از او به امت ياد شده است. اين دو طايفه از رواياتي است كه مرحوم فيض(رضوان الله عليه) در صافي به اينها اشاره كرده است.

در ادبيات تازي و فارسي كلمه امت و مانند آن بر يك نفر در صورتي كه از نظر علم و عمل كار يك جمعيت را بكند اطلاق شده است.

«حَنَف» يعني تمام تلاش و كوشش‌اش اين است در بستر مستقيم، در صراط مستقيم باشد به چنين آدمي مي‌گويند حنيف، حنيف مايل از باطل به حق است

اين ﴿وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ وصف سلبي است در قبال اوصاف ثبوتي سه‌گانهٴ گذشته و پنج‌گانهٴ آينده. امت هست، ﴿قَانِتاً لِلَّهِ﴾ است، «حنيف» است اين سه وصف ثبوتي. ﴿شَاكِراً لأَنْعُمِهِ﴾ است، مجتبي هست، مَهدي هست، از حَسنهٴ دنيا برخوردار است و از صالحين است اين اوصاف پنج‌گانهٴ بعدي در بين اوصاف ثبوتي پنج‌گانهٴ بعدي و اوصاف ثبوتي سه‌گانهٴ قبلي اين وصف سلبي ذكر شده است و اين از مشركين نيست.

اين ﴿وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ براي آن است كه كسي توهّم نكند در سورهٴ مباركهٴ «انعام» كه قسمت اول قصه‌اش اين است وقتي ﴿ فَلَمَّا رَأي الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هذَا رَبِّي... فَلَمَّا رَأي الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هذَا رَبِّي هذَا أَكْبَرُ﴾[9] اين ﴿هذَا رَبِّي﴾ ﴿هذَا رَبِّي﴾ او براي اين نيست كه ـ معاذ الله ـ او اول اينها را به عنوان رب تلقّي كرد بعد از اينها عدول كرد بلكه اين براي جدال احسن است و امثال ذلك. اصلاً شرك در حوزهٴ هستيِ وجود مبارك ابراهيم خليل راه پيدا نكرده


﴿وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً﴾ شهرت خوب، حيثيت خوب، معيشت خوب اينها حَسَنات دنياست فرزندان خوب حَسنه دنياست، توفيق ساختن كعبه، قبله و مطاف جهانيان حَسنه است براي اينكه ابراهيم خليل بود كه بنيانگذار كعبه بود، معمار بود، مهندس بود، كارگر همين كعبه بود اينها حَسنات دنياست كه به دست آدم كار خير انجام بگيرد، خب اگر كسي توفيق داشت به دست او مسجدي، مدرسه‌اي، يك مركز تحقيقي‌اي خب اين مي‌شود حَسنه دنيا، اگر ديگري ساخت و او تماشاگر بود كه ديگر حَسنه‌اي نصيب او نمي‌شود فرمود: ﴿وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً﴾ همه اين مراسم و مناسك حج و امثال ذلك حَسنهٴ اوست ﴿وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾ كه وصف ثبوتي نُهم است. فرمود در آخرت از صالحين است.


قرآن كريم در اين زمينه پنج مطلب بيان كرد آن مطالب پنج‌گانه عبارت از نفي ارتباط يهوديت با ابراهيم خليل(سلام الله عليه)، نفي ارتباط مسيحيت با ابراهيم خليل، نفي ارتباط وثنيت و ارتباط مشركان با ابراهيم خليل اين سه امر سلبي. دو امر ثبوتي دارد و آن اين است كه وجود مبارك پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با ابراهيم خليل در پيوند است آ‌ن هم با ملت او در پيوند است كه تابع دين و مكتب اوست نه تابع خود او و اين پيروي از ملت و دين ابراهيم نه از شخص ابراهيم هم به وحي الهي است

پیامبر اسلام تابع دین و ملت ابراهیم است نه خود ابراهیم
در سوره ال عمران نفرمود اين پيغمبر تابع ابراهيم است آنجا كه نام شخص ابراهيم است مي‌فرمايد عده‌اي پيروان او هستند و پيغمبر هم به او اُولاست، آ‌نجا كه سخن از ملت ابراهيم است مي‌فرمايد پيغمبر تابع ملت ابراهيم است. آ‌نجا كه سخن از خود ابراهيم است مي‌فرمايد: ﴿إِنَّ أَوْلَي النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ﴾ نه اينكه اين پيغمبر هم ﴿اتَّبَعُوهُ﴾ فرمود پيروان ابراهيم و حضرت رسول اينها ﴿إِنَّ أَوْلَي النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ﴾اند. اما در آيه محلّ بحث سورهٴ «نحل» كه سخن از ملت ابراهيم است مي‌فرمايد: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ﴾ خب ﴿مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ﴾ دين ابراهيم است ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ تو كه تابع ابراهيم خليل نيستي تو تابع دين او هستي كه همان دين الهي است كه خدا مشخص فرمود.
در قرآن آيه‌اي نداريم كه فاضل تابع مفضول باشد

وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾
جناب قرطبي اين ﴿مِنَ الصَّالِحِينَ﴾ را به «مع الصالحين»معنا كرده است، خب اگر ما دليل عقلي يا نقلي معتبر داشته باشيم ظاهر را صرف‌نظر مي‌كنيم در معاني حروف و افعال و اسما صرف‌نظر مي‌كنيم اما وقتي دليل نداشته باشيم ﴿مِنَ﴾ را به معناي خودش مي‌گيريم ديگر ﴿وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾ نه «مع الصالحين».

درباره حضرت ابراهيم امت بودن، قانت بودن، حنيف بودن، نزاهت از شرك، شاكر بودن، مجتبي بودن، مَهدي بودن، در دنيا از حَسنه برخوردار بودن، در آخرت از صالحين بودن نُه‌تا و دهمي كه از همه اينها اشرف است به حَسب ظاهر با ﴿ثُمَّ﴾ كه از تأخير درجه و رتبه حكايت مي‌كند اين است كه يكي از مفاخر تو كه دهمين فخر توست اين است كه خاتم انبيا تابع دينِ توست ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ﴾ اين ﴿ثُمَّ﴾ اين نقش را دارد.


خب، اين در عين حال كه جريان حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را تبيين مي‌كند كه او تابع ابراهيم نيست، تابع ملت ابراهيم است ولي اين شَرف را هم براي حضرت ابراهيم تثبيت مي‌كند كه حضرت ابراهيم ملتي را آورد كه پيغمبر همان ملت را مي‌پذيرد و چيز ديگري نياورد بلكه تابع همان ملت است
خود ابراهيم(سلام الله عليه) هم تابع ملت نوح بود ﴿وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾

اينها زمينه است براي اينكه به پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بفرمايد كه تو پيرو ملت ابراهيم باش، نه ابراهيم.

بعد از اين اوصاف نُه‌گانه مي‌فرمايد مسلمانها پيرو چنين‌ آدمي‌اند پيرو ملتي‌اند كه ابراهيم در اين ملت به سر مي‌برد. ما را به ابراهيم خليل دعوت نكردند به ما نگفتند شما پيرو ابراهيم خليل باشيد به ما گفتند پيرو ملت ابراهيم خليل باشيد، پيرو دين و مكتب خليل حق باشيد.

آيه 78 سورهٴ مباركهٴ «حج» اين است ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ﴾ اين ﴿مِّلَّةَ﴾ منصوب است چون اغراست يعني «خذوا ملة أبيكم» دين پدرتان را بگيريد يعني او را به عنوان پدر قبول كنيد، فرزند او باشيد

وقتي اين اوصاف گذشت ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «انعام» هم گذشت فرمود: ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾[22] نه «بِهم مقتده» نفرمود به انبيا اقتدا بكن، فرمود به هدايتي كه خدا به انبيا اعطا كرده است به همان هدايت يعني راه يكي است، دين يكي است، مكتب يكي است به آن مكتب اقتدا بكن ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ نه «بِهم مقتده»


خلاصه تفسیر تسنیم
نحل:124
إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
ـ [حکم] تعطيل [کار در روز شنبه و پرداختن به عبادت و خدمت خلق در آيين ابراهيم نبود، بلکه] تنها بر کساني مقرّر شد که در آن [حکم، يا آيين توحيدي] اختلاف کردند 129 و بي‌ترديد پروردگار تو در آنچه يکسره در آن اختلاف مي‌کردند داوري خواهد کرد.

______________
129 -گويا از ايرادهاي يهوديان به پيامبر اسلام اين بود که اگر پيرو آيين ابراهيم است، پس چرا به جاي روز شنبه، جمعه را تعطيل مي‌کند و مسلمانان نماز جمعه را به جماعت برپا مي‌دارند؟ در اين آيه پاسخ داده مي‌شود که براي اختلاف کنندگان در آيين ابراهيم، که تمام ايام هفته را به دنيا و مادّيات مي‌پرداختند، ضروري شمرده شد يک روز را تعطيل کنند، که در آن هم اختلاف کردند. در ضمن، معناي «سبت» قطع کردن کار و تعطيل آن است. قرآن خواب را نيز «سبات» [قطع کننده تلاش‌هاي روز] ناميده است [فرقان 47 (25:47) و نبأ 9 (78:9) ].

تفسیر بازرگان

ماجرای تعطیلی روز شنبه و تحریم کار چه بود؟

﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ﴾ اين ﴿إِنَّمَا﴾ به منزلهٴ جواب سؤال مقدّر است چرا روز شنبه براي همه حلال است و براي اينها حرام؟ اين هم پاسخ آن است ﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ اينها خودشان پذيرفتند كه روز شنبه روز عيد رسمي يهوديها براي عبادت باشد آن وقت مع‌ذلك حيله و مكر كردند ما آن روز تحريم كرديم گفتيم صيد حرام است اينها آمدند راه آب را بستند كه ماهيها بيايند و نروند و روز يكشنبه صيد كنند. اينكه ما براي آنها صيد روز شنبه را حرام كرديم براي اين مكر و حيله خود آنها بود و اين ارتباط دارد با آن حصر محرّمات در آن چهار چيز كه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ﴾[10] دوتا اشكال شد، دوتا پاسخ هم دادند يك اشكال مربوط به آيه 118 است كه پس آن محرّمات قبلي براي يهوديها تحريم كرديد آن چه چيزي بود؟ فرمود: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِن قَبْلُ﴾ «في محله فارجع» و سؤال دوم پس صيد در روز شنبه چرا براي اينها حرام شد؟ فرمود: ﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ اين هم براي كيفر مكر و حيله اينهاست

﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ در بيان روز عيد كه روز رسمي يهوديها باشد اختلاف شده است كه شنبه باشد، غير شنبه باشد بعضي پذيرفتند شنبه، بعضي غير شنبه و معناي عيد هم فراغت از كار دنيا و اشتغال به عبادت خدا و حرمت صيد و امثال صيد را هم به همراه داشت. اين ﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ﴾ يعني ما روز شنبه را بر كساني كه اختلاف كردند بعضي گفتند آري، بعضي گفتند نه به عنوان عيد رسمي قرار داديم همانها كه گفتند شنبه عيد رسمي ما باشد، ما شنبه را تعطيل اعلام مي‌كنيم، دست به كاري نمي‌زنيم همينها مكر و كيد كردند براي صيد ماهي، آن‌گاه در سورهٴ «اعراف» و غير «اعراف» فرمود ما اصحاب سَبت را لعنت كرده‌ايم بر اساس مكر و حيله‌اي كه اينها داشتند.

بنابراين اين ﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ درباره اصل قرار دادن روز شنبه به عنوان عيد رسمي است آياتي كه در سورهٴ «اعراف» و مانند آن آمده است كه اصحاب سَبت را ما لعنت كرديم براي اينكه اينها قبول كردند كه روز شنبه روز تعطيل و عيد رسمي آنهاست و كسب، نارواست مع‌ذلك در همان روزي كه كسب حرام بود مكر و حيله كردند و كسب كردند اين دو طايفه از آيات راجع به روز شنبه.


خلاصه تفسیر تسنیم
سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (8)
2 صفحه<12
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2025, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.225 ثانیه ایجاد شد.