logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170733)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133449)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123385)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89865)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا كشف حجاب،مجازات شلاق دارد؟ قواعدفقهی تعیین جرم و مجازات و تعزیزات چيست؟    آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

farhang Offline
#1 ارسال شده : 1391/11/06 08:40:32 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
خصوصيات مديريتي و رهبري پيامبر اسلام در قران

در علم مدیریت تعاریف مختلفی از رهبری ارایه شده است:

رهبری عموما به عنوان هنر تأثیر و یا جریان تأثیرگذاری بر مردم به نحوی که آنها بتوانند با تمایل در جهت اهداف گروهی کوشش نمایند

توصیف و تعریف شده است‏ . (کونتز)

جیمز استونرو ادوارد فریمن رهبری را به گونه ی زیر تعریف کرده اند:«رهبری فراگردی است شامل هدایت کردن وتحت نفوذ قراردادن

اعضای گروه در جهت انجام وظایف وفعالیتها »

در واقع رهبری عبارت میشود از نفوذ در دیگران و ایجاد انگیزه درونی در انها جهت تحقق اهداف گروه

پیامبر اسلام در بعد رهبری مسلمانان ویژگیهای مهمی دارا بوده که در قران ذکر شده و ماهم برخی از انها را در این ایام

فرخنده میلاد ایشان ذکر میکنیم:

1-از میان مردم،مهربان ودلسوز مردم

لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ(سوره توبه ،آيه128)

ترجمه:همانا پيامبرى از خودتان به سوى شما آمده است كه آنچه شما را برنجاند بر او سخت است، بر هدايت شما حريص و دلسوز،

و به مؤمنان رئوف و مهربان است

نکات:(تفسیر نور)

_ رسول‏خدا برخاسته از ميان خود مردم است. «من انفسكم»

_ رسول خداصلى الله عليه وآله غم‏خوار امّت است. «عزيز عليه ماعنتم»

_ رهبران اسلامى بايد در سختی‏ها و گرفتاریها با مردم همدل و همراه باشند. «عزيز عليه ماعنتم»

_ پيامبر خداصلى الله عليه وآله در هدايت و ارشاد مردم، سر از پانمیشناسد. «حريص عليكم»

_ از عوامل تأثير كلام در ديگران، خيرخواهى، دلسوزى،مهربانى، بى ‏توقّعى و تواضع است. «عزيز عليه، حريص عليكم، رؤف رحيم»

_ رهبراسلامى تنها بر مؤمنان رئوف و رحيم است، نه بر همه كس، بلكه بر دشمن شديد و غليظ است. «بالمؤمنين رؤف رحيم»

فَلَعَلَّكَ بَخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى‏ ءَاثَرِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُواْ بِهَذَاالْحَدِيثِ أَسَفاً (سوره كهف ،آيه6)

ترجمه:پس بيم آن می‏رود كه اگر به اين حديث (قرآن) ايمان نياورند، تو در پى آنان خود راهلاك كنى!.

نکات:تعبير «لعلّك باخع نفسك على آثارهم» نهايت دلسوزى پيامبر را میرساند. گويا پيامبربه شخصى تشبيه شده كه

می‏بيند عزيزترين افرادش از او جدا مى‏شوند و او با حسرت ازپشت سرشان به آنان نگاه می‏كند.

رهبر بايد در فكر اصلاح عقايد واعمال مردم و پيگير آن باشد. «على آثارهم»


از تفسیر نور
کلمات کلیدی:رهبری پیامبر دلسوز مهربان مردم قانون مشورت

ویرایش بوسیله کاربر 1395/09/07 02:10:12 ب.ظ  | دلیل ویرایش: key words

سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#2 ارسال شده : 1391/11/21 08:52:01 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
.
2-بصیرت،تبعیت از قانون و عدم تبعیت از ناآگاهان

ثمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى‏ شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَآءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ‏(سوره جاثيه، آيه18)

ترجمه:سپس تو را بر شريعتى از امر (دين) قرار داديم، پس آن را پيروى كن و از خواسته‏ هاى جاهلان پيروى نكن

نکات:

_كسى كه مسئول هدايت و ارشاد ديگران است، بايد نسبت به راه خود بصيرت وتسلّط كامل داشته باشد.

«على شريعة» (يعنى پيامبر تسلّط بر راه وشريعت دارد.)

_ پيامبر(رهبر) نيز بايد همچون ساير مردم از شريعت (آیین-قانون)پيروى كند.«على شريعةفاتبعها»

_ رهبر بايد با صلابت باشد و تحت فشار عناصرناآگاه و پيشنهادات جاهلانه قرار نگيرد

3-اعتماد به نفس

وقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْلَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَهُ تَرْتِيلاً(سوره فرقان، آيه32)

ترجمه:و كسانى كه كفر ورزيدند، (بهانه‏ى ديگرى آورده و) گفتند: چرا (تمام) قرآن يكجا بر او نازل نشده

است؟ (غافل از آن كه ما) اين گونه (نازل كرديم) تا دل تو را به وسيله ‏ى آن استوار كنيم و آن را

به تدريج و آرامى بر تو خوانديم.

نکته: رهبر بايد قلبى مطمئن، استوار وآرام داشته باشد. «لنثبّت به فؤادك»


(از تفسیر نور)

ویرایش بوسیله کاربر 1393/09/30 04:10:35 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدکاظم فرهنگ
SAGHI Offline
#3 ارسال شده : 1391/12/02 11:57:37 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
خدا در قرآن با بيانى زيبا به كمالات روحى و علل پيروزى حضرت محمد (ص) در معركه رهبرى اشاره مى ‏نمايد چه بهتر كه در اين بحث با صفات برجسته اين شخصيت الهى آشنا شويم:

4 ـ علاقه و دلسوزى به هدف

قرآن به علاقه قابل تحسين پيامبر بر هدايت مردم تصريح مى ‏نمايد:

(فلعلك باخع نفسك على آثارهم إن لم يؤمنوا بهذا الحديث أسفا) (كهف/6) .

«شايد جان خود را به دنبال آنان آنگاه كه به رسالت تو ايمان نياورند از دست بدهى!» .

اين جمله حاكى از نهايت علاقه يك طبيب اجتماعى است كه در راه مداواى بيمار خود تا آن حد مى‏ كوشد كه در پرتگاه هلاك و نابودى قرار مى‏گيرد

و در آيه ديگر مى ‏فرمايد:

(و لا تحزن عليهم و لا تكن في ضيق مما يمكرون) (نمل/70) .

«بر گستاخى كافران غم مخور، از مكر و حيله آنان بر خود فشار مده» .

باز مى‏ فرمايد:

(فلا تذهب نفسك عليهم حسرات إن الله عليم بما يصنعون) (فاطر/80) .

«جان خود را بر اثر شدت تأسف بر آنها از دست مده، خداوند از آنچه كه انجام مى‏دهند آگاه است» .

(فلا يحزنك قولهم إنا نعلم ما يسرون و ما يعلنون) (يس/76) .

«سخنان آنان تو را غمگين مسازد، ما از كارهاى پنهانى و آشكار آنان آگاهيم» .

آيات در اين مورد كه حاكى از علاقه عميق و فزون از حد اين رهبرى آسمانى به هدايت امت خود است

بيش از اينها است و ما براى فشرده گويى به همين اندازه‏ اكتفا مى‏كنيم.

كتاب: منشور جاويد، ج 7، ص 248

ویرایش بوسیله کاربر 1393/09/30 04:14:30 ب.ظ  | دلیل ویرایش: font

farhang Offline
#4 ارسال شده : 1393/09/30 04:24:39 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
5-نرم خویی،گذشت و مشورت

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ

فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹﴾آل عمران

فولادوند: پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرم خو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند

پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل ‏كنندگان را دوست مى ‏دارد

نکات(از تفسر نور):

1- نرمش با مردم، یك هدیه‏ى الهى است. «فبما رحمة من اللّه لنت لهم»

2- افراد خشن و سختگیر نمى ‏توانند مردم‏دارى كنند. «لانفضّوا من حولك»

3- نظام حكومتى اسلام، بر مبناى محبّت و اتصال به مردم است. «حولك»

4- رهبرى و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت همراه است. «فاعف عنهم»

5 - خطاكارانِ پشیمان و گنهكاران شرمنده را بپذیریدو جذب كنید. «فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم»

6- ارزش مشورت را با ناكامى‏هاى موسمى نادیده نگیرید. «وشاورهم»

7- در مشورتِ پیامبر، تفقّد از نیروها، شكوفایى استعدادها، شناسایى دوستان از دشمنان، گزینش بهترین رأى، ایجاد محبّت و علاقه و درس عملى براى دیگران نهفته است. «وشاورهم»

8 - ظلمى را كه به تو كردند، عفو كن؛ «فاعف عنهم» براى گناهى كه نسبت به خدا مرتكب شدند، طلب آمرزش كن؛ «واستغفرلهم» در مسائل سیاسى اجتماعى، آنان را طرف مشورت خود قرار ده. «وشاورهم»

9- استغفارِ پیامبر درباره ‏ى امّتش، به دستور خداست. پس مورد قبول نیز هست. «واستغفر لهم»

10- مشورت، منافاتى با حاكمیّت واحد و قاطعیّت ندارد. «وشاورهم... و اذا عزمتَ»

11- در كنار فكر و مشورت، توكّل بر خدا فراموش نشود. «فتوكّل»

12- ابتدا مشورت و سپس توكّل، راه چاره ‏ى كارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. «شاورهم... فتوكّل... انّ اللّه یحبّ المتوكّلین»


سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#5 ارسال شده : 1393/12/03 09:51:25 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
در خصوص ایه 159 سوره آل عمران ،در تفسیر نمونه چنین آمده است:

"فرمان عفو عمومى

گرچه در این آیه یک سلسله دستورهاى کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه هاى کلى و اصولى است ولى از نظر نزول درباره حادثه «احد» است; زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانى که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش کردند.
خداوند در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور عفو عمومى آنها را صادر کرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت.

در آیه مورد بحث، نخست به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشاره شده، مى فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدى در حالى که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند» (فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).
«فَظّ» در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسى مى گویند که سنگدل باشد، و عملاً انعطاف و محبتى نشان ندهد.

بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنى خشونت است اما یکى غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار مى کند.

پس از آن دستور مى دهد: «از تقصیر آنان بگذر، آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ).
یعنى نسبت به بى وفائى هائى که با تو کردند و مصائبى که در این جنگ براى تو فراهم نمودند، از حق خود درگذر و من براى آنها نزد تو شفاعت مى کنم، و در مورد مخالفت هائى که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب!
به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط به حق من است من مى بخشم.

پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فرمان خدا عمل کرد و آنها را به طور عموم مشمول عفو خود ساخت.
روشن است: اینجا یکى از موارد روشن عفو، نرمش و انعطاف بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) غیر از این مى کرد، زمینه براى پراکندگى مردم کاملاً فراهم بود، مردمى که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلى همه اینها خودشان محسوب مى شدند) چنین مردمى نیاز شدید به محبت و دلجوئى و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبى و جسمى داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده براى حوادث آینده شوند.

موضوع مهم دیگر این که: آیه فوق به یکى از صفات مهم که در هر رهبرى لازم است اشاره مى کند و آن: مسأله گذشت و نرمش و انعطاف، در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده اند.
بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد، مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى بازمى ماند، به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ: «وسیله رهبرى گشادگى سینه است».(1)


بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد: «در کارها با آنها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه» (وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ).

این دستور، به خاطر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همان طور که اشاره کردیم، قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا بود که این فکر به نظر بسیارى مى رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آینده نباید با کسى مشورت کند.
قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد: باز هم با آنها مشورت کن، هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد; زیرا در بررسى کلى، منافع آن روى هم رفته به مراتب بیش از زیان هاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.

اکنون ببینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد؟
گرچه کلمه «الأَمْر» در «شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود، ولى مسلّم است پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد، بلکه صرفاً تابع وحى بود.
بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود، و به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قانونگذارى، هیچ وقت مشورت نمى کرد، بلکه در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست.

آن گاه، قرآن در ادامه مى افزاید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى» (فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ).
همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود.

بنابراین، پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید، دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع مى باشد.

قابل توجه این که: در جمله بالا مشاوره به صورت جمع ذکر شده (وَ شاوِرْهُمْ) ولى تصمیم نهائى تنها به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به صورت مفرد ذکر شده (عَزَمْتَ).
این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که: بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید به صورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى به کار افتد.


در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد; زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت، در دنیاى امروز نیز مشورت را به صورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را به دست دولت هائى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود.

موضوع مهم دیگر این که: جمله فوق مى گوید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى»، یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش مکن!
البته معناى توکل این نیست که انسان از وسائل و اسباب پیروزى که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است، صرف نظر کند."

نکته دیگری که در این آیه توجه مرابخود جلب کرد این است که مرجع ضمیر هم در فعل شاورهم فی الامر یعنی مخاطب مشورت پیامبر ،همان افراد خطاکاری هستند که خدا به پیامبرش دستور عفو انها را داده بود.واعف عنهم

و این یعنی در امور مردم باید با همه انها مشورت کرد نه فقط نیکان ومجاهدین و متقین و خواص آنها.

یا در هر گروه و سازمان یا تیم تخصصی باید نظر همه انها را دریافت کرد نه فقط خواص و موافقین فکری .
حتی مخالفین فکری و خطاکاران هم مخاطب مشورت هستند.

ویرایش بوسیله کاربر 1393/12/03 10:17:29 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#6 ارسال شده : 1395/09/15 06:40:30 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال


🔶 «رهبران کینه‌ساز و رهبران کینه‌سوز»

در قرآن کریم از دو نوع رهبری با دو شیوه متفاوت یاد شده است: نمونه یکی فرعون است که در مردم کینه‌سازی می‌کند و آن‌ها را در آتش اختلاف می‌افکند: «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً» (سوره قصص/4) تا مبادا قدرت متمرکز مردم برعلیه او بسیج شود.

نمونه دیگر رسول خداست که برای دفن کینه‌ها همت می‌گمارد : «دَفَنَ اللّهُ بِهِ الضَّغائِنَ» (نهج‌البلاغه/خطبه 96)
او شخصیتی است که بذر انس و همدلی در مسلمانان می‌کاشت : «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم» (سوره آل عمران/103)

او به مردم می‌گفت که کینه‌ها و تقابل‌ها عذاب الهی است: «قل هُوَ الْقادِرُ عَلى‏ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً» (سوره انعام/65) از این رو چندان صبر و مدارا و فداکاری می‌کرد که مبادا این عذاب نازل شود. چه اینکه امیرالمومنین (ع) نیز برای جلوگیری از وقوع این عذاب در برابر غصب حق خویش سکوت کرد: «لولا مَخافةُ الفُرقَةِ بَيْنَ المسلمينَ» (الأمالي للمفيد/155) او می‌توانست از ولایت صرف نظر کند ولی نمی‌توانست به شقاق بین مردم رضایت داده و به بهانه حق خود، مردم را به جان هم بیندازد.

🔶خلاصه ای از سخنرانی حجت الاسلام سروش محلاتی ،یکشنبه 6 آذر ماه 1395 (شب رحلت رسول اکرم)
سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#7 ارسال شده : 1396/09/22 09:36:44 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 922
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

پیامبر گوش شنوا برای همه جامعه حتی منافقان بود.قران در سوره توبه وقتی که منافقان او را گوش خطاب میکردند؛از این رفتار پیامبر دفاع می کند.

وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ ورَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ‏

ترجمه
برخى از منافقان، پیامبر را آزار مى‏دهند ومى‏گویند: او سراپا گوش است. (و به سخن هر كس گوش مى‏دهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق مى‏كند و براى هر كس از شما كه ایمان آورد، مایه‏ى رحمت است و آنان كه رسول خدا را اذیّت وآزار مى‏دهند، عذابى دردناك دارند.

در تفسیر المیزان چنین امده است:

"و اگر منافقين رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را (گوش ) ناميده اند، منظورشان اين بود كه هر حرفى را مى پذيرد و به حرف هر كس گوش مى دهد.

معنای جمله اذن خیرلکم آن است که استماع آنجناب استماع خيرى باشد يعنى به پاره اى از حرفهائى كه براى مسلمانان خير نيست گوش ‍ مى دهد، و ليكن صرفا به منظور احترام از گوينده گوش مى دهد و كلام او را حمل بر صحت مى كند تا هتك حرمت او را نكرده و خود نيز گمان بد به مردم نبرده باشد، و ليكن اثر خبر صادق و مطابق با واقع را هم بر آن بار نمى كند، يعنى اگر در سعايت كسى باشد آن شخص را مواخذه نمى كند، در نتيجه هم به حرفهاى گوينده گوش داده و او را احترام كرده، و هم ايمان آن مومنى را كه وى در باره او بدگوئى و سعايت كرده محترم شمرده است.

جمله یومن للمومنین

توضيح اينكه، ايمان به معناى تصديق است، و خداوند در جمله (يومن بالله ) متعلق ايمان را ذكر كرده، ولى در جمله (و يومن للمومنين ) متعلق را ذكر نكرده و نفرموده به چه چيز تصديق مى كند، همينقدر فرموده به نفع مؤمنين تصديق مى كند، و تصديقى كه حتى در خبرهاى زيان آور به نفع مؤمنين تمام شود اين است كه شنونده، مخبر را تصديق كند، نه خبرى را كه آورده، به اين معنا كه به مخبر وانمود كند كه من تو را راستگو مى دانم، هر چند در واقع خبر او را خبر نادرستى بداند و آثار صدق بر خبرش بار نكند.

و بعيد نيست كه مقصود از (مومنين ) جامعه مؤمنين باشد، هر چند در آن جامعه، افراد منافقى هم باشند؛ و بنا بر اين، مقصود از جمله (للذين آمنوا) مؤمنين حقيقى، و در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كلام پروردگارش ‍ را تصديق مى نمايد، ولى كلام فرد فرد جامعه شما را على الظاهر تصديق مى كند، چون فرد فرد آنان حتى منافقين ايشان، جزو جامعه شمايند؛ و اين تصديق ظاهرى كه به نفع اجتماع است براى خصوص مؤمنين واقعى رحمت نيز هست، زيرا اين عمل، آنان را به راه راست دلالت مى كند."

در تفسیر نور نیز پیام های زیر در خصوص ایه فوق درج شده است:

- به همه مردم اجازه‏ ى سخن بدهید تا نگویند حاضر به شنیدن حرف ما نیستید، هرچند به ساده‏ لوحى متّهم شوید.«یقولون هو اذن»

- از آداب گوش دادن، توجّه با تمام وجود به سخنانِ گوینده است. كلمه‏ى «اُذن» به معناى آن است كه او سر تا پا گوش است.

- گاهى به ‏خاطر مصلحتِ امّت باید از بعضى شنیده‏ها تغافل كرد.«اُذن خیرلكم»

- گاهى آثار تربیتى و اجتماعى یا سیاسىِ سكوت، بیش از برخورد و اعلام موضع است. «اذن»

- از صفات یك رهبر آگاه، سعه ‏ى صدر، گوش دادن به حرف همه ‏ى گروهها، برخورد محبّت‏ آمیز با آنان، عیب‏پوشى و بازگذاشتن راه عذر و توبه‏ى مردم است. «قل هو اُذن خیر»

- با روى باز و از روى خیرخواهى، شنواىِ سخن مردم باشید. «اُذن خیرٍ لكم»

- سكوت در برابر شنیده‏ها، همیشه نشانه‏ى رضایت نیست. «اذن خیر لكم»

- اگر مؤمنى خبرى داد، سخن او را تصدیق كنید. «یؤمن للمؤمنین»
سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#8 ارسال شده : 1401/12/01 07:56:16 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,740

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
🌴 پیامبر ص الگوی شرح صدر حاکمان در برابر حرفهای مخالفان

🔷قرآن در آیه 61 سوره توبه نکته زیبایی در در مورد پیامبر و مدل حکومتشان ذکر می کند. می فرماید "وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ
قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ"

🔷به این معنی که برخى از منافقان، پیامبر را آزار مى‏ دهند و مى‏ گویند: او آدمی گوشی است( به سخن هر کس گوش مى‏ دهد) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق مى‏ کند.

🔷در ادبیات عامه ما گوشی بودن یک برچسب بد است. یعنی کسی که دنبال این می گردد که کسی برایش حرف بزند، و باور هم می کند سخنان را. نوعی ساده لوح هم معنی می دهد. منافقین چون پیامبر می نشست و سخن مردم را می شنید، یا عذرشان را بخاطر تخطی ها راحت می پذیرفت یا... به ایشان ساده لوح یا گوشی می گفتند.

اینجا قرآن این سرزنش منافقین را تعبیر به حسن می کند و می فرمایید این گوش دادن پیامبر اتفاقا مایه حسن است، اینکه حاکم شما، بیش از حرف زدن، حرف می شنود.

🔻چند نکته دیگر هم از آیه مستفاد می شود

🔷اول اینکه حاکم باید شرح صدر داشته باشد در برابر سرزنش ها و آزارها، ولو سرزنش ناحق. کسی که از توهین و آزار کراهت دارد، نباید حاکم شود و مسئولیت بگیرد.

🔷دوم اینکه حاکم باید حرف همه را بشنود، حتی سرزنش کنندگانش را، حاکم، فقط هوادار طرفداران خودش نیست.

🔷سوم، حاکم اسلامی بیشتر از آنکه برای مردم حرف بزند، سخنان آنان را می شنود. به تعبیری بیشتر شنوده است تا گوینده و سخنران.
حاکم اسلامی مثل پدر است. فرمانروا نیست.

🔷 چهارم اینکه حضرت رسول، با روی باز همان سخنان توهین آمیز و سرزنش ها را می شنود. این خیلی عجیب است و نادر. ما نمی خوانیم که پیامبر. ص. کراهت داشته باشد از شنیدن سخن ها. حتی سخن های توهین آمیز. یا ترتیبی بدهد که مردم از این حرف ها به ایشان نزنند.

🔷 پنج اینکه، کسانی و گروه های سیاسی هستند که در حکومت پیامبر علیه ایشان تبلیغ می کنند («یقولون هو اُذن») اما پیامبر با آنان برخورد سخت نمی کند.

قرآن نمی فرماید پیامبر توهین کننده ها را به اتهام توهین به مقامات یا تشویش اذهان عمومی در بند کرده، بلکه تاکید بر تحمل ایشان می کند.

نکته عجیب اینکه پیامبر آنقدر با اینها مدارا می کند، که خداوند در مقام دفاع از ایشان برمی آید. این تعبیر در چند جای دیگر قرآن نیز هست که خداوند می فرماید، رسول خدا شرم دارد که به برخی رفتارهای مردم اعتراض کند، اما خداوند شرم نمی کند و به مردم تذکر می دهد (مانند آیه 104 بقره)

🔻این درس بزرگی است برای امروز ما که حکومت اسلامی نیست، مگر آنکه گوشی باشد. حرف بشنود، حتی آزار و سخنان تلخ را هم با روی باز تحمل کند.

گاهی مردم با یک رفتار، می خواهند پیامی بدهند، با یک اعتراض سخنی را منتقل می کنند، حکومت باید چون سیره پیامبر سخنان مردم را بشنود.

✒️سلمان کدیور



Azam.pormaye Offline
#9 ارسال شده : 1402/07/11 05:33:45 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
نظرخواهي ومراجعه به آراي_عمومي همه مردم حتي اگر اشتباه كرده باشند.


ال عمران:159
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ
پس به [لطف و جاذبه] رحمتي [ويژه] از جانب خدا بود كه بر ايشان [=تخلف‌كنندگان در جنگ] نرم شدي و اگر خشن و سخت دل بودي، بي‌گمان از پيرامونت پراكنده مي‌شدند. 326 پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها[ي اجرايي] با آنها مشورت كن. 327 پس هرگاه [بر اساس شورا] تصميم گرفتي، به خدا توكّل كن [و نگران نتيجه رأي ناپختة آنان مباش] كه مسلماً خدا توكل‌كنندگان را دوست دارد. 328


______
326 - آنچه در آيات گذشته از تخلفات تجربة اُحد به تصوير كشيده شده است، هر فرمانده و رهبري را به شدّتِ عمل و تنبيه مي‌كشاند؛ از رفيقان نيمه راهي كه برگشتند، از پاسداران و محافظان متخلفي كه موقعيت استراتژيك تپة اُحد را به هواي غنايم ترك كردند، از رزمندگاني كه پشت به دشمن و بي‌اعتنا به دوست به بلندي‌هاي اطراف فرار كردند و فرياد پيامبر مجروح خود را براي بازگشت و پيوستن به ياران نشنيده گرفتند و موجب آن شكست نظامي و ضربة روحي شدند. با اين حال آن پيامبر رحمت كه «رَحْمَهً لِلْعَالَمِينَ» [انبياء 107 (21:107) ] و داراي اخلاقي عظيم بود [قلم 4 (68:4) ]، به لطف و جاذبة رحمت خاص خدايي با آنان مدارا و مهرباني كرد. حال آن كه كيفر فاجعة شهادت حمزه [سردار سپاه] و هفتاد مجاهد في سبيل‌الله و حوادث شرم‌آور پس از آن، به مقياس مقرّرات ارتشي در روزگار ما، كمتر از محاكمة صحرايي و تيرباران خيانت‌كنندگان نيست. اما واقع‌بيني و بلند نظري و خُلق و خوي بي‌نظير پيامبر همه را زير چتر مهر و محبّت خود گرفت و اُمتي بزرگ و برادر تشكيل داد.

327 - گويا برخي تحليل‌گران، شكست اُحد را ناشي از شورايي مي‌دانستند كه اكثريت آن به نظري مغايرِ نظر پيامبر [ولي امر مسلمين] رأي داد و مي‌گفتند: وقتي رسول خدا در ميان ماست، بايد از مقام ولايت پيروي كنيم! غافل از آن كه قلمرو امور اجرايي و موضوعات دنيايي، مستقل از احكام شرعي و امور آسماني است. براي تربيت مردم و رشد اجتماعي آنان، چاره‌اي جز سپردن كارها به دست تدبير خودشان و شخصيت دادن به آنان نيست. فرمان الهي در اين آيه نيز در سه مرحلة: عفو، طلب آمرزش براي آنان، نظرخواهي از آنان در امور معيّن شده است.
امــر «شــاورهم» پيمبــر را رسيـد
گـرچـه رايـي نيست رأيش را مزيد
در تــرازو جو رفيق زر شده است
ني‌ازآن‌كه‌جو‌چو زرگوهر‌شده‌است
امــر «شــاورهم» بــراي ايــن بُوَد
كـز تشـاور سهـو و كـژ كمتر شـود
كاين‌خردها‌چون‌مصابيح انورست
بيست مصباح ازيكي روشن‌تراست

328 - كساني كه به انتخابات، شوري، رأي مردم و نظام اكثريت به چشم وسيله [براي كشف رهبري و تحقّق ولايت و جلب حمايت مردم] نگاه مي‌كنند، مشروعيت رأي مردم در انتخاب رئيس جمهور را نيز موكول به تنفيذ و امضاي مقام رهبري مي‌كنند! برداشت آنها از جملة «فَإِذَا عَزَمْتَ...» اين است كه رهبري بايد تصميم بگيرد و مصلحت را خود بسنجد، حتي اگر خلاف رأي شوري باشد! تأكيد آيه بر توكل، كه معمولا هنگام نگراني براي سپردن كار به خدا انجام مي‌شود، همين است كه امور اجرايي و موضوعات مردمي را با رأي و نظر خودشان بايد انجام داد و ناپخته بودن نظر اكثريت نمي‌تواند ناقض اصل شوري شود. با شوراي مردمي است كه ملت به رشد سياسي مي‌رسد، نه آنكه هرگاه به رشد سياسي رسيدند مي‌توان از آنان نظرخواهي كرد. چنين شيوه‌اي تأثير به مراتب نكوتري در رشد جامعه نسبت به پيروي از رأي حتي صالح‌ترين مردم دارد.

تفسير عبدالعلي بازرگان
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.314 ثانیه ایجاد شد.