logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170841)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133513)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123477)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89902)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

2 صفحه<12
ali Offline
#26 ارسال شده : 1399/10/19 11:28:36 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

تدبر و فهم آیات سوره اعراف:


در ایه 24 خطاب اهبطوا جمع است در حالیکه در ایات قبل خطاب مثنی به ادم و همسرش بود. علت چیست؟ چه کس یا کسان دیگری مشمول این خطاب بودند؟

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ {23}
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود {23}
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ {24}
فرمود فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد و براى شما در زمين تا هنگامى [معين] قرارگاه و برخوردارى است {24}

پاسخ 1:

اعراف:24

ـ [خداوند] گفت: [اينک شما دو تن و بقية آدميان، از بهشت] هبوط کنيد 23 [=فرود آیيد؛ که در زمين] دشمن يکديگر خواهيد بود 24 و تا زماني معين [=قيامت] در زمين استقرار و برخورداري خواهيد داشت. 25

______________

23- در آيات مربوط به گزينش آدم، همه جا مسئله هبوط از بهشت مطرح شده است. تصور عمومي از هبوط، فرود آمدن مكاني است، در حاليكه فرود مقامي و كاهش موقعيت و منزلت، با توجه به موارد ديگري كه اين كلمه در قرآن به كار رفته، (از جمله هبوط بني اسرائيل از زندگي ساده و سرفرازانه در صحرا به زندگي مصرفي در شهر- بقره 619 (2:619) ) مناسب‌تر مي‌باشد. اتفاقاً هم ابليس پس از امتناع از سجده به آدم، از جايگاه منزلتي فرشتگان هبوط كرد (اعراف 13 (7:13) )، و هم كشتي نوح پس از فروكش كردن آب، به سطح زمين هبوط كرد (هود48 (11:48) ).


25- تا اين آيه فقط آدم و زوجش مخاطب بودند و ضمائر آيات تماماً دو نفره (تثنيه) بود، اما در اين آيه ناگهان ضمير جمعي «هُم» به کار برده مي‌شود و چنين مي‌نمايد که فرمان هبوط خطاب به همه آدمياني باشد که همزمان با آدم و زوجش مي‌زيستند و ظاهراً در آستانه ظهور پديدة اختيار در نفس‌شان بودند. به تصريح آيه 33 آل‌عمران (3:33) (إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَـمِينَ) آدم همچون ساير پيامبران از ميان معاصرين خود برگزيده شده است.

بقره:38

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگي [=بني‌آدم] از آن [شرايط بهشتي] فرود آييد، 78 و [در غربتِ زميني] براي شما همواره هدايتي از سوي خويش خواهم فرستاد، پس كساني كه هدايت مرا پيروي كنند، نه بيمي بر آنان است و نه هرگز اندوهگين مي‌شوند.
______________

78- تغيير ضمائر تثنيه [دو نفره] در دو آية قبل به ضمير جمعي در اين آيه، نشانگر هبوط همة آدميان از محيط فراواني و رفاه بهشتي به محيط كار و سختي است.


در هر سه سوره بلندي كه به ماجراي هبوط آدم و آدميان پرداخته است، به مسئله عداوت بعضي ازانسان‌ها نسبت به بعضي ديگر پس از هبوط از موقعيت بهشتي اشاره شده است:

بقره 38 و اعراف 25- و طه 123- قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ....

از تفسیر اقای عبدالعلی بازرگان

پاسخ 2

قَالَ اهْبِطوا بَعْضكمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ...

اين خطاب هم خطاب به آدم و همسر او است و هم خطاب به ابليس ‍ است . و دشمنى بعضى از بنى نوع بشر با بعضى ديگر به خاطر اختلافى است كه در طبيعت هاى آنان است ، و اين قضايى است از خداى تعالى ، قضاى ديگرش هم اين است كه فرموده : (( و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين (( يعنى تا چندى كه به زندگى دنيوى زنده هستيد جاى تان در زمين است . از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين خطاب هم خطاب به هر سه است .

قَالَ فِيهَا تحْيَوْنَ وَ فِيهَا تَمُوتُونَ وَ مِنهَا تخْرَجُونَ

اين نيز قضاى ديگرى است كه بشر را تا روز قيامت خاك نشين كرده . و بعيد نيست كه خطاب در اين جمله مختص به آدم و همسرش و فرزندان شان باشد، براى اينكه اگر اين خطاب شامل ابليس هم بود شايسته بود بدون اينكه با كلمه (( قال (( كلام را از هم جدا كند بفرمايد: (( و فيها...(( و چون كلمه مزبور را فاصله قرار داده بعيد نيست كه خطاب مختص به آنها بوده باشد

سوره بقره

قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى ... اين آيه اولين فرمانى است كه در تشريع دين ، براى آدم و ذريه او صادر شده ، دين را در دو جمله خلاصه كرده ، كه تا روز قيامت چيزى بر آن دو جمله اضافه نميشود.

اگر در اين داستان ، يعنى داستان بهشت و مخصوصا در آن شرحى كه در سوره طه آمده ، دقت كند، خواهد ديد كه جريان داستان طورى بوده ، كه ايجاب مى كرده ، خداوند اين قضاء را درباره آدم و ذريه اش براند، و اين دو جمله را در اولين فرمانش قرار بدهد، خوردن آدم از آن درخت ايجاب كرد، تا قضاء هبوط او، و استقرارش در زمين ، و زندگيش را در آن براند، همان زندگى شقاوت بارى كه آنروز وقتى او را از آن درخت نهى مى كرد، از آن زندگى تحذيرش كرد، و زنهارش داد.

و توبه ايكه كرد باعث شد قضائى ديگر، و حكمى دوم ، درباره او بكند، و او و ذريه اش را بدين وسيله احترام كند، و با هدايت آنان بسوى عبوديت خود، آب از جوى رفته او را بجوى بازگرداند.


پس قضائى كه اول رانده شد، تنها زندگى در زمين بود، ولى با توبه اى كه كرد، خداوند همان زندگى را زندگى طيب ، و طاهرى كرد، بنحويكه هدايت بسوى عبوديت را با آن زندگى تركيب نموده ، يك زندگى خاصى از تركيب دو زندگى زمينى و آسمانى فراهم آورد.

اين آن نكته ايست كه از تكرار او بهبوط در اين سوره استفاده ميشود، چون در اين سوره ، يكبار مى فرمايد: ((و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو، ولكم فى الارض مستقر، و متاع الى حين ))، (گفتيم : همگى بزمين هبوط كنيد، در حاليكه بعضى دشمن بعض ديگر هستيد، و تا مدتى معين در آن منزل كنيد و تمتع ببريد)، بار دوم مى فرمايد: ((قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى ))، (گفتيم همگى از بهشت فرود شويد، پس هر گاه هدايتى از من بسوى شما آمد، و البته خواهد آمد) الخ .

تفسیر المیزان، سوره هاي اعراف و بقره

پاسخ 3:

بنظر میرسد با توجه به اینکه قبل از این واقعه، در آیه 13 همین سوره، فرمان هبوط به شیطان
جداگانه صادر شده،
در آیه 24 نمی‌تواند مجددا به ابلیس خطاب شده باشد

اقاي فرهنگ

پاسخ 4:
سلام.
شیطان دو بار مشمول هبوط می شود.
یکبار بعد از امتناع از سجده و یک بار بعد وسوسه آدم و حوا که به نظر می رسد که هبوط دوم، دائمی، و شامل از دست دادن مقام و مکان، هر دو، بوده. یعنی هم مقام آنها تنزل پیدا کرده و هم به مکانی پست تر منتقل شده اند.

شهروز

ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/22 08:38:15 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#27 ارسال شده : 1399/10/22 11:26:21 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


تدبر و فهم سوره اعراف: نكات تفسيري سوره اعراف از تفسير الميزان

چرا قران برخي مردم را گمراه تر از چارپايان معرفي كرده است؟

توضيحى درباره گمراه تر بودن دسته اى از مردم ، از چهارپايان (( اولئك كالانعام بل هم اضل ((


و اما جمله (( بلكه ايشان از چارپايان هم گمراه ترند(( كه لازمه اش ‍ وجود يك نحوه ضلالتى در چارپايان است دليلش اين است كه ضلالتى كه در چارپايان هست ضلالتى است نسبى و غير حقيقى ، براى اينكه چارپايان بحسب قواى مركبه اى كه آنها را وادار مى كند به اينكه همه همت خود را در خوردن و جهيدن صرف كنند، در تحصيل سعادت زندگى اى كه برايشان فراهم شده گمراه نيستند و در اينكه قدمى فراتر نمى گذارند هيچ مذمتى بر آنها نيست ، و گمراه خواندنشان به مقايسه با سعادت زندگى انسانى است كه آنها مجهز به وسائل تحصيل آن نيستند.

بخلاف كر و كورهاى از افراد انسان كه با مجهز بودن به وسائل تحصيل سعادت انسانى و با داشتن چشم و گوش و دلى كه راهنماى آن سعادت است با اين حال آن وسائل را اعمال نكرده و چشم و گوش و دل خود را نظير چشم و گوش و دل حيوانات ضايع و معطل گذارده اند مانند حيوانات تنها در تمتع از لذائذ شكم و شهوت استعمال كرده اند به همين دليل اينگونه مردم از چارپايان گمراه ترند، و بر خلاف چارپايان استحقاق مذمت را دارند.

ويژگي هاي دين الهي در ايه 157 سوره اعراف

دين خداى سبحان همان تطبيق دادن افراد است زندگى خود را با آنچه كه قوانين تكوينى اقتضاى آن را دارد، و غرض از اين تطبيق اين است كه اين نوع برسد به آن مقامى كه حقيقت اين نوع استحقاق رسيدن به آن را دارد و كارش برسد به جايى كه بتوان او را بطور حقيقت انسانى طبيعى و مربى تربيتى ناميد كه ذاتش و تركيب طبيعيش اقتضاى آن را دارد، و آن چيزى كه واقعيت انسان طبيعى اقتضاى آن را دارد خضوع در برابر مبدأ غيبى است كه وجود، بقا، سعادت و توفيق وى در شئون زندگى و قوانين حاكم در عالم ، قائم به او است ، و اين خضوع همان دينى است كه ما آن را اسلام ناميده و قرآن و ساير كتب آسمانى كه بر انبياء و رسولان خدا نازل شده بشر را بسوى آن دعوت مى كنند.

پس اصلاح شئون زندگى بشر و دور كردن هر خرافه اى كه به آن راه يافته و از بين بردن هر تكليف شاقى كه اوهام و اهواء به گردن بشر انداخته ، جزء معناى دين اسلام است ، نه اين كه اثر و خاصيت آن و يا حكمى از احكام آن باشد تا رأى و اجتهاد بعضى آن را امضا نموده و بعضى ديگر رد كنند، و يا دانشمندانى اهل بحث در رد و امضاى آن اجتهاد نموده و با رعايت انصاف نتيجه رأى و نظر خود را اعلام بدارند.

معجزات 15 گانه موسي در سوره اعراف:
در آيات اين سوره خداى سبحان از معجزات موسى (عليه السلام ) و آيات وى چند معجزه زير را بر شمرده : 1 - اژدها 2 - يد بيضاء 3 - قحطى فرعونيان 4 - نقص ثمرات ايشان 5 - طوفان 6 - ملخ ‌هاى بالدار 7 - ملخ ‌هاى بى بال 8 - قورباغه 9 - خون شدن آب نيل 10 - غرق شدن فرعونيان در نيل

11 - ميراندن و زنده كردن هفتاد نفر از ياران موسى 12 - شكافته شدن دوازده چشمه از سنگ با ضربت موسى 13 - سايه افكندن ابر بر سر بنى اسرائيل 14 - فرو فرستادن من و سلوى 15 - كندن كوه از ريشه و آن را بر بالاى سر بنى اسرائيل مانند سايه بان نگهداشتن .
و ليكن مى توان تكلم با خداى تعالى و نزول تورات و مسخ شدن پاره اى از بنى اسرائيل به صورت ميمون را نيز بر آن اضافه نمود



چرا خداوند رحمتش را براي متقين اختصاص داده است؟

اشاره به دو قسم رحمت براى خداى تعالى : رحمت عام و رحمت خاص

براى خداى تعالى دو قسم رحمت است ، يكى رحمت عام كه مؤمن و كافر، نيكوكار و فاجر و با شعور و بى شعور همه بوسيله آن به وجود آمده و از ابتداى هستى و در مسير وجودشان مادامى كه وجود دارند بوسيله آن روزى مى خورند. و ديگر رحمت خاص كه خود عطيه اى است كه خداوند آن را تنها به كسانى مى دهد كه داراى ايمان و عبوديت باشند، مانند حيات طيب و زندگى نورانى در دنيا، و جنت و رضوان در آخرت كه كفار و مجرمين بخاطر كفر و جرمشان از آن بهره اى ندارند، و بهره آنان چيزى است در مقابل اين رحمت مانند عذاب استيصال و زندگى نكبت بار از دنيا، و آتش و آلام آن در آخرت . پس اين رحمت است كه در مقابل عذاب است نه رحمت واسعه عامه ، زيرا عذابى كه در مقابل رحمت واسعه قرار بگيرد وجود ندارد بلكه هر موجودى كه بتوان كلمه (( چيز(( را بر آن اطلاق كرد مصداقى از مصاديق رحمت عامه واسعه است ، حال يا براى خودش رحمت است و يا براى غير، چون اصل خلقتش به ملاك و به منظور رحمت بوده ، بنابراين ، چيزى باقى نمى ماند كه كلمه (( چيز(( بر آن اطلاق بشود، و ما آن را از مصاديق عذاب بشماريم .

وقتى اين معنا معلوم شد به خوبى روشن مى گردد كه جمله (( عذابى اصيب به من اشاء و رحمتى وسعت كل شى ء(( ، خصوصيت عذاب و عموميت رحمت را بيان مى كند، و اگر ميان عذاب و رحمت عامه مقابله انداخته با اينكه ميان آندو تقابل نيست براى اين است كه با ذكر رحمت عامه زمينه را براى خصوصى شدن آن در حق پرهيزكاران از مؤمنين فراهم نموده بفرمايد: (( فساكتبها...(( .



مراد از خطاب موسى (ع ) به هارون : (( و اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين (( (( و اصلح و لا تتبع سبيل المفسدين (( - برادرش هارون را امر به اصلاح و اجتناب از پيروى روش اهل فساد مى كند، و حال آنكه هارون (عليه السلام ) هم خود پيغمبرى مرسل و معصوم از معصيت و پيروى اهل فساد بوده ، و قطعا موسى بهتر از هر كس به مقام برادرش عارف بوده ، پس قطعا مقصود آن حضرت از اين كلام نهى هارون از كفر و معصيت نبوده ، بلكه مقصودش اين بوده كه در اداره امور مردم به آراء مفسدين ايشان گوش ندهد، و مادامى كه موسى (عليه السلام ) غائب است از آنان پيروى ننمايد.

از جمله ادله اين معنا يكى كلمه (( واصلح (( است كه دلالت مى كند بر اينكه مراد از جمله (( لا تتبع سبيل المفسدين (( همان اصلاح امور ايشان و بر حذر بودن از اين است كه در ميان ايشان روشى را پيش گيرد كه مطابق سليقه مفسدين و مورد پيشنهاد آنان باشد.

از اينجا معلوم مى شود كه در آن روز در ميان بنى اسرائيل مردمى مفسد وجود داشته اند كه همواره در كمين بوده اند كه زحمات اين دو بزرگوار را خنثى نموده و با نقشه هاى شوم خود در كار ايشان كارشكنى كنند، لذا موسى (عليه السلام ) سفارش مى كند مبادا راه و روش و پيشنهادات ايشان را بپذيرد و در نتيجه دستخوش كيد و مكر ايشان گردد و جمعيت قوم اتحاد شان كه با تحمل آن همه محنت ها و زحمات به دست آمده به اختلاف مبدل گردد


فرعون هم مدعى خدايى بوده و هم خدايانى را مى پرستيده است

و اينكه گفتند: (( و يذرك و آلهتك (( تأكيد در تحريك وى بر قتل ايشان است ، و معنايش اين است كه : اى فرعون ! اين شخص علاوه بر فسادى كه او و قومش در زمين انگيخته اند زير بار پرستش تو و خدايانت هم نرفته اند. از اين جمله به خوبى بر مى آيد كه فرعون هم ادعاى الوهيت مى كرده و مردم را به پرستش خود مى خوانده و هم خودش خدايانى براى خود داشته و آنها را مى پرستيده . تاريخ هم اين معنا را درباره پاره اى از امت هاى گذشته اثبات كرده ، از آن جمله نقل شده كه در روم و ممالك ديگر، مردم ، بزرگ خانواده و روساى قبائل و عشاير را مى پرستيدند، و آن بزرگان و رؤسا هم ، پدران نخستين و بت ها را پرستش مى كرده اند. و نيز در تاريخ دارد كه بعضى از بت پرستان براى بت هايى كه مى پرستيدند بت ها و ارباب ديگرى قائل بودند، و معتقد بودند كه بت هاى مورد پرستش آنان آن بت ها را مى پرستند، از آن جمله پدر و مادر را رب خود مى دانستند و براى پدر و مادر ارباب ديگرى قائل بودند.

اين آن چيزى است كه از جمله مورد بحث به دست مى آيد، الا اينكه از كلامى كه فرعون با قوم خود داشته و قرآن از او چنين حكايت مى كند: (( انا ربكم الاعلى (( و همچنين از جمله ديگرى كه گفت : (( ما علمت لكم من اله غيرى (( بر مى آيد كه او براى خود معبودى اتخاذ نكرده بوده ، و تنها خود را معبود مردم مى دانسته است .
و لذا بعضى از مورخين نوشته اند كه خود فرعون دهرى مسلك بوده ، و اصلا براى عالم صانعى قائل نبوده ، و مردم را هم از پرستش بت ها منع مى كرده ، و مى گفته كه تنها بايد مرا بپرستيد، و به همين جهت بعضى از ايشان بطورى كه شنيده مى شود آيه مورد بحث را (( والهتك (( - به كسر همزه و فتح لام با الف بعد از لام - قرائت كرده اند كه هم بر وزن عبادت است و هم به معناى آن .

ليكن صحيح تر همان چيزى است كه از ظاهر جمله مورد بحث استفاده مى شود.

و از جمله (( ما علمت لكم من اله غيرى (( هم بيش از اين بر نمى آيد كه مى خواسته اله و معبود ديگرى كه مالك و مدبر امور خصوص قبطيان باشد نفى كرده و تدبير امور آنان را به خود اختصاص دهد. و اين حرف هم تنها از او نبوده ، همه بت پرستان - تا آنجا كه ما سراغ داريم - همين را مى گفته اند، يعنى براى هر صنفى از اصناف خلائق از قبيل آسمان و زمين ، دريا و خشكى و اقوام و همچنين براى اقسام مختلف حوادث از قبيل صلح و جنگ ، دوستى و دشمنى و زشتى و زيبائى خداى جداگانه اى قائل بودند، و خود از ميان همه آن خدايان آن خدائى را مى پرستيدند كه مورد حاجت و نيازشان بوده ، مثلا سكنه سواحل درياها بيشتر پروردگار دريا و طوفان را مى پرستيدند.

بنابراين ، معناى گفتارش كه گفت : (( ما علمت لكم من اله غيرى (( اين است كه : من براى شما قبطى ها پروردگارى غير از خودم سراغ ندارم ، پروردگار شما قبطى ها منم نه آنكه موسى ادعا مى كند كه از طرف او مبعوث شده ، و خودش هم او را مى پرستد. مويد اين معنا قرينه اى است كه همراه كلام او است ، و آن اين است كه بعد از جمله مزبور بنا به حكايت قرآن اضافه كرده : (( فاوقد لى يا هامان على الطين فاجعل لى صرحا لعلى اطلع الى اله موسى و انى لاظنه من الكاذبين (( از اين كلام به خوبى بر مى آيد كه فرعون در معبود بودن خود براى موسى شك داشته و اين خود قرينه است بر اينكه در جمله قبلى نمى خواسته وجود خدائى غير خود را انكار كرده و بگويد: من علم به عدم وجود آن دارم ، بلكه مى خواسته علم به وجود چنين خدائى را نفى و انكار كند.

و كوتاه سخن اينكه خواسته است بگويد: من خدائى بجز خودم براى شما سراغ ندارم ، نه اينكه شما خدائى به غير من نداريد

عظمت سجده ساحران در برابر موسي

وَ أُلْقِىَ السحَرَةُ سجِدِينَ قَالُوا ءَامَنَّا بِرَب الْعَلَمِينَ رَب مُوسى وَ هَرُونَ

نفرمود: ساحران خود را به سجده انداختند، بلكه فرمود: ساحران به سجده افتاده شدند تا كمال تأثير معجزه موسى و خيره شدن ساحران را برساند، تو گوئى فرموده است : وقتى عظمت معجزه را ديدند آنقدر دهشت كردند كه بى اختيار به سجده در آمدند، بطورى كه نفهميدند چه كسى آنان را به حالت سجده در آورد، لذا خود را ناگزير از ايمان به رب العالمين ديدند. و اينكه فرمود: (( رب موسى و هارون (( براى اين است كه دلالت كند بر اينكه ايمان به خدا تواءم با ايمان به موسى و هارون است .

بعضى گفته و يا شايد بگويند: اينكه (( رب العالمين (( را به (( رب موسى و هارون (( توضيح داد براى رفع توهمى بوده كه در اينجا به ذهن مى رسد، توضيح اينكه فرعون داشت ادعاى ربوبيت مى كرد، و مى گفت رب العالمين منم ، و با چنين وضعى اگر فقط مى گفتند: ما ايمان آورديم به رب العالمين ، ممكن بود كسى توهم كند كه مقصودشان ايمان به فرعون است ، لذا براى رفع اين توهم مقصود خود را با جمله (( رب موسى و هارون (( توضيح دادند. ليكن اين وجه خيلى روشن نيست ، براى اينكه بت پرستان اصلا قائل به رب العالمين يعنى كسى كه به حقيقت معناى اين كلمه مالك و مدبر بلا واسطه جميع اجزاى عالم باشد نبودند،بلكه اجزاى عالم و امور آن را در بين ارباب هاى مختلفى تقسيم نموده ، و براى خداى تعالى تنها مقام (( اله الالهه (( و (( رب الارباب (( قائل بودند، نه اينكه هم رب ارباب باشد و هم رب مربوبهاى آن ارباب .

و ادعاى فرعون بنا بر حكايت قرآن كه مى فرمايد: (( انا ربكم الاعلى (( اين بود كه وى از جهت اينكه حوائج مردم آن هم تنها مردم مصر را برآورده مى ساخت داراى مقام بلندترى است از ساير ارباب ، نه اينكه ربوبيت تمامى عالم قائم به ذات او باشد
، البته اين را هم از نفهمى مردم بت پرست بعيد نمى دانيم كه مثل فرعون انسانى را پروردگار عالميان بدانند، و ليكن مى گوييم كه اصول مذهب و ثنيت اين نيست كه شخصى را رب العالمين بدانند.



دلالت جمله : (( الذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا(( بر اينكه انسان ناچار از تدين به دين است .

جمله (( الذين اتخذوا دينهم لهوا و لعبا(( دلالت دارد بر اينكه انسان در هيچ حالى از احوال بى نياز از دين نيست ، حتى آن كسى هم كه سرگرم لهو و لعب است و زندگى خود را مخصوص اينكار كرده به دين محتاج است ،
زيرا همانطورى كه در تفسير آيه (( الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا...(( گفتيم : دين عبارت است از راهى كه انسان در زندگى دنيا چاره اى جز پيمودن آن راه ندارد، براى اينكه خداوند دين را بر طبق فطرت خود بشر تنظيم كرده ، پس دين با انسانيت انسان بستگى دارد و او را به سعادت حقيقى زندگيش مى رساند، و با اين حال اگر آدمى از آن اعراض نمايد و بغير آن يعنى به چيزهايى كه انسان را جز به نتايج خيالى و لذايذ مادى و ناپايدار نمى رساند سرگرم شود، در حقيقت دين خود را بازيچه گرفته ، و زندگى مادى دنيا و سراب لذايذ آن ، او را گول زده است



وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا...

● جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميع اعمال صالح است .


جمله (( لانكلف نفسا الا وسعها(( براى تقويت دلهاى مؤمنين و اميدوار ساختن آنان است ، چون قبلا ايمان را مقيد به عمل صالح كرده بود، و معلوم است كمتر كسى از مؤمنين موفق مى شود جميع اعمال صالح را انجام داده و به مقتضاى كلمه (( الصالحات (( كه جمع با الف و لام و مفيد استغراق است هيچ يك از اعمال صالح را ترك نكند، و اين خود باعث نوميدى بيشتر مؤمنين است ،

لذا در جمله مورد بحث بخاطر رفع اين نگرانى مى فرمايد: تكليف هر كس به قدر وسع و استطاعت او است ، پس هر كس اعمال صالح به قدر طاقت خود انجام دهد ولو خود را به مشقت هم نيندازد باز از اهل اين آيه و از اصحاب بهشت جاودان خواهد بود.



مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .


فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ

اين آيه همانطورى كه خاطر نشان ساختيم متفرع بر مضمون آيه قبل است كه جميع بنى نوع آدم را مخاطب قرار داده مى فرمود: ما به وسيله پيغمبران شرايع را به همه شما بنى نوع بشر ابلاغ نموديم . و اينك در اين آيه مى فرمايد: حال كه خداوند دين عمومى خود را به جميع اولاد آدم ابلاغ كرده و آنان را به پاداش كسانى كه به احكام دين شان عمل مى كنند، و كيفر كسانى كه شانه خالى مى كنند خبر داده . پس با اين حال آيا ستمگرتر از كسى كه از عمل به دين استنكاف بورزد يافت مى شود؟ هرگز! كيست ستمگرتر از كسى كه يا به دروغ به خدا افترا مى بندد و يا بجاى پذيرفتن دين توحيد كه انبيا به سوى آن دعوت مى كنند، دين ديگرى به خدا نسبت مى دهد؟ با اينكه خداوند اعلام كرده به اينكه انبيا (عليهم السلام ) واسطه هاى بين او و بين خلق و مبلغين دين اويند.

از اين جا معلوم مى شود كه گر چه افتراى كذب بر خداى تعالى هر بدعتى را چه در اصول باشد و چه در فروع شامل مى شود، الا اينكه مورد آيه خصوص اصول دين و انكار توحيد و شرك ورزيدن به خدا است ، جمله (( قالوا اين ما كنتم تدعون من دون الله (( نيز دلالت بر اين اختصاص دارد.


اگر انسان به جايى برسد كه باطل را حق بپندارد، اميدى به رستگارى و هدايت يافتن او نيست .


(( و يحسبون انهم مهتدون (( اين جمله نسبت به جمله قبل به منزله عطف تفسير است ، و معناى تحقق ضلالت و لزوم آن را تفسير نموده مى فهماند انسان وقتى به راه باطل افتاد و از حق دور شد مادامى كه اعتراف به باطل بودن آن داشته و حق را از ياد نبرده اميد برگشتن به حق در او هست ، و اما اگر كارش بجايى رسيد كه به حق بودن باطل ايمان پيدا كرد

و معتقد شد كه راه هدايت همان راهى است كه او مى رود، آن وقت است كه در گمراهى استوار شده و ضلالتش حتمى و براى هميشه اميد رستگاريش قطع مى گردد، پس وقتى چنين پندارى از لوازم ضلالت باشد جمله (( و يحسبون انهم مهتدون (( به منزله تفسير جمله (( حقت عليهم الضلاله (( خواهد بود، همچنان كه همين پندار در آيه (( قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا(( و آيه (( ان الذين كفروا سواء عليهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوه (( بعنوان يكى از لوازم ضلالت ذكر شده و آن را تفسير كرده است .




تفسير الميزان

ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/27 11:34:32 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

kabir Offline
#28 ارسال شده : 1399/10/26 02:08:39 ب.ظ
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال


تدبر و فهم سوره اعراف: نکات تفسیری سوره اعراف

اعراف:201

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

کساني که پروا پيشه کرده‌اند [=اراده تسلط بر نفس خود را تقويت کرده‌اند]، هرگاه دچار طوفاني از [تحريکات] شيطان شوند، 260 حتماً [خدا را] به ياد مي‌آورند و ناگهان بينا [=بيدار از غفلت] مي‌شوند. 261

_____________

260- «طوف»، گردش پيرامون محور و مرکزي است، مثل طواف دور کعبه، طوفان، طواف و آمد و رفت فرزندان پيرامون والدين (نور 58 (24:58) )، و نيز طائفه، که از گرد آمدن عده‌اي در کنار چشمه آب يا جاذبه‌اي ديگر براي اسکان حکايت مي‌کند. تحريکات و وسوسه‌هاي شيطاني نيز گوئي در فکر و خيال انسان يکسره مي‌گردد و دست برنمي‌دارد.
261- توصية مشاوران امور خانواده و کارشناسان کنترل عصبانيت (Anger Management) معمولا در پيش‌گيري از تداوم اين مشاجرات، بريدن دعوا با نوشيدن جرعه‌اي آب، چند قدمي راه رفتن، عوض کردن بحث و ذهن خود را متوجه مسئله‌اي ديگر ساختن، و مشابه آن است. چه توصيه‌اي مؤثرتر از اين که يادآوري‌هاي کتاب خدا در فضيلت عفو و صفح و غفران را در ذهن خود زنده کنيم، يا رفتار انبياء و اولياء را با مخالفين به خاطر بياوريم.


اعراف:187

يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

از تو درباره ساعت [=زمان قيامت] سؤال مي‌کنند که هنگام آن چه وقت است؟ 249 بگو: علم آن فقط نزد پرودگار من است و جز او [کسي] آن را در وقت خودش آشکار نمي‌کند، [اين پديده] در آسمان‌ها و زمين سنگيني مي‌کند [همچون ميوه‌اي که بر درخت رسيده باشد و موعد سقوط آن نزدیک باشد] جز به ناگهان بر شما نمي‌رسد، 250 از تو [دربارة قيامت چنان] مي‌پرسند که گوئي از آن آگاه هستي! بگو: علم آن فقط نزد خداست، ولي بيشتر مردم نمي‌دانند!


______________

249- «مُرْسَا» اسم زمان و مکان و مصدر ميمي از ريشة «رَسَوَ» است. لنگر کشتي و سلسله کوه‌ها را (که ريشه دار در قشرهاي زيرين زمين مي‌باشد) رواسي (جمع راسيه) مي‌نامند که کشتي يا قاره‌ها را ثابت نگه مي‌دارد و مانع حرکت آنها مي‌شود. به کار بردن اين اصطلاح درباره لنگر انداختن کشتي زمان، که در نازعات 42 (79:42) نيز تکرار شده است، تشبيه ظريفي است که حرکت منظم زمين را با نفخه در صور متوقف مي‌سازد.
250- سوگندهاي پنج آيه ابتداي سورة انشقاق، به همين شقه و جدا شدن آسمان‌ها و زمين از شاخه کهکشاني و اعلام تکويني و رسيدن و تحقق يافتن آن به ربّ خود اشاره مي‌کند «إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ».



اعراف:167

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُـوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ

و [نيز به ياد آر] آنگاه که پروردگارت اعلام کرد بر آنها [به دليل ستم‌کاري يا سکوت در برابر ستم] تا روز قيامت کسي را برمي‌انگيزد [=به قدرت و حکومت مي‌رساند] که عذاب سختي را به آنها بچشاند. بی گمان پروردگارت سریع العقاب است [عواقب ظلم بلافاصله در وجود شخص حک میشود] و بی گمان او بسی آمرزنده و مهربان [نسبت به مومنین] است 225


______________

225- اين نه حکمي استثنائي براي بني‌اسرائيل، بلکه قانوني عمومي و ابدي براي همه اقوام است. اين بخشنامه‌ي الهي (إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ) خطاب به مردماني است که با سکوت محافظه‌کارانه خود در برابر ستمگران، آنها را بيش از پيش بر ملت مسلط مي‌کنند و ناگزير به عوارض استبداد و آثار گسترده‌ي آن گرفتار و اسير مي‌شوند.


اعراف:171

وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و [به ياد آر] آنگاه که [ابر سياه پيش‌زمينه‌هاي آتشفشان] کوه [طور] را بر فرازشان همچون سايباني گسترانديم، [به گونه‌اي] که پنداشتند [گدازه‌هاي آن] بر سرشان فرو ريختني است! [تا همچون شمشير داموکلس از طغيان بازشان دارد، و گفتيم] آنچه را [از احکام تورات] به شما داده‌ايم جدّي بگيريد و تعاليم آن را به خاطر سپاريد [و به آن عمل کنيد] باشد تا پرهيزکار شويد [=ارادة مهار نفس پيدا کنيد]. 230


______________

230- منظور از نگه داشتن کوه طور بر فراز بني‌اسرائيل چيست و چه هدفي بر اين کار مترتب بوده است!؟ به نظر مي‌رسد کليد گشودن اين باب را در آيات 143 (7:143) و 155 همين سوره (7:155) بتوان يافت؛ آنگاه که با تجلي پروردگار بر کوه طور و متلاشي شدن آن، موسي (که مي‌پنداشت خدا را با چشم ظاهر مي‌توان ديد) مدهوش بر زمين افتاد، و نيز آنگاه که برگزيدگان بني‌اسرائيل را، که جز با رؤيت آشکار خدا حاضر نبودند رسالت موسي را باور کنند، صاعقه و زلزله‌اي (از فعاليت آتش فشاني) در دامنه کوه طور فرا گرفت (آيات 55 بقره (2:55) و 155 همين سوره (7:155) ).

از مجموعة قرايني که در اين آيه، و سه آية ديگري که در قرآن از بالا بردن کوه طور بر فراز بني‌اسرائيل سخن گفته است (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ...- بقره 63 (2:63) ، 93 (2:93) و نساء 154 (4:154) ) معلوم مي‌شود که اولا در تمامي موارد، اين تدبير در ارتباط با «ميثاقِ» پايبندي به احکام تورات و مهار بني‌اسرائيل از طغيان بوده است؛ ثانياً آثار متلاشي شدن قسمتي از کوه طور و زلزله و صاعقه بعدي، همچنان به صورت توده‌هائي از ابر سياهِ ناشي از پيش زمينه‌هاي يک آتشفشان شديد، همچون شمشير داموکلسي بر فراز کساني که با چند روز تأخير پيامبرشان به گوساله پرستي برگشتند، تا مدتها ادامه داشته است. گويا عامل بيم و نگراني براي انسان‌هاي هزاره‌هاي پيشين مؤثرتر از عامل اميد به آينده بوده است.

در ضمن از نظر لغوي معناي «نَتَقَ» (در: وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ...)، کنده و پرتاب شدن است، که ساده‌ترين نشانه فعاليت‌هاي آتشفشاني، زلزله و لرزش‌هاي آن است. گرچه اين کلمه فقط يکبار در قرآن آمده است اما در فرهنگ لغت المنجد مي‌توان اوصاف زير را يافت که مشابه آتشفشان است: تکان دادن انبان و توشه دان، چهارپا سوار خود را تکان داد و خسته کرد، ماده شتر يا زن بسيار زاييد، گستراندن و پهن کردن چيزي، شکافتن چيزي و...



اعراف:168

وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و آنها را در زمين گروه‌هائي پراکنده ساختيم 226 [=به دليل اختلافشان آواره شدند]. برخي از آنها صالح [=شايسته] و برخي ناشايسته‌اند؛ و آنها را به [انواع] خوبي‌ها و بدي‌ها [=شرايط راحت و دشوار روزگار] آزموديم تا [با عبرت‌گيري از عواقب اعمال‌شان، به حق] بازگردند.

______________

226- تاريخ اين قوم گواه روشني از آوارگي و پراکندگي درميان ملل و اقوام ديگر است که هر چند صباحي به دليل دنياپرستي و مال اندوزي متجاوزانه مورد انتقام ملل ميزبان يا همسايگان قرار گرفته‌اند. هرچند سرانجام با غصبِ سرزمين فلسطين و بيرون راندن ساکنين آن، اسکان و اقتداري يافته‌اند، اما با وجود تکيه‌شان به قدرت‌هاي زمانه و تسلطشان بر منابع ثروت و قدرت و همچنين بر علم و اطلاعات و رسانه‌هاي جمعي، نمي‌توانند در بلند مدت به شيوه‌هاي ناحق و ستمگرانه ادامه دهند.

اعراف:169

فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُـولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لَّا يَقُـولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

بعد از آنها [در روند تاريخي] آيندگاني جانشين شدند که وارث کتاب [تورات] گشتند. [آنها نيز همچون گذشتگان] بهره ناپايدار دنيا را مي‌گيرند [=در پي دنياپرستي مي‌روند] و مي‌گويند: خدا ما را خواهد بخشيد [زيرا ما قوم برگزيدة او هستيم]. و اگر بار ديگر بهره مشابهي به چنگ‌شان آيد، آن را نيز مي‌گيرند 227 [=معلوم مي‌شود استغفار آنها فقط زباني است]! مگر در کتاب [تورات]، که محتويات آن را آموخته‌اند، از آنها پيمان گرفته نشده که درباره خدا جز به حق سخن نگويند؟ [=ادعاي آمرزيده شدن و برتري قومي نکنند!] و سراي آخرت براي کساني که [در برابر جاذبه‌هاي دنيائي] پروا پيشه مي‌کنند بهتر است، آيا عقل خويش را به کار نمي‌بندند؟ 228


______________

227- سوء استفاده رياکارانه از الفاظ ديني، در حالي که دل خيال ديگري مي‌پروراند، از نشانه‌هاي نفاق محسوب مي‌شود. کسي مي‌تواند سخن از مغفرت خدا به زبان آورد که در صورت تکرار عمل، از آن دوري نمايد، وگرنه چه سود از سخني که خالي از صداقت باشد؟
228- معناي ريشه‌اي كلمة «عقل»، حفظ و نگهداري است. تفكر، انديشه كردن در امور و محصول انديشه، «علم» است، و محصول علم در حفظ و نگهداري و كاربرد آن، تعقل ناميده مي‌شود پس عاقل كسي است كه از دانش خود در مسير درست استفاده كند.


اعراف:161

وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ

و [به ياد آور] آنگاه که به آنها گفته شد در اين شهر [=بيت المقدس] ساکن شويد و از [نعمت‌هاي] آن هر آنچه خواستيد [در هر زمان و هر مکان] بخوريد و [سخن از موضع فروتني و] کاهش بگوئيد 215 [نه افزايش سهم و زياده طلبي]، و به حالت سجده [=تسليم و تمکين به مقرّرات شهرنشيني] از دروازه‌ آن وارد شويد 216 تا گناهان شما را بيامرزيم، و به زودي [شخصيت و مقام] محسنين را خواهيم افزود. 217

______________

215- «حِطَّهٌ» از ريشة حَطَطَ»، که با انحطاط و منحط و... هم‌ريشه است، دلالت بر نوعي پائين آوردن چيزي از بلندي مي‌کند که مي‌تواند شامل پائين آوردن صدا يا ادعا و زياده‌طلبي‌هاي ناحق باشد. بني‌اسرائيل در صحرا و با سختي‌هاي آن زندگي مي‌کردند و مقرّر بود در دامن طبيعت به تدريج ساخته شوند، اما آنها به نقل آيه 61 سوره بقره (2:61) ، زندگي در شهر و برخورداري از تنوع محصولات و زندگي مصرفي در آن را در سر مي‌پروراندند و سرانجام به آن هبوط کردند.
216- به گفته نويسندة قاموس قرآن (در ج 2 ص 152) «بني‌اسرائيل در صحراي سينا به طور بيابان‌گردي زندگي مي‌کردند و در انتخاب محل و خور و خواب، چنان که شيوه بيابان گردان است، کاملا آزاد بودند؛ ولي شهرنشيني داراي شرايط و قوانين به خصوصي است که اگر رعايت نشود، نظم عمومي از ميان مي‌رود و زندگي اجتماعي مختل مي‌گردد. شهرنشيني يک نوع فرود آمدن و محدود شدن زندگي است و ديگر آزادي صحراگردي را نخواهد داشت. (در مورد سجده) مراد آن نيست که از باب مخصوصي وارد شوند و بگويند: گناهان ما را بيامرز، بلکه مراد آن است که به شهر وارد شوند در حالي که تسليم قوانين‌اند.»
217- در اين آيه افزايش را به نفس محسنين، نه به پاداش آنها، نسبت داده است که دلالت بر رشد و کمال خودشان مي‌کند.

اعراف:162

فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَـوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَظْلِمُونَ

اما ستمگرانشان [با بي‌اعتنائي به فرمان کاستن از سخن طلبکارانه] آن را به گفتاري غير از آنچه به آنها توصيه شده بود [=به ضدّ آن] تبديل کردند، 218 پس به خاطر استمرار در ستمکاري، بلائي [از پريشاني و اضطراب] از آسمان بر آنها فرستاديم. 219

______________

218- به آنها توصيه شده بود که سخنشان نشانة کاهش در مطالبات و انتظارات باشد و در شهرنشيني از مقرّرات جامعه مدني پيروي کنند. اما آنها با روحية فرديت و خودمحوري، بر حقوق عمومي تجاوز کردند و در نتيجه نابساماني‌هاي ناشي از عوارض آن (رِجْزُ) دامنشان را گرفت.
219- معناي اصلي «رِجْزُ»، اضطراب و لرزشي است که شخص يا جامعه را زمين‌گير و مستأصل مي‌سازد. اعرابِ جاهليت وقتي پاي شتر دچار آسيب مي‌شد و به دليل لرزه و ناتواني از رفتن باز مي‌ايستاد، اين کلمه را به کار مي‌بردند. مسلط شدنِ رجز بر بني‌اسرائيل همان نابساماني‌ها، ناامني‌ها، آشوب‌ها و رفتن شادي و آرامش از جامعه است.


اعراف:146

سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ

کساني را که به ناحق در زمين تکبر مي‌ورزند، از [ايمان به] آيات خود منصرف خواهم ساخت، [تا جائي که] اگر هر نشانه‌اي ببينند ايمان نمي‌آورند؛ اگر راه رشد را ببينند، آن را در پيش نمي‌گيرند و[لي] اگر راه سرگراداني را ببينند آن را در پيش مي‌گيرند، 195 اين [واژگونگي در انتخاب و عمل] بدان دليل است که آيات ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند. 196

______________

195- غوايه به راه تباهي و هلاکت رفتن است، درست مقابل رشد که به راه سعادت منتهي شدن مي‌باشد. قرآن واژه «غوايه» را مقابل رشد قرار داده است. مثل بقره 256 (2:256) : لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ. (همچنين اعراف 146 (7:146) ). اطاعت از حق، آدمي را به رشد مي‌رساند و عصيان در برابر آن، به غَي (وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى- طه 121 (20:121) ).

منصرف ساختن مستکبران از ايمان به آيات، عکس‌العمل طبيعي عملکرد خودشان و به اصطلاح سلب توفيق آنهاست که چون همه امور و فعل و انفعالات به خدا منتهي مي‌شود، آن را به خود نسبت داده است. کسي که خود بزرگ بين باشد، بديهي است که به راه رشد خدائي گام نگذارد و سوي سراب هوي و هوس ميل کند.
196- غفلت، بي‌توجهي به امر مهم و سرنوشت ساز و بي‌رغبتي به آن است، نه بي‌خبري غير ارادي.

اعراف:137

وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ

و مشرق‌ها و مغرب‌هاي سرزميني را که در آن برکت بخشيده بوديم، 177 به قومي که به ضعف [و ذلّت] کشيده شده بودند 178 به ميراث داديم و [به اين ترتيب] کلام نيکوي پروردگارت 179 [=وعدة او در ياري و نجات مؤمنين] به خاطر صبر و استقامتشان به تماميت رسيد 180 [=تحقّق يافت] و آنچه را فرعون و قومش [از کاخ‌هاي باشکوه] ساخته و آنچه [از بناها و باغ‌ها که] برافراشته بودند ويران ساختيم.

______________

177- اصطلاح «الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا»، در آيات 71 (21:71) و 81 سوره انبياء (21:81) ، در وصف سرزمين شام و فلسطين، که ابراهيم به آن ديار هجرت کرد و سليمان آن را آباد کرد، و نيز در وصف «مسجد الاقصي»، که پيرامونش (اورشليم) برکت يافته بود (اسراء 1 (17:1) - ...إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ...) آمده است.

با فروپاشي نظام فرعوني در مصر، آن سرزمين، که به مراتب آبادتر از سرزمين خشک مصر بودند، آزاد گرديد و بني‌اسرائيل به زادگاه پيامبران ابراهيم (از نسل اسحق) بازگشتند.


جمع آوردن اسامي مشارق و مغارب، که ناشي از تفاوت طلوع و غروب خورشيد در هر منطقه‌اي از زمين مي‌باشد، اشاره‌اي است به گستردگي مکاني بني‌اسرائيل در ادوار بعدي (به خصوص در دوران پادشاهي داوود و سليمان).

178- استضعاف (در باب استفعال)، به ضعف و ناتواني گرفتار شدن ملت‌ها توسط مستبدين جبّار است. «مستضعف» الزاماً مساوي فقير و بي‌نوا نيست، مستکبر نيز الزاماً ثروتمند نيست. هم طبقات مرفه ممکن است به استضعاف سياسي کشيده شوند و از حقوق اوليه خود محروم گردند، و هم در طبقات فقير خودخواهي و تکبر نمود آشکار پيدا کند. استضعاف و استکبار را تنها در بُعد اقتصادي و معادل کارگر و سرمايه‌دار ديدن، ناشي از نفوذ انديشه مارکسيسم در فرهنگ انقلاب ما بود.

179- کلمه از ريشة «کَلمْ»، در اصل به معناي تأثير است. به زخم ناشي از شمشير و نيزه، کـَلمْ و به آنچه با چشم يا گوش درک مى‌شود و در شنونده تأثير مي‌گذارد کلام مي‌گويند. قرآن حضرت عيسي را کلمه خدا (کلمة من الله) ناميده است، که مادرش مريم(س) تحت تأثير القاي فرشته‌اي حامله شد و تأثيري عظيم در تاريخ بني‌اسرائيل گذاشت. خداوند ابراهيم(ع) را نيز با «کلماتي» مبتلا ساخت. کلمات خدا همان قوانين و نظامات مؤثري است که خداوند در جهان مقدّر فرموده و اين نظامات را عامل تبديل کننده‌اي در جهان نيست (انعام 34 (6:34) ، 115 (6:115) و يونس 74 (10:74) ).

180- در آية 126 اين سوره (7:126) ، از «صبر» و مقاوت پيشتازاني از نظام فرعون (ساحران) در پيوستن به موسي و جان بازي آنان در راه حق ياد کرد و در اين آيه در توصيه موسي به استعانت از ربّ و «صبر» در برابر دشمن. همين عامل کليدي بود که سرانجام قوم به بردگي گرفته شده بني‌اسرائيل را بر بزرگترين نظام استبدادي عالم پيروز ساخت.



اعراف:114

قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَـمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

ـ [فرعون] گفت: آري! و [علاه بر آن] شما از مقرّبان [درگاه ما] خواهيد شد. 145
_____________

145- مؤمنان براي «تقرّب» به پروردگار عالم تلاش مي‌کنند و فرعون نيز «تقرّب» به خودش را بالاترين پاداش مي‌شمارد، تقرّب به او يعني نزديک شدن به مرکز قدرت و ثروت و بالا رفتن از نردبان پُست و مقام- تقابل اين مفاهيم در اين داستان نشانگر اوج انحطاط نظام‌هاي مطلقه شرک‌آميز است.


اعراف:105

حَقِيقٌ عَلَى أَن لَّا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ

سزاوار [مقام او] است که بر خدا جز سخن حق نگويم، من براي شما نشانه‌هاي روشني از پروردگارتان آورده‌ام، 137 پس [با توجه به اين نشانه‌ها، قوم] بني‌اسرائيل [=دودمان يعقوب] را با من بفرست 138 [=از بردگي آزادشان کن تا به سرزمين خودشان برگردانم].

______________

137- ضمير مخاطب «ربکم»، براي متوجه ساختن به اين حقيقت است که ربّ ما، ربّ شما نيز هست و ما از سوي ربّ خودتان مأموريت داريم.

138- مأموريت حضرت موسي از موضعي دفاعي، نجات بني‌اسرائيل از اسارت فرعونيان، و اولين خواسته او همين آزادي اسراء بوده است (اعراف 105 (7:105) ، طه 47 (20:47) ، شعراء 17 (26:17) ). اين فرعون بود که با موسي و پيروان او درگير شد و کار را به خشونت کشاند، وگرنه فرعون ستيزي و به زير کشيدن او از حکومت و انتقال قدرت به بني‌اسرائيل نشانه‌اي در قرآن ندارد، هرچند سرانجام چنين شد، ولي با صبر و مقاومت، و نه تعرض و تجاوز.



اعراف:85

وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

و به سوي [سرزمين] مَدْين برادرشان شعيب را فرستاديم 118 که گفت: اي قوم من، خداوند يکتائي را بندگي کنيد که شما را معبودي جز او نيست. [اينک] براي شما نشانه روشني از سوي پروردگارتان آمده است؛ پس [به حرمت آن هدايت] پيمانه و ترازو را [در معاملات خود] تمام دهيد و از [ارزش] کالاي مردم نکاهيد 119 و در اين سرزمين پس از اصلاحش [توسط هدايتگران] تبه‌کاري نکنيد، 120 اين به نفع شماست اگر مؤمن باشيد.

______________

118- برخي مفسرين گفته‌اند مَدْين شهري در شمال عربستان نزديک شام بوده که به نام مدان (يا مديان) فرزند ابراهيم خليل (از همسري غير از هاجر و سارا به گفته تورات سفر پيدايش، باب 5، سيمان 1 و 2) ناميده شده است. مردم مَدين عرب و از اولاد اسماعيل بودند. نام مدين جمعاً 10 بار در قرآن تکرار شده است. برحسب آيات قرآن اين شهر در منطقه‌اي کوهستاني واقع بوده است (حجر 80 (15:80) و 82 (15:82) ، فجر 9 (89:9) ، اعراف 74 (7:74) ، شعراء 149 (26:149) ).

119- کم بهاء قائل شدن براي اشياء و کالاهاي مردم و کم قيمت نهادن بر آنچه با صرف هزينه و عمر تهيه کرده‌اند، در حقيقت کم بهاء دادن به شخص و شخصيت توليد کننده آن است و به همين دليل گفته شده «لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُم» (نه: لاَ تَبْخَسُواْ أَشْيَاء النَّاسَ).

120- فساد مقابل عدالت و تعادل است و انواع آن، برحسب مورد، در اقتصاد، فرهنگ، سياست، اخلاق و... جلوه مي‌کند. اگر درميان قوم لوط فساد در مناسبات غريزه جنسي جلوه کرده بود، در ميان قوم شعیب اين فساد در خريد و فروش و تبادل محصولات با کالا خود را نشان مي‌داد. منظور از «وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ»، نهي از تلاش‌هاي سوداگرانه به شيوه‌هاي ناعادلانه مثل: کم فروشي، کلاه گذاري، تقلب، احتکار، اجحاف و غيره است. اگر در هر يک از مناسبات ميان آحاد جامعه‌اي (در خدمات و سرويس‌هائي که به يکديگر مي‌دهند) اصل انصاف و عدالت رعايت گردد، اخلاق و روحيات آنها بر همين اساس شکل مي‌گيرد و به جنبه‌هاي ديگر سرايت مي‌کند، و گرنه کم فروشي و کلاه گذاري عادت شده و در همه زمينه‌ها ظهور و بروز پيدا مي‌کند.


اعراف:57

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

و اوست آنکه بادها را بشارت دهندة پيشاپيش [باران] رحمتش مي‌فرستد تا آنگاه که ابرهاي سنگين بار [متشکل از ذرّات رطوبت درياها و اقيانوس‌ها] را بردارند، 84 [آنگاه] آن را به سوي سرزمين‌هاي مرده [=خشک] روان سازيم، 85 پس [در اين فرآيند] بدان [ابر رانده شده به نيروي باد] باران را فرو فرستاديم، پس [در نهايت] بدان باران [زندگي‌بخش] هرگونه ميوه‌اي [از زمين مرده] بيرون آورديم. 86 ما مردگان را به همين گونه [از دل خاک] خارج مي‌کنيم، اي بسا که [با اين مثال‌ها] پند گيرند.87

______________

84- «أَقَلَّتْ» از ريشه قليل (کم و مختصر) است و «اقلال» سبک شمردن و حمل و برداشت باري است که هرچند سنگين باشد، نسبت به قدرت حمل کننده سبک و ناچيز مى‌آيد. باد که نماد سبکي و ناتواني است، به حجم و وزني معادل باراني که بر کل زمين مي‌بارد و رودخانه‌هاي آن را تشکيل مي‌دهد، ذرّات بخار آب را از سطح اقيانوس‌ها برمي‌دارد و همه سرزمين‌ها را آبياري مي‌کند.

معناي «استقلال»، بار مسئوليت شخصي يا اجتماعي را به دوش گرفتن و طلب آزادي براي حاکميت فردي و ملي بر سرنوشت خويش است. در مفهوم استقلال، احساس اعتماد به نفس و آمادگي براي قبول بار سنگين مسئوليت و سبک شمردن آن نهفته است.
85- مي‌دانيم انواع بادهاي مهاجر، استوائي، منطقه‌اي و... وجود دارند که جهت حرکت آنها تابع خورشيد و درجه حرارت هوا و عوامل ديگر مي‌باشد. اگر همه بادها جهت يکساني داشتند، فقط نقاط خاصي از زمين زنده و آباد مي‌گشت. همين مکانيسم دلالت بر مشيت حکيمانه و رحمتي گسترده مي‌کند.
86- در اين آيه دو بار حرف اضافه «ف» تکرار شده که سلسله مراتبي را، که فرع بر يکديگر و ناشي از هم هستند، نشان مي‌دهد: روي هم رفته 5 مرحله را در اين آيه تبيين مي‌کند: 1- ارسال بادها، 2- برداشتن ذرات رطوبت از درياها و شکل‌گيري ابرها، 3- حرکت ابرها به سوي سرزمين‌هاي تشنه، 4- نزول باران، 5- برآمدن محصولات زميني.

خداوند در آغاز اين آيه با ضمير سوم شخص غائب «هوالذي...» معرفي مي‌گردد، سپس با ضمير اول شخص حاضر جمع (ماضي و مضارع): سقناه، انزلنا، اخرجنا و نخرج، نقش طبيعت، نيروها و نظامات آن را نشان مي‌دهد. اين شيوه را از نظر ادبي «صنعت التفات» مي‌گويند.
87- مثال و مدل آوردن از تجديد حيات طبيعي در فصل بهار، براي فهم رستاخيز آدميان در روز قيامت، را قرآن در موارد متعددي مطرح کرده است. تصور بيشتر مردم اين است كه رستاخيز امري روحاني و مستلزم بازگشت روح به كالبد مي‌باشد. اما قرآن با متوجه ساختن بندگان به تجديد حيات طبيعت در بهاران اصرار دارد رستاخيز را امري طبيعي و مادي معرفي كند و خاك را به عنوان مخزن اطلاعات عمر گذشته بشناساند. به آيات 19 (30:19) و 25 سوره روم (30:25) ، و آيه 11 سوره زخرف (43:11) نگاه كنيد.


اعراف:33

بگو: پروردگار من تنها زشتکاري‌ها را، چه عيان چه نهان، و [نيز] خودخواهي تنگ نظرانه 41 و تجاوز ناحق [به حقوق مردم] را حرام کرده است، و اينکه، چيزي را که [خدا] هيچ دليل مسلطي [=موجّه و مقبولي] براي آن نازل نکرده، [در عبادت و اداي حاجات،] با خدا شريک بدانيد و اينکه چيزي را که نمي‌دانيد [در شفاعت واسطه‌ها و امثال آن] به خدا نسبت دهيد [=به عنوان حکم دين به مردم تعليم دهيد]. 42
_____________

41- اغلب مترجمين، واژة «اثم» را معادل گناه گرفته‌اند. ذنب، جور و جرم و... را هم گناه ترجمه مي‌كنند، در حاليكه هر كدام از اين واژه‌ها معناي ويژة خود را دارند. واژة «اثم» مقابل واژة «بـِرّ» مي‌باشد. بـِرّ، دلالت بر همه جانبه بودن نيكي و تعميم آن و وسعت نظر مي‌كند و «اثم» كاملا برعكس است و دلالت بر تنگ‌نظري، خودخواهي و محدوديّت ديد آدمي دارد.

فحشاي ظاهري و باطني دلالت بر زشتکاري‌هاي علني و آشکار، و زشتکاري‌هاي نهان در باطن نفوس مي‌کند. آية 151 سورة انعام (6:151) نيز بر همين موضوع است.
42- تاريخ اديان شاهد آشکار چنين شرک و انحرافي از ناحيه متوليان دين و توده‌هاي متعصّب و مقلّد مي‌باشد. نقش بسياري از متوليان ديني در مذاهب مختلف، وضع قوانيني به نام خدا در مورد خوردني‌ها و احکام عبادي براي سوء استفاده از احساسات ديني مردم و سلطه يافتن بر ملت‌ها بوده است. آنها بهره بردن از زينت‌ها و نعمت‌ها را حرام مي‌شمرند و سخت‌گيري و تعصّب را تقويت مي‌کنند، اما خداوند در اين آيه حرام‌هاي اصلي را منحصر به زشتکاري‌هاي ظاهري و باطني، تجاوز به حقوق مردم، شرک و شريعت سازي کاذب مي‌شمارد.


تفسیر اقای عبدالعلی بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/27 11:59:06 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

farhang Offline
#29 ارسال شده : 1399/10/28 05:15:25 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 927
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
ترجمه تدبر و فهم سوره اعراف: فراز بندی سوره، عصاره فرازها،نکات تفسیری و درس سوره اعراف

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
المص {1}
الف لام ميم صاد {1}
كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ {2}
كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ( ابلاغ و عدم پذیرشِ) آن تنگى و حرجی باشد تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد {2}
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ {3}
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از سرپرستان[ديگر] پيروى مكنيد چه اندك پند مى‏گيريد {3}
وَكَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ {4}
و چه بسيار شهرها كه [مردم] آن را به هلاكت رسانيديم و در حالى كه به خواب شبانگاهى یا نیمروز رفته بودند عذاب ما به آنها رسيد {4}
فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ {5}
و هنگامى كه عذاب ما بر آنان آمد ، اقرار و سخنشان جز اين نبود كه گفتند راستى كه ما ستمكار بوديم {5}
فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ {6}
پس قطعا از كسانى كه [پيامبران] به سوى آنان فرستاده شده‏اند خواهيم پرسيد و قطعا از [خود] فرستادگان [نيز] خواهيم پرسيد {6}
فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ {7}
و از روى دانش به آنان گزارش خواهيم داد و ما [از احوال آنان] غايب نبوده‏ايم {7}
وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ {8}
و در آن روز سنجش [اعمال] درست و بحق است پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند {8}
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ {9}
و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده‏اند چرا كه نسبت به آيات ما ستم كرده‏ اند {9}

عصاره فراز آیات 1-9: قران برای هشدار دادن مردم ازجانب خدا نازل شده تا از عذابهای هلاک کننده (مشابه اقوام قبل) نجات یابند و بدانند در روز قیامت بر مبنای اعمالشان ارزیابی شده و رستگار یا خسران زده خواهند شد. پس تنها از خدا و قران تبعیت کنید.

نکات:
-مشتقات ذکر 15 بار در سوره تکرار شده است.
-مشتقات تبع 12 بار در سوره تکرار شده است.
-بیشترین تکرار کلمه قوم، قریه در سوره اعراف
-موازين را جمع ميزان و موزون گفته اند.لذا ثقل موازين هركس هم ميتواند به سنگيني سنجيده ها و موزون هايش دلالت كند و هم ميتواند به سنگيني و معتبر بودن ملاك ها و معيارهايي كه در دنيا با انها تصميمات و رفتارهايش را مي سنجيده،حمل شود.
-در ایه 2 سوره یونس هم رسالت پیامبر، انذار مردم و بشارت اهل ایمان مطرح شد.
- فلایکن فی صدرک حرج منه (مشابه هود: ضایق به صدرک، حجر: یضیق صدرک بما یقولون)
-اینکه در قیامت از رفتار اقوام در برابر رسولان از هر دو سئوال میشود (آیه6) در سوره های قصص (و یوم ینادیهم فیقول ماذا اجبتم المرسلین) و مائده (یوم یجمع الله الرسل فیقول ماذا اجبتم) نیز بیان شده است.

وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ {10}
و قطعا شما را در زمين قدرت عمل داديم و براى شما در آن وسايل معيشت نهاديم [اما] چه كم سپاسگزارى مى‏كنيد {10}
وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ {11}
و در حقيقت ‏شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود {11}
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ {12}
فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى {12}
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ {13}
فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبر نمايى پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى {13}
قَالَ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ {14}
گفت مرا تا روزى كه [مردم] برانگيخته خواهند شد مهلت ده {14}
قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ {15}
فرمود تو از مهلت‏يافتگانى {15}
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ {16}
گفت پس به سبب آنكه مرا از جایگاه رشد بیرون افكندى من هم براى [فريفتن و بیرون کردن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست {16}
ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ {17}
آنگاه از پيش رو و از پشت‏سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏تازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت {17}
قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ {18}
فرمود نكوهيده و رانده از آن [مقام] بيرون شو كه قطعا هر كه از آنان از تو پيروى كند جهنم را از همه شما پر خواهم كرد {18}
عصاره دسته ایات 10-18: ما شمارا در زمین وسعت عمل دادیم اما شاکر نیستید. ابلیس که پس از تکبر و برتربینی خود نسبت به ادم و عصیان از فرمان خدا، از مقامش سقوط کرد از هر فرصتی برای ترغیب شما به مسیر ناسپاسی و خروج از مسیر حق استفاده میکند. بدانید که پیروان شیطان در جهنم خواهند بود.
وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ {19}
و اى آدم تو با جفت‏ خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد {19}
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ {20}
پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از زشتیهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد {20}
وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ {21}
و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم {21}
فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ {22}
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند زشتى‏هايشان بر آنان آشكار شد و تا با برگ[هاى درختان] باغ پوشاندن خود را آغاز كردند پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است {22}
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ {23}
گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود {23}
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ {24}
فرمود فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد و براى شما در زمين تا هنگامى [معين] قرارگاه و برخوردارى است {24}
قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ {25}
فرمود در آن زندگى مى‏كنيد و در آن مى‏ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد {25}
عصاره دسته ایات 19-25: ادم و همسرش علیرغم نهی خدا با وسوسه و قسم خوردن شیطان به خیرخواهی برای ایشان، نافرمانی کرده زشتی هایشان نمایان شده از جایگاه خود سقوط کرده در زمین مستقر شدند.

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ {26}
اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى‏دارد و [براى شما] زينتى است و[لى] بهترين جامه [لباس] تقوا است اين از نشانه‏هاى [قدرت] خداست باشد كه متذكر شوند {26}
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ
اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از آن باغ بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا زشتی هايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيله‏اش شما را از آنجا كه آنها را نمى‏ بينيد مى ‏بينند

عصاره دسته ایات 26-27: ای انسانها مبادا شیطان با وسوسه هایش همانگونه که والدین شما را فریفت، با خارج کردن لباس تقوا از شما، زشتیهای شما را فعال و پدیدار سازد.

عصاره فراز آیات 10-27:ما شما را در زمین مکنت دادیم مبادا شیطان که بخاطر تکبرش هبوط کرد و همواره مترصد اغوای شماست با وسوسه هایش شما را نیز همانند والدین تان بفریبد و با خارج کردن لباس تقوا از وجود شما، زشتیهای شما را فعال و پدیدار سازد و از مسیر حق که شکرگزاری و استفاده صحیح از نعمات خداست خارج نماید. بدانید که پیروان شیطان در جهنم خواهند بود.

نکات:
-در ایه 27 اشاره شده که شیاطین اولیای افراد بی ایمان است.در ایه 2 هم بیان شد که اولیایی غیر از خدا را تبعیت نکنید.
-تکرار 4 باره کلمه سوات ، سوات فقط در سوره های اعراف و طه بکار رفته که هر دو سوره مربوط به داستان ادم است.
-تکرار 3باره لباس ،تکرار 9 باره تقوا و افعال آن، 1 بار متقین
-تکبر و استکبار:10 بار، مشتقات فسد: 7بار
-بنی ادم:5بار بیشترین تکرار
-نصح:3 بار،ناصح:3بار بیشترین تکرار
-سجد و مسجد 7 بار،ساجد 2بار

سئوال: در ایه 24 خطاب اهبطوا جمع است در حالیکه در ایات قبل خطاب مثنی به ادم و همسرش بود. علت چیست؟ چه کس یا کسان دیگری مشمول این خطاب بودند؟

إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ {27}
ما شياطين را دوستان و سرپرستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند {27}
وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ {28}
و (مطیعان شیطان) چون كار زشتى كنند مى‏گويند پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به كار زشت فرمان نمى‏دهد آيا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد {28}
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ {29}
بگو (بلکه) پروردگارم به دادگرى فرمان داده است و [اينكه] در هر سجده گاهی توجه خود را [صرفا برای او] اقامه كنيد و در حالى كه دعا و توجه خود را براى او خالص گردانيده‏ايد وى را بخوانيد همان گونه كه شما را پديد آورد [به سوى او] برمى‏گرديد {29}
فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ اللّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ {30}
[در حالى كه] گروهى را هدايت نموده و گروهى گمراهى بر آنان محقق ‏شده است زيرا آنان شياطين را به جاى خدا دوستان و رهبران[خود] گرفته‏اند و مى‏پندارند كه راه‏يافتگانند {30}
يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ {31}
اى فرزندان آدم زینتها و نیکویی های خود را در هر مسجد و محل عبادتی برگيريد و بخوريد و بياشاميد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‏دارد {31}
{قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ {32}
[اى پيامبر] بگو زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و [نيز ] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده بگو اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند (هر چند سایرین هم استفاده می کنند اما ) روز قيامت خاص آنان مى‏باشد اين گونه آيات [خود] را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان مى‏كنيم {32}}
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ {33}
بگو پروردگار من فقط زشتكاريها را چه آشكارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقانيت] آن نازل نكرده و اينكه چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت دهيد {33}
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ {34}
و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش {34}

عصاره فراز آیات 28 -34: بگو خداوند به قسط و بهره برداری از طیبات و خالص گرداندن دعا و عبادت برای او و ترک شریک دانستن دیگران در ربوبیت خدا و زشتکاری و گناه و ستم امر میکند. اما انها که هدایت خدا را نمی پذیرند تحت القائات و سرپرستی شیطان قرار میگیرند که با توجیهات مختلف از جمله انتساب رفتار و احکام خود به خدا و پیروی از نیاکان، انها را به زشتکاری سوق میدهد .

نکات:
-مخلصین له الدین در سوره های یونس اعراف غافر 2 عنکبوت لقمان و بینه بکار رفته . جالب انکه در سوره های یونس، عنکبوت و لقمان برای بیان حالت خواندن خدا توسط مسافران کشتی که گرفتار امواج شدند، بکار رفته است. لذا میتوان نتیجه گرفت در سایر سوره هایی که امر شده فادعوه مخلصین له الدین ،منظور خواندن خدا از روی چنین حالتی مشابه مضطر واقعی در کشتی است که غیر خدا امیدی ندارد.

عصاره فراز آیات 1-9: قران برای هشدار دادن مردم ازجانب خدا نازل شده تا از عذابهای هلاک کننده (مشابه اقوام قبل) نجات یابند و بدانند در روز قیامت بر مبنای اعمالشان ارزیابی شده و رستگار یا خسران زده خواهند شد. پس تنها از خدا و قران تبعیت کنید.

عصاره فراز آیات 10-27:ما شما را در زمین مکنت دادیم مبادا شیطان که بخاطر تکبرش هبوط کرد و همواره مترصد اغوای شماست با وسوسه هایش شما را نیز همانند والدین تان بفریبد و با خارج کردن لباس تقوا از وجود شما، زشتیهای شما را فعال و پدیدار سازد و از مسیر حق که شکرگزاری و استفاده صحیح از نعمات خداست خارج نماید. بدانید که پیروان شیطان در جهنم خواهند بود.

عصاره فراز آیات 28 -34: بگو خداوند به قسط و بهره برداری از طیبات و خالص گرداندن دعا و عبادت برای او و ترک شریک دانستن دیگران در ربوبیت خدا و زشتکاری و گناه و ستم امر میکند. اما انها که هدایت خدا را نمی پذیرند تحت القائات و سرپرستی شیطان قرار میگیرند که با توجیهات مختلف از جمله انتساب رفتار و احکام خود به خدا و پیروی از نیاکان، انها را به زشتکاری سوق میدهد .

سیاق آیات 1-34: قران برای هشدار دادن مردم نازل شده تا از عذابهای هلاک کننده (مشابه اقوام قبل) نجات یابند و بدانند در قیامت بر مبنای اعمالشان ارزیابی شده و رستگار یا خسران زده خواهند شد. خداوند به قسط و ترک شریک دانستن دیگران در ربوبیت خدا و زشتکاری و گناه و ستم امر میکند پس تنها از خدا و قران تبعیت کنید. مبادا شیطان با وسوسه هایش و توجیهات مختلف، شما را (همانند پدرتان ادم) بفریبد و از مسیر حق خارج نماید. بدانید که پیروان شیطان در جهنم خواهند بود


يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ {35}
اى فرزندان آدم چون پيامبرانى از خودتان براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند {35}
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا أُوْلَـَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ {36}
و (لی) كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از [پذيرش] آنها تكبر ورزيدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند {36}
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُوْلَـئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ {37}
پس كيست‏ ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند اينان كسانى هستند كه (در دنیا ) نصيبشان از نعمات و هدایت به ايشان میرسد تا آنگاه كه فرشتگان ما به سراغشان بيايند كه جانشان بستانند (در آن هنگام) مى‏گويند آنچه غير از خدا مى‏خوانديد كجاست مى‏گويند از [چشم] ما ناپديد شدند و عليه خود گواهى مى‏دهند كه آنان كافر بودند (اما فایده ای ندارد){37}
قَالَ ادْخُلُواْ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـكِن لاَّ تَعْلَمُونَ {38}
(درصحنه قیامت، خدا) مى‏فرمايد در ميان امتهايى از جن و انس كه پيش از شما بوده‏اند داخل آتش شويد هر بار كه امتى [در آتش] درآيد همكيشان خود را لعنت كند تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند [آنگاه] پيروانشان در باره پيشوايانشان مى‏گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] مى‏فرمايد براى هر كدام [عذاب] دو چندان است (چه پیشوایان که گمراه کردند و چه پیروان که گمراهی را پذیرفتند) ولى شما نمى‏دانيد {38}
وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ {39}
و پيشوايانشان به پيروانشان مى‏گويند شما را بر ما امتيازى نيست (که عذاب کمتری بچشید) پس به سزاى آنچه به دست مى‏آورديد عذاب را بچشيد {39}
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ {40}
در حقيقت كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرفتن] آنها تكبر ورزيدند درهاى آسمان را برايشان نمى‏گشايند و در بهشت درنمى ‏آيند مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدينسان بزهكاران را كيفر مى‏ دهيم {40}

لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ {41}
براى آنان از جهنم بسترى در زیرشان و از بالايشان پوششهاست و اين گونه بيدادگران را سزا مى‏دهيم {41}
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ {42}
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند هيچ كسى را جز به قدر توانش تكليف نمى‏كنيم آنان همدم بهشتند [كه] در آن جاودانند {42}
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {43}
و هر گونه كينه‏اى را از سينه‏هايشان مى‏زداييم از زير [پاهاى]شان نهرها جارى است و مى‏گويند ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمى‏كرد ما خود هدايت نمى‏يافتيم در حقيقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده مى‏شود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مى‏داديد ميراث يافته‏ايد {43}

وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ {44}
و بهشتيان دوزخيان را آواز مى‏دهند كه ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست‏يافتيم آيا شما [نيز] آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست‏يافتيد مى‏گويند آرى پس آوازدهنده‏اى ميان آنان آواز درمى‏دهد كه لعنت‏خدا بر ستمكاران باد {44}
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ {45}
همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‏دارند و آن را كج و منحرف مى‏خواهند و آنها آخرت را منكرند {45}
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ {46}
و ميان آن دو [گروه] حايلى است و بر اعراف مردانى هستند كه همه را از سيمايشان مى‏شناسند و بهشتيان را كه هنوز وارد آن نشده و[لى] [بدان] اميد دارند آواز مى‏دهند كه سلام بر شما {46}
وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ {47}
و چون چشمانشان (رجال اعراف) به سوى دوزخيان گردانيده شود مى‏گويند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده {47}
وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ {48}
و(سپس) اهل ا عراف مردانى را(از جهنمیان) كه آنان(اعرافیان) را از سيمايشان مى‏شناسند ندا مى دهند [و] مى‏گويند جمعيت ‏شما و آن [همه] گردنكشى كه مى‏كرديد به حال شما سودى نداشت {48}
أَهَـؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ {49}
آيا اينان(بهشتیان) همان كسان نبودند كه سوگند ياد مى‏كرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد [اينك، شما اصحاب جنت] به بهشت درآييد نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى‏شويد {49}
وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ {50}
و دوزخيان بهشتيان را آواز مى‏دهند كه از آن آب يا از آنچه خدا روزى شما كرده بر ما فرو ريزيد مى‏گويند خدا آنها را بر كافران حرام كرده است {50}
الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ {51}
همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنيا مغرورشان كرد پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند و آيات ما را انكار مى‏كردند ما [هم] امروز آنان را از ياد مى‏بريم {51}
وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ {52}
و در حقيقت ما براى آنان كتابى آورديم كه آن را از روى دانش روشن و شيوايش ساخته‏ايم و براى گروهى كه ايمان مى‏آورند هدايت و رحمتى است {52}
هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ {53}
آيا [آنان] جز در انتظار تاويل آن ( آیات قیامتی قرآن) هستند روزى كه تاويلش فرا رسد كسانى كه آن را پيش از آن به فراموشى سپرده‏اند مى‏گويند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آيا [امروز] ما را شفاعتگرانى هست كه براى ما شفاعت كنند يا [ممكن است به دنيا] بازگردانيده شويم تا غير از آنچه انجام مى‏داديم انجام دهيم به راستى كه [آنان] به خويشتن زيان زدند و آنچه را به دروغ مى‏ساختند از كف دادند {53}

عصاره فراز ایات 35-53: ای فرزندان ادم رسولانی که پیام مرا به شما میرسانند را تصدیق کنید.کسانی که مفتون زندگی دنیا شدند و از پذیرش پیام رسولان الهی تکبر می ورزند و ایات ما را تکذیب میکنند، اعم از رهبران و پیروان ،در جهنم خسران زده و پشیمان و محروم از رحمت و نعمات خدا خواهند بود و هیچ شفیع و معبودی انها را نجات نمی دهد اما ایمان اورندگان که عمل صالح دارند در بهشت رستگار خواهند بود

نکات:

-فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ : انعام 21،یونس 17،اعراف 37
-مشابه ایه 53 در سوره یونس هم بود که بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ

-برخی مفسران ایه 38 را از انجا که در ادامه ایه 37 و هنگام وفات افراد بود، متعلق به عالم برزخ میدانند اما این ایه ناظر به روز قیامت و ورود مستکبرین به جهنم است زیرا:
اولا عبارت ادخلوا فی النار با توجه به سایر ایات قران،مربوط به جهنم است. تنها ایه ای که غالب مفسران انرا به نار برزخی تفسیر کرده اند، ایه 46 سوره غافر است در ان ورود به اتش ذکر نشده بلکه بیان شده که صبح و شام بر اتش عرضه میشوند.
ثانیا جمع شدن تدریجی مکذبین تا اینکه همه جمع شوند، (اذا ادارکوا فیها) ناظر به قیامت است و جمع شدن مکذبین همه دورانها در عالم برزخ، مستند قرانی ندارد.
ثالثا در سایر سوره هایی که به گفتگوی پیروان و رهبران اشاره شده،گفتگوها در جهنم است ازجمله سوره غافر: و اذ یتحاجون فی النار فیقول الضفاء للذین استکبروا....و قال الذین فی النار لخزنه جهنم و سوره قصص و صافات

-در ایه 40 به بازنشدن درهای آسمان و عدم ورود جهنمیان به بهشت اشاره شده است. این عبارت هم میتواند کنایه باشد از اینکه هیچ راهی برای فرار و رهایی از جهنم ندارند اما میتواند نشانگر این امر هم باشد که دخول به بهشت مستلزم باز شدن درهای آسمان میباشد.
این برداشت میتواند با برداشتی از ایه 19 سوره نبا هم تایید شود. یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا و فتحت السماء فکانت ابوابا و سیرت الجبال فکانت سرابا ان جهنم کانت مرصادا که جهنم در روی زمین و بهشت در اسمانهاست.

توضیح ایت 44-49 و اعراف
-ایات 44-49 که به اعراف پرداخته، نسبت به سایر ایات سیاق، حالت فرعی و معترضه دارد و هدف ان تاکیدی بر ایات قبل مبنی بر سرنوشت متفاوت مکذبین مستکبر و اهل ایمان است.
در ایه 37، به اقرار مستکبران مکذب در لحظه مرگ اشاره میکند
در ایه 38 دستور ورود انها به اتش جهنم در صحنه قیامت صادر میشود. بتدریج وارد میشوند و جدال بین پیروان و رهبران شکل میگیرد.
در آیه 40، اشاره میشود که درهای اسمان برای انها باز نمیشود و راهی برای ورود به بهشت ندارند.
اصحاب جنت که هنوز در محشرند و وارد بهشت نشده اند از دلهایشان هر کینه ای از جمله نسبت به مستکبرین زدوده میشود.
سپس اصحاب نار را ندا میدهند که ایا حقانیت وعده پرودگار در خصوص حشر اموات و برپایی قیامت و حساب و کتاب و عذاب مکذبین را دریافتید که انها نیز تصدیق می کنند. در این هنگام منادی و موذنی ندا میدهد که شما با بازداشتن از راه خدا و کفر به اخرت به خودتان ظلم کردید و از رحمت خدا دور شدید.
سپس حجاب و حایلی میان اصحاب جنت و جهنمیان شکل میگیرد. بر فراز آن، رجال اعراف که همه حاضرین را به علامتشان میشناسند، به اصحاب جنت که منتظر ورود به بهشتند، سلام میدهند. سپس چشمانشان به جهنمیان میفتد که با توجه به مشاهده وضع سخت انها و نیز ندای قبلی موذن مبنی بر ملعون بودن ظالمین ، از جهنمیان اعلام برائت می کنند و از خدا میخواهند که اصلا با ظالمان نباشند. سپس به افرادی از ظالمین جهنمی که انها هم رجال اعراف را میشناسند، رو کرده ،اعمال انها در انکار قیامت و عذاب و تمسخر اهل بهشت را شماتت کرده و نهایتا بهشتیان را هم به ورود در بهشت اذن میدهند.
جهنمیان از اصحاب بهشت تقاضای آب و نعمات دیگر را میکنند اما پاسخ می شنوند که خدا نعمت و رحمت خود را بر کافرین حرام کرده چرا که در زندگی خود فریفته دنیا شده، علیرغم ارایه کتاب خدا ایات خدا و قیامت را انکار کرده، از رحمتی که گروندگان به قران را شامل میشد خود را دور کردند. لذا در روز قیامت با افسوس از عدم پذیرش دعوت رسولان الهی، در ارزوی شفاعت یا بازگشت به دنیا برای جبران گذشته هستند اما چنین نخواهد شد و خسران زده خواهند ماند.

-ایات مشابه این فراز در سوره های دیگر:
1 -سوره یس
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ {51}
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود خارج شده به سوى پروردگار خويش مى‏آيند {51}
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ {55}
در اين روز اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند {55}
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ {56}
آنها با همسران (هم مسلکان) شان در زير سايه‏ها بر تختها تكيه مى‏زنند {56}
لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ {57}
در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد {57}
سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ {58}
از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مى‏شود {58}
وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ {59}
و اى گناهكاران امروز [از بى‏گناهان] جدا شويد {59}
که نشاندهنده برخورداری از نعمات و اسایش بهشتیان در روز قیامت و سلامی از جانب خدا به انها است و در همان حال به مجرمان گفته میشود که از بهشتیان جدا شوید لذا این ایات نمیتواند مربوط به داخل بهشت باشد.
2-سوره حجر:
ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ {46}
[به آنان گويند] با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد {46}
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ {47}
و آنچه كينه [و شائبه‏ هاى نفسانى] در سينه‏ هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته ‏اند {47}

3-سوره زمر:
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ {68}
و در صور دميده مى‏شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمى‏افتد مگر كسى كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در آن دميده مى‏شود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‏نگرند {68}
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ {69}
و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه [اعمال در ميان] نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگيرند {69}
وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ {70}
و هر كسى [نتيجه] آنچه انجام داده است به تمام بيابد و او به آنچه مى‏كنند داناتر است {70}
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ {71}
و كسانى كه كافر شده‏اند گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند تا چون بدان رسند درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند گويند چرا ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد {71}
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ {72}
و گفته شود از درهاى دوزخ درآييد جاودانه در آن بمانيد وه چه بد [جايى] است جاى سركشان {72}
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ {73}
و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‏اند گروه گروه به سوى بهشت‏ سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد] {73}
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ {74}
و گويند سپاس خدايى را كه وعده‏اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت] را به ما ميراث داد از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاى مى‏گزينيم چه نيك است پاداش عمل‏كنندگان {74}

-طبق این آیات، انبیا و گواهان در هنگام داوری بین انسانها در روز قیامت حضور دارند سپس کافران بسوی جهنم و متقین به بهشت رانده میشوند که نگهبانان بهشت بر انها سلام میکنند.
- آیات فوق نشان میدهد که سلام گفتن به بهشتیان هم در صحنه قیامت است و هم هنگام ورود به بهشت. اما در خصوص برکندن کینه ها از سینه بهشتیان در ایه 47 سوره حجر بعد از صدور فرمان ادخلوها ذکر شده اما در سوره اعراف در صحنه قیامت و قبل از ورود به بهشت. میتوان گفت این کار هم مانند سلام دادن به بهشتیان در جند مرحله است و یا ایه سوره حجر هم همزمان با صدور فرمان دخول و در همان صحنه محشر است.


-اما مصداق رجال و اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟ مقربین و اولیا یا افراد میانه که نه جزو اصحاب جنت شدند نه اصحاب نار.
-اینکه اصحاب اعراف افراد بینابین هستند با ایات همخوانی ندارد. لحن کلام انها که اشراف بر هر دوی اصحاب نار و اصحاب جنت دارد، و اصحاب نار را سرزنش میکنند، و اینکه همه اهل محشر را به علامتشان می شناسند،گویای برتری جایگاه و موقعیت اصحاب اعراف میباشد .لذا نمی توانند افراد متوسط باشند.
اما اینکه اگر رجال اعراف، جزو اولیا و انبیا هستند، پس چرا جزو اصحاب جنت نبودند، میتوان گفت همانطور که در ایه 69 سوره زمر گفته شده، در صحنه محشر انبیا و شاهدان نیز اورده میشوند که قطعا از مقربان و در بهشتند اما در این صحنه در محشر بعنوان شاهد ایفای نقش میکنند.
هم چنین با توجه به تکرار عبارت یعرفونهم بسیماهم در ایه 48 علیرغم اینکه در ایه 46 تاکید شده بود که رجال اعراف همه را می شناسند، در ایه 48 باین معناست که اصحاب ناری که مورد خطاب اصحاب اعراف قرار میگیرند نیز این رجال را می شناسند نه اینکه رجال ، جهنمیان را با سیمایشان می شناسند چرا که قبلا ذکر شد و لذا این افراد می توانند همان رسولان و نیکان امت باشند که جهنمیان نیز انها را میشناسند.

إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ {54}
در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش [جهاندارى] استيلا يافت روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مى‏پوشاند و [نيز] خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‏اند [پديد آورد] آگاه باش كه خلق و امر(فرمان تدبیر مستمر خلایق) از آن اوست فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان {54}
ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ {55}
پروردگار خود را با فروتنی نیازمندانه و نهانى بخوانيد كه او از حدگذرندگان را دوست نمى‏دارد {55}
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ {56}
و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد و با بيم و اميد او را بخوانيد كه رحمت ‏خدا به نيكوكاران نزديك است {56}
وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ {57}
و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژده‏رسان مى‏فرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوه‏اى [از خاك] برآوريم بدينسان مردگان را [نيز از قبرها] خارج مى‏سازيم باشد كه شما متذكر شويد {57}
وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ {58}
و زمين پاك [و آماده] گياهش به اذن پروردگارش برمى‏آيد و آن [زمينى] كه ناپاك [و نامناسب] است [گياهش] جز اندك و بى‏فايده برنمى‏آيد اين گونه آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مى‏گزارند گونه‏گون بيان مى‏كنيم {58}

عصاره فراز آیات 54-58: پرودگار شما خدایی است که تمام آسمانها و زمین را خلق کرده و بطور مستمر امور جهان را تدبیر میکند. شب و روز را از پی هم میاورد. ابرها را بوسیله باد بحرکت در میاورد تا از زمین مرده و بی بر، محصولات مختلف برآورد. از این آیات خدا متذکر شوید و با شکر گزاری تنها او را فروتنانه بخوانید و در زمین فساد نکنید.


لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ {59}
همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم {59}
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ {60}
سران قومش گفتند واقعا ما تو را در گمراهى آشكارى مى‏بينيم {60}
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلاَلَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ {61}
گفت اى قوم من هيچ گونه گمراهى در من نيست بلكه من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانيانم {61}
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ {62}
پيامهاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و اندرزتان مى ‏دهم و چيزهايى از خدا مى‏دانم كه [شما] نمى‏دانيد {62}
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ {63}
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بيم دهد و تا شما پرهيزگارى كنيد و باشد كه مورد رحمت قرار گيريد {63}
فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْماً عَمِينَ {64}
پس او را تكذيب كردند و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم و كسانى را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم زيرا آنان گروهى كور[دل] بودند {64}

عصاره دسته آیات 59-64: نوح، پیام خدا مبنی بر ترک اطاعت و پرستش غیر خدا و تقوا را با خیرخواهی به قومش ابلاغ کرد، اما با مخالفت سران قوم روبرو شد و او را گمراه خواندند. نهایتا خداوند مکذبان و مخالفان را غرق و نوح و پیروانش را نجات داد.

وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ {65}
و به سوى عاد برادرشان هود را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست پس آيا پرهيزگارى نمى‏كنيد {65}
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ {66}
سران قومش كه كافر بودند گفتند در حقيقت ما تو را در [نوعى] سفاهت مى‏بينيم و جدا تو را از دروغگويان مى‏پنداريم {66}
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ {67}
گفت اى قوم من در من سفاهتى نيست ولى من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانيانم {67}
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ {68}
پيامهاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و براى شما خير خواهى امينم {68}
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ {69}
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آوريد زمانى را كه [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشينان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد باشد كه رستگار شويد {69}
قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ {70}
گفتند آيا به سوى ما آمده‏اى كه تنها خدا را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم اگر راست مى‏گويى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور {70}
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ {71}
گفت راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است آيا در باره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده‏ايد و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى‏كنيد پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم {71}
فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُواْ مُؤْمِنِينَ {72}
پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشه‏كن كرديم {72}

عصاره دسته آیات 65-72: قوم عاد هم پیام رسول خدا مبنی بر ترک پرستش غیر خدا و تقوی را که با خیرخواهی به آنها ابلاغ کرد، نپذیرفتند و او را کاذب و سفیه خواندند و بدون تنبه از سرنوشت قوم نوح، بر ایین اجداد خود پافشاری کردند. تا اینکه خداوند مکذبان را با عذاب هلاک و رسول و پیروانش را نجات داد.

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ {73}
و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده ‏شتر خدا براى شما نشانه است پس آن را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد {73}
وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ {74}
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم] عاد جانشينان [آنان] گردانيد و در زمين به شما جاى [مناسب] داد در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى كرديد و از كوهها خانه‏هايى [زمستانى] مى‏تراشيديد پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد {74}
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ {75}
سران قوم او كه استكبار مى‏ورزيدند به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند آيا مى‏دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بى‏ترديد ما به آنچه وى بدان رسالت‏ يافته است مؤمنيم {75}
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ {76}
كسانى كه استكبار مى‏ورزيدند گفتند ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد كافريم {76}
فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ {77}
پس آن ماده‏شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور {77}
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ {78}
آنگاه زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند {78}
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ {79}
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران] را دوست نمى‏داريد {79}

عصاره دسته آیات 73-79: قوم ثمود هم پیام رسول خدا مبنی بر ترک پرستش غیر خدا و ترک فساد را که با خیرخواهی به آنها ابلاغ کرد، نپذیرفتند و بدون تنبه از سرنوشت قوم عاد ،او را تکذیب کردند.مستکبرین قوم، اهل ایمان را که نحت استضعاف بودند، تمسخر میکردند. ناقه شتری هم که نشانه خدا برای انها بود را پی کردند تا اینکه خداوند مکذبان را با عذاب هلاک کرد.

وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ {80}
و لوط را [فرستاديم] هنگامى كه به قوم خود گفت آيا آن كار زشت[ى] را مرتكب مى‏شويد كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشى نگرفته است {80}
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ {81}
شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان درمى‏آميزيد آرى شما گروهى تجاوزكاريد {81}
وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ {82}
ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند آنان را از شهرتان بيرون كنيد زيرا آنان كسانى‏اند كه به پاكى تظاهر مى‏كنند {82}
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ {83}
پس او و خانواده‏اش را غير از زنش كه از زمره باقيماندگان [در خاكستر مواد گوگردى] بود نجات داديم {83}
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ {84}
و بر سر آنان بارشى [از مواد گوگردى] بارانيديم پس ببين فرجام گنهكاران چسان بود {84}

عصاره دسته آیات 80-84: قوم لوط هم که زشت کاری را از حد گذراندند و توصیه های لوط را گوش ندادنده، لوط و پیروانش را تهدید به اخراج از شهر کردند، با عذاب خدا هلاک شدند. و پیروان لوط نجات یافتند.

وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ {85}
و به سوى [مردم] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست در حقيقت‏شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد و اموال مردم را كم مدهيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد اين [رهنمودها] اگر مؤمنيد براى شما بهتر است {85}
وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ {86}
و بر سر هر راهى منشينيد كه [مردم را] بترسانيد و كسى را كه ايمان به خدا آورده از راه خدا باز داريد و راه او را كج بخواهيد و به ياد آوريد هنگامى را كه اندك بوديد پس شما را بسيار گردانيد و بنگريد كه فرجام فسادكاران چگونه بوده است {86}
وَإِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ {87}
و اگر گروهى از شما به آنچه من بدان فرستاده شده‏ام ايمان آورده و گروه ديگر ايمان نياورده‏اند صبر كنيد تا خدا ميان ما داورى كند [كه] او بهترين داوران است {87}
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ {88}
سران قومش كه تكبر مى‏ ورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‏اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم {88}
قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ {89}
اگر [باز] به كيش شما برگرديم بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، در حقيقت به خدا دروغ بسته‏ايم و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم مگر آنكه خدا پروردگار ما بخواهد [كه] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد بر خدا توكل كرده‏ايم بار پروردگارا ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى {89}
وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ {90}
و سران قومش كه كافر بودند گفتند اگر از شعيب پيروى كنيد در اين صورت قطعا زيانكاريد {90}
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ {91}
پس زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‏هايشان از پا درآمدند {91}
الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ {92}
كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند گويى خود در آن [ديار] سكونت نداشتند كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند خود همان زيانكاران بودند {92}
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ {93}
پس [شعيب] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم {93}

عصاره دسته آیات 85-93: قوم مدین هم پیام رسول خدا مبنی بر ترک پرستش غیر خدا و ترک فساد و کم فروشی را که با خیرخواهی به آنها ابلاغ کرد، نپذیرفتند. شعیب و پیروانش را تهدید و سایرین را از راه خدا باز میداشتند. تا اینکه خداوند آنها را با عذاب هلاک کرد.

عصاره فراز آیات 59-93: بیان واکنش اقوام قبل به رسولان الهی و هلاکت مکذبین: اقوام نوح،عاد ،ثمود، لوط و شعیب پیام خیرخواهانه رسولان خدا مبنی بر ترک اطاعت و پرستش غیر خدا و ترک فساد را ، نپذیرفتند و به تکذیب انبیا و مخالفت و تهدید و تمسخر اهل ایمان پرداختند خداوند هم آنها را با عذاب،هلاک و رسولان و پیروانشان را نجات داد.

نکات:
-مشترکات پیام رسولان:
اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ ،اِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ،أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ
فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ، جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ ...،لاتفسدوا

وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ {94}
و در هيچ شهرى پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به فروتنی درآيند {94}
ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ {95}
آنگاه به جاى بدى [=بلا و سختی] نيكى [=نعمت] قرار داديم تا بی توجه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلما به حكم طبيعت] رنج و راحت مى‏رسيده است پس در حالى كه بى خبر بودند بناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم {95}
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ {96}
و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏گشوديم ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم {96}
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ {97}
آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما شامگاهان در حالى كه به خواب فرو رفته‏اند به آنان برسد {97}
أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ {98}
و آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما نيمروز در حالى كه به بازى سرگرمند به ايشان دررسد {98}
أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ {99}
آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمى‏داند {99}
أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ {100}
مگر براى كسانى كه زمين را پس از ساكنان [پيشين] آن به ارث مى‏برند بیان ننموده است كه اگر مى‏خواستيم آنان را به [كيفر] گناهانشان مى‏رسانديم و بر دلهايشان مهر مى‏نهاديم تا ديگر نشنوند {100}
تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآئِهَا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ {101}
اين شهرهاست كه برخى از خبرهاى آن را بر تو حكايت مى‏كنيم در حقيقت پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند اما آنان به آنچه قبلا (در عمل) تكذيب كرده بودند [باز] ايمان نمى‏آوردند اين گونه خدا بر دلهاى كافران مهر مى‏نهد {101}
وَمَا وَجَدْنَا لأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ {102}
و در بيشتر آنان پایبندی و التزام به تعهدات نيافتيم و بيشترشان را جدا نافرمان و خروج کننده از حدود يافتيم {102}

عصاره فراز آیات 94-102: خداوند پس از ارسال رسولان و ارایه بینات، اقوام را به سختی ها مبتلا نمود تا شاید متضرع شده، پیام رسولانش را پذیرا شوند. سپس انها را غرق در نعمت کرد. اما انها که بخاطر اعمالشان دلهاشان سخت و گوشهاشان ناشنوا شده، خود را ایمن از عذاب و مکر خدا پنداشته، به انکار رسولان و رفتار های ناشایست قبلی خود ادامه دادند تا اینکه با عذاب هلاک شدند. در حالیکه اگر به رسولان ایمان اورده و خودنگهدار بودند، مشمول برکات میشدند.

نکات:
-مشابه آیات فوق، در سوره انعام هم وجود داشت که:
وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ {42}
و به يقين ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند [پيامبرانى] فرستاديم و آنان را به تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم تا به زارى و خاكسارى درآيند {42}
فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {43}
پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد تضرع نكردند ولى [حقيقت اين است كه] دلهايشان سخت‏شده و شيطان آنچه را انجام مى‏دادند برايشان آراسته است {43}
فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ {44}
پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند سرمست گرديدند ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند {44}
فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ {45}
پس ( با عذاب جمعی) ريشه آن گروهى كه ستم كردند بركنده شد و ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است {45}



ادامه سوره اعراف در پست بعد
سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#30 ارسال شده : 1399/11/02 02:45:30 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 927
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
تدبر و فهم سوره اعراف: فراز بندی و عصاره فرازها و نکات مهم سوره اعراف قسمت دوم


ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُواْ بِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ {103}
آنگاه بعد از آنان موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم ولى آنها به آن [آيات] ظلم (تکذیب) کردند پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود {103}
وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ {104}
و موسى گفت اى فرعون بى‏ترديد من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم {104}
حَقِيقٌ عَلَى أَن لاَّ أَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ {105}
شايسته است كه بر خدا جز [سخن] حق نگويم من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‏ام پس فرزندان اسرائيل را همراه من بفرست {105}
قَالَ إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ {106}
[فرعون] گفت اگر معجزه‏اى آورده‏اى پس اگر راست مى‏گويى آن را ارائه بده {106}
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ {107}
پس [موسى] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد {107}
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ {108}
و دست‏خود را [از گريبان] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده] بود {108}
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ {109}
سران قوم فرعون گفتند بى‏شك اين [مرد] ساحرى داناست {109}
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ {110}
مى‏خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند پس چه دستور مى‏دهيد {110}
قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ {111}
گفتند او و برادرش را بازداشت كن و گردآورندگانى را به شهرها بفرست {111}
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ {112}
تا هر ساحر دانايى را نزد تو آرند {112}
وَجَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالْواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ {113}
و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود {113}
قَالَ نَعَمْ وَإَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ {114}
گفت آرى و مسلما شما از مقربان [دربار من] خواهيد بود {114}
قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ {115}
گفتند اى موسى آيا تو مى‏افكنى و يا اينكه ما مى‏افكنيم {115}
قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ {116}
گفت‏شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را افسون كردند(از حقیقت برگرداندند) و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند {116}
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ {117}
و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد {117}
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {118}
پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‏كردند باطل شد {118}
فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ {119}
و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند {119}
وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ {120}
و ساحران به سجده درافتادند {120}
قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ {121}
[و] گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم {121}
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ {122}
پروردگار موسى و هارون {122}
قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَـذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ {123}
فرعون گفت آيا پيش از آنكه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد قطعا اين نيرنگى است كه در شهر به راه انداخته‏ايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد پس به زودى خواهيد دانست {123}
لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ {124}
دستها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست‏خواهم بريد سپس همه شما را به دار خواهم آويخت {124}
قَالُواْ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ {125}
گفتند ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت {125}

وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ {126}
و تو جز براى اين ما را به كيفر نمى‏رسانى كه ما به معجزات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ايمان آورديم پروردگارا بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان (تسلیم شده به درگاهت) بميران {126}
وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِـي نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ {127}
و سران قوم فرعون گفتند آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى تا در اين سرزمين فساد كنند و [موسى] تو و خدايانت را رها كند [فرعون] گفت بزودى پسرانشان را مى‏كشيم و زنانشان را زنده نگاه مى‏داريم و ما بر آنان مسلطيم {127}
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ {128}
موسى به قوم خود گفت از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد كه زمين (کلش و این سرزمین) از آن خداست آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‏دهد و فرجام [نيك] براى پرهيزگاران است {128}
قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ {129}
[قوم موسى] گفتند پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و [حتى] بعد از آنكه به سوى ما آمدى مورد آزار قرار گرفتيم گفت اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى سرزمين جانشين [آنان] سازد آنگاه بنگرد تا چگونه عمل مى‏كنيد {129}

وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ {130}
و در حقيقت ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود محصولات دچار كرديم باشد كه عبرت گيرند {130}
فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَـذِهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللّهُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ {131}
پس هنگامى كه نيكى [و نعمت] به آنان روى مى‏آورد مى‏گفتند اين براى [شايستگى] خود ماست و چون گزندى به آنان مى‏رسيد به موسى و همراهانش شگون بد مى‏زدند آگاه باشيد كه [سرچشمه] بدشگونى آنان تنها نزد خداست [كه آنان را به بدى اعمالشان كيفر مى‏دهد] ليكن بيشترشان نمى‏دانستند {131}
وَقَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ {132}
و گفتند هر گونه پديده شگرفى كه به وسيله آن ما را افسون كنى براى ما بياورى ما به تو ايمان آورنده نيستيم {132}
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ {133}
پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانه‏هايى جدا و آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند {133}
وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ {134}
و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد گفتند اى موسى پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتما به تو ايمان خواهيم آورد و بنى‏اسرائيل را قطعا با تو روانه خواهيم ساخت {134}
فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ {135}
و چون عذاب را تا سررسيدى كه آنان بدان رسيدند از آنها برداشتيم باز هم پيمان‏شكنى كردند {135}
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ {136}
سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند {136}

وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ {137}
و به آن گروهى كه پيوسته تضعيف مى‏شدند [بخشهاى] باختر و خاورى سرزمين [فلسطين] را كه در آن بركت قرار داده بوديم به ميراث عطا كرديم و به پاس آنكه صبر كردند وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت و آنچه را كه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ويران كرديم {137}

عصاره فراز آیات103-137: فرعونیان هم علیرغم ارایه معجزات روشن و شکست ساحران در برابر موسی، ایمان نیاورده، به ازار و قتل پیروان موسی پرداختند .حتی با ابتلا به حوادث سخت مختلف هم متنبه نشده، متکبرانه بر تکذیب و بی ایمانی خود لجاجت کرده، پیمان خود مبنی بر ایمان در صورت رفع عذاب را هم شکستند تا اینکه آنها را غرق کردیم و بنی اسراییل را بخاطر صبر و ایمانشان وارث سرزمین کردیم.

نکات:
ایات 130-136 در مورد ابتلای فرعونیان به سختی ها و سپس رفع ان و نزول نعمتها و متنبه نشدن و لجاجت آنها و سرانجام هلاکتشان، مصداق دیگری از سنت الهی ذکر شده در فراز قبل است.


عصاره فراز ایات 35-53: ای فرزندان ادم رسولانی را که پیام مرا به شما میرسانند تصدیق کنید.کسانی که مفتون زندگی دنیا شدند و از پذیرش پیام رسولان الهی تکبر می ورزند و ایات ما را تکذیب میکنند، اعم از رهبران و پیروان ،در جهنم خسران زده و پشیمان و محروم از رحمت و نعمات خدا خواهند بود و هیچ شفیع و معبودی انها را نجات نمی دهد اما ایمان اورندگان که عمل صالح دارند در بهشت رستگار خواهند بود

عصاره فراز آیات 54-58: پرودگار شما خدایی است که تمام آسمانها و زمین را خلق کرده و بطور مستمر امور جهان را تدبیر میکند. شب و روز را از پی هم میاورد. ابرها را بوسیله باد بحرکت در میاورد تا از زمین مرده و بی بر، محصولات مختلف برآورد. از این آیات خدا متذکر شوید و با شکر گزاری تنها او را فروتنانه بخوانید و در زمین فساد نکنید.
عصاره فراز آیات 59-93: بیان واکنش اقوام قبل به رسولان الهی و هلاکت مکذبین: اقوام نوح،عاد ،ثمود، لوط و شعیب پیام خیرخواهانه رسولان خدا مبنی بر ترک اطاعت و پرستش غیر خدا و ترک فساد را ، نپذیرفتند و به تکذیب انبیا و مخالفت و تهدید و تمسخر اهل ایمان پرداختند خداوند هم آنها را با عذاب هلاک و رسولان و پیروانشان را نجات داد.

عصاره فراز آیات 94-102: خداوند پس از ارسال رسولان و ارایه بینات، اقوام را به سختی ها مبتلا نمود تا شاید متضرع شده، پیام رسولانش را پذیرا شوند. سپس انها را غرق در نعمت کرد. اما انها که بخاطر اعمالشان دلهاشان سخت و گوشهاشان ناشنوا شده، خود را ایمن از عذاب و مکر خدا پنداشته، به انکار رسولان و رفتار های ناشایست قبلی خود ادامه دادند تا اینکه با عذاب هلاک شدند. در حالیکه اگر به رسولان ایمان اورده و خودنگهدار بودند، مشمول برکات میشدند.

عصاره فراز آیات103-137: فرعونیان هم علیرغم ارایه معجزات روشن و شکست ساحران در برابر موسی، ایمان نیاورده، به ازار و قتل پیروان موسی پرداختند .حتی با ابتلا به حوادث سخت مختلف هم متنبه نشده، متکبرانه بر تکذیب و بی ایمانی خود لجاجت کرده، پیمان خود مبنی بر ایمان در صورت رفع عذاب را هم شکستند تا اینکه آنها را غرق کردیم و بنی اسراییل را بخاطر صبر و ایمانشان وارث سرزمین کردیم.

سیاق آیات 35-137: ای فرزندان ادم رسولانی را که پیام مرا به شما میرسانند تصدیق کنید. تنها خدا را بخوانید و در زمین فساد نکنید.کسانی که مفتون زندگی دنیا شدند و از پذیرش پیام رسولان الهی تکبر می ورزند و ایات ما را تکذیب میکنند، در جهنم خسران زده و محروم از رحمت و نعمات خدا خواهند بود اما ایمان اورندگان صالح در بهشت رستگار خواهند بود. خداوند، اقوام قبل را هم که بخاطر اعمالشان دلهاشان سخت شده بود و از سرگذشت پیشینیان و ابتلائات متنبه نشده، پیام رسولان خدا را نپذیرفتند و به مخالفت و تهدید و تمسخر اهل ایمان پرداختند با عذاب هلاک و رسولان و پیروانشان را نجات داد.


وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَآئِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ {138}
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم تا به قومى رسيدند كه بر [پرستش] بتهاى خويش همت مى‏گماشتند گفتند اى موسى همان گونه كه براى آنان خدايانى است براى ما [نيز] خدايى قرار ده گفت راستى شما نادانى مى‏كنيد {138}
إِنَّ هَـؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {139}
در حقيقت ايشان (بت پرستان) بخاطر آنچه (ایینی که) در آنند هلاک شده هستند و آنچه انجام مى‏دادند باطل است {139}
قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَـهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ {140}
گفت آيا غير از خدا معبودى براى شما بجويم با اينكه او شما را بر جهانيان برترى داده است {140}
وَإِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ {141}
و [ياد كنید] هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت‏شكنجه مى‏كردند پسرانتان را مى‏كشتند و زنانتان را زنده باقى مى‏گذاشتند و در اين براى شما آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود {141}
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ {142}
و با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و [كار آنان را] اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن {142}
وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ {143}

و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود آن را ريز ريز ساخت و موسى بيهوش بر زمين افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى (از اینکه دیده شوی) به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم {143}
قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ {144}
فرمود اى موسى تو را با رسالتهایم و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزيدم پس آنچه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش {144}
وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ {145}
و در الواح [تورات] براى او از هر موردى، پندى و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم پس [فرموديم] آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را امركن كه به بهترين وجه آن را برگيرند(عمل کنند) (اما عده ای انرا رها می کنند که) به زودى سراى نافرمانان را به شما مى‏نمايانم {145}
سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ {146}
(معرفی نافرمانان از کتاب:) به زودى كسانى را كه در زمين بناحق تكبر مى‏ورزند از آياتم (الواح) برمیگردانم [به طورى كه] اگر هر نشانه‏اى را [از قدرت من] ببینند بدان ايمان نياورند و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزيدند {146}

وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {147}
و كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند اعمالشان تباه و محو شده است آيا جز در برابر آنچه مى‏كردند كيفر مى‏بينند {147}
وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ يُكَلِّمُهُمْ وَلاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَكَانُواْ ظَالِمِينَ {148}
و قوم موسى پس از [عزيمت] او (به میقات) از زيورهاى خود مجسمه گوساله‏اى براى خود ساختند كه صداى گاو داشت آيا نديدند كه آن [گوساله] با ايشان سخن نمى‏گويد و راهى بدانها نمى‏نمايد آن را [به پرستش] گرفتند و ستمكار بودند {148}
وَلَمَّا سُقِطَ فَي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ {149}
و چون گوساله روی دستشان ماند (کنایه از پشیمانی) و دانستند كه واقعا گمراه شده‏اند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نكند و ما را نبخشايد قطعا از زيانكاران خواهيم بود {149}

وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ {150}
و چون موسى خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد آيا بر فرمان پروردگارتان (در افزایش زمان میقات) بی صبری کردید و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد [هارون ] گفت اى فرزند مادرم اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند پس مرا دشمن‏شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده {150}
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ {151}
[موسى] گفت پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را در [پناه] رحمت‏خود درآور و تو مهربانترين مهربانانى {151}
إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ {152}
آرى كسانى كه گوساله را [به پرستش] گرفتند به زودى خشمى از پروردگارشان و ذلتى در زندگى دنيا به ايشان خواهد رسيد و ما اين گونه دروغ‏پردازان را كيفر مى‏دهيم {152}

وَالَّذِينَ عَمِلُواْ السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا وَآمَنُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ {153}
و[لى] كسانى كه مرتكب گناهان (گوساله پرستی) شدند آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند(به رب یکتا) قطعا پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود {153}
وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ {154}
و چون خشم موسى فرو نشست الواح را برگرفت و در رونويس آن براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند هدايت و رحمتى بود {154}

عصاره دسته آیات 138-154: تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و لجاجت بر ان و تکبر و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. بنی اسراییل که پیروان موسی بودند بعد از نجات از دست فرعون، در زمان حضور موسی در میقات برای دریافت الواح که شامل موعظه و هدایت الهی بود ، به گوساله پرستی روی اوردند که غیر از توابین، بقیه مغضوب خدا و ذلیل شدند.

نکات:
1- مشابه ایه 141 در سوره دخان هم امده بود که لقداخترناهم علی علم علی العالمین. و اتیناهم من الایات ما فیه بلاء مبین
-با توجه به اینکه در ایه 140 فضلکم علی العالمین بعد از نجات بنی اسراییل و هلاکت فرعونیان امده و در ایه 141 هم همین موضع تاکید شده بنظر میرسد فضلکم دال بر همان نجات یافتن و زنده ماندن بنی اسراییل در مقایسه با فرعونیان باشد. البته در ایه 16سوره جاثیه اینگونه امده که: وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ {16} که عطای کتاب، حکومت و نبوت و برخورداری از طیبات، میتواند بعنوان نشانه های فضیلت یافتن انها بر سایر اقوام باشد.

-پیش از این در مورد مشرکین و مخالفان لجباز پیامبر هم بیان شده بود که هر نشانه ای بیاید ایمان نمیاورند چرا که گناهان چشم دل انها را کور کرده است. در ایه 146 هم- که بعد ازایه 145 که بیانگر نزول تورات و تاکید بر عمل به ان و سرانجام نافرمانان بود-این نکته در قالب یک قانون کلی بیان شده که غافلین و مکذبین عملی ایات الهی که از روی تکبر این کار را میکنند در مسیر مخالف رشد و کمال افتاده و خدا انها را از ایاتش برمیگرداند و بتدریج به غفلت و تکذیب عملی اخرت دچار شده، لذا هر ایه و معجزه ای هم بیاید ایمان نمیاورند. این ایه و این کلام، بعد از نزول الواح به موسی بیان شده است. لذا نشان میدهد که پیروان پیامبران و اهل ایمان هم میتوانند به تکذیب عملی ایات و عدم تبعیت از انها دچار شوند.

-آیه 153: حتی گوساله پرستان هم در صورت توبه بخشیده میشوند. در سوره بقره هم بعد از ذکر این داستان، درباره انها امده است: ثم عفونا عنکم من بعد ذلک
بعد از ارتکاب سیئات و توبه، تجدید ایمان لازم است.


وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ {155}
و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر مى‏خواستى آنان را و مرا پيش از اين هلاك مى‏ساختى آيا ما را به [سزاى] آنچه كم‏خردان ما كرده‏اند هلاك مى‏كنى اين جز آزمايش تو نيست هر كه را بخواهى به وسيله آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت مى‏كنى تو سرور مايى پس ما را بيامرز و به ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگانى {155}

وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَـا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ {156}
و براى ما در اين دنيا نيكى مقرر فرما و در آخرت [نيز] زيرا كه ما به سوى تو بازگشته‏ايم فرمود عذاب خود را به هر كس بخواهم مى‏رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مى‏كنند و زكات مى‏دهند و آنان كه به (همه) آيات ما ايمان مى‏آورند مقرر مى‏دارم {156}
{الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ {157}
همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى‏يابند پيروى مى‏ كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‏دهد و از كار ناپسند باز مى‏دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‏گرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند {157}

قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِـي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ {158}
بگو اى مردم من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند پس به خدا و فرستاده او كه پيامبر درس‏نخوانده‏اى است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد بگرويد و او را پيروى كنيد اميد كه هدايت‏شويد {158}}
وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ {159}
و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حق راهنمايى مى‏كنند و به حق داورى مى‏نمايند {159}

عصاره دسته ایات 155-159:رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او ورسولانش و پیروان آنهاست. پس به محمدص هم ایمان اورده از او تبعیت کنید. از قوم موسی هم تنها گروهی هدایت یافته، بر حق بودند. منتخبان قوم موسی که میقات رفتند بدلیل مشروط کردن ایمانشان به موسی به مشاهده خداوند دچار صاعقه و هلاک شدند که بدرخواست موسی حیات مجدد یافتند.

نکات:
-در مورد علت عذاب شدن منتخبان قوم موسی در میقات در سوره بقره این چنین امده است:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ {55}
و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت {55}
ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {56}
سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد {56}
که نشان میدهد علت نزول رجفه یا صاعقه بر بنی اسراییل، مشروط کردن ایمان به موسی( سخن موسی در تکلم خداوند با او یا الواحی که اورده) به مشاهده خداوند بوده که با وقوع صاعقه هلاک شدند اما بدرخواست موسی ،خداوند انها را زنده گردانید.

-ترتیب میقات های موسی
با توجه به ایات قران، سئوالات زیر چه پاسخی خواهند داشت:
1- ایا این دو میقات برهم منطبق بوده است ؟ یا ابتدا موسی رفته و پس از برگشت، با قومش رفته است؟
2-در سوره بقره اشاره شده که انها تقاضای رویت خداوند را داشتند. ایا ابتدا انها درخواست کردند و مردند و زنده شدند و سپس موسی درخواست رویت کرد؟یا موسی هم همزمان با انها درخواست کرد انها مردند اما موسی دچار صعق شد؟یا قومش پس از درخواست موسی این درخواست را مطرح کردند؟

در سوره اعراف ابتدا به میقات موسی با خدا و اخذ الواح و گوساله پرستی بنی اسراییل در زمان غیبت موسی اشاره شده است
وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۴۳﴾
سپس در چند ایه بعد به میقات موسی و قومش با خداوند اشاره شده است.
وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ﴿۱۵۵﴾
در ایات سوره بقره نیز همین ترتیب رعایت شده است.
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ {51}
و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد {51}
ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {52}
پس از آن بر شما بخشوديم باشد كه شكرگزارى كنيد {52}
وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ {53}
و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان داديم شايد هدايت‏ يابيد {53}
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ {54}
و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه‏پذير مهربان است {54}
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ {55}
و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت {55}
ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {56}
سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد {56}
در سوره نساء اینگونه به داستان اشاره شده است:
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاء فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَكْبَرَ مِن ذَلِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِينًا {153}
اهل كتاب از تو مى‏خواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى البته از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند خدا را آشكارا به ما بنماى پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت‏سپس بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم {153}

طبق ایه 150 سوره اعراف و 51 بقره، قطعی است که گوساله پرست شدن قوم پس از عزیمت موسی به میقاتی که الواح را گرفته است، رخ داده است. اما در خصوص ترتیب میقات قوم و میقات موسی، ایات دارای تفاوت و ابهام میباشند.
در آیه 153 سوره نساء، گوساله پرستی انها بعد از درخواست ملاقات خدا و نزول صاعقه و احیای انها، با حرف ثم ذکر شده است. درحالیکه در آیات سوره اعراف و بقره وقایع بیان شده مرتبط با میقات ها ، با حرف و به هم عطف شده اند که لزوما ترتیب زمانی را نشان نمیدهد. لذا میتوان ترتیب سوره نساء را پذیرفت که گوساله پرستی بعد از میقات منتخبان قوم و درخواست انها برای رویت اشکار خدا بوده است .در این صورت تنها دو حالت متصور است:

الف-ابتدا میقات موسی و 70 نفر منتخب بوده است. انها درخواست رویت اشکار خدا را داشتند. با نزول صاعقه مردند و بادعای موسی زنده شدند. سپس به میان قوم برگشته، بعدا میقات انفرادی موسی انجام میشود که در انجا درخواست رویت خدا را مطرح کرده و سپس الواح را گرفته است. این حالت بلحاظ تقدم و تاخر زمانی با مجموع آیات همخوانی دارد اما دو سئوال اصلی مطرح میشود:
اولا چرا نیاز به ایمان آوردن منتخبان به موسی بوده است؟ وقتی که هنوز نه الواحی دریافت شده و نه موسی ادعای تکلم با خدا داشته،انها چه چیزی را باید باور میکردند که انرا مشروط به رویت خدا کرده اند.
ثانیا با توجه پاسخ شدید خدا به درخواست رویت انها که با نزول صاعقه ای هلاک شدند، چرا موسی در میقات خود مجددا تقاضای رویت را مطرح میکند؟ منطقی به نظر میرسد که پس از میقات موسی و شرح ماجراهای ان در تکلم با خدا و دریافت الواح، انها پذیرش این امر را مشروط به رویت خداوند نموده باشند.

لذا حالت دوم که قابل پذیرش تر است،بدین صورت خواهد شد:
ب-موسی به همراه منتخبان قوم برای میقات (لمیقاتنا) به کوه طور میاید. موسی بفرمان خداوند برای حضور در میقات خاص خودش (میقات ربه) از انها جدا میشود.(هم اولاء علی اثری:84 طه نیز میتواند مویدی براین امر باشد) در میقات انفرادی، درخواست رویت خدا را مطرح کرده و سپس الواح را گرفته و بعد از 40 روز به میان همراهان برمیگردد. با شرح ماجراهای میقات موسی در تکلم با خدا و دریافت الواح، انها پذیرش این امر را مشروط به رویت خداوند نموده اند که منجر به صاعقه و هلاکت انها و سپس احیای انها بدرخواست موسی شده و سپس باهم به میان قوم برمیگردند که با گوساله پرستی قوم مواجه میشوند.
این حالت ضمن همخوانی با تمام آیات مرتبط، توجیه منطقی تری برای حوادث ارایه میدهد.

-ایه 158 صراحت دارد بر اینکه رسالت پیامبر اسلام پیروان تمامی ادیان قبل را هم در برمی گیرد و فقط مخصوص مشرکان مکه نیست. چرا که در میان داستان موسی و بنی اسراییل ، شرط شمول رحمت خدا را تبعیت از محمد ص اعلام کرده و به پیامبر هم فرمان میدهد که بگوید رسول خدا بسوی همه شما هستم و ایمان اورده تبعیت کنید.

وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ {160}
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم و من و سلوی ( گزانگبين و بلدرچين) بر ايشان فرو فرستاديم (گفتیم) از چيزهاى پاكيزه‏اى كه روزيتان كرده‏ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند ليكن بر خودشان ستم مى‏كردند {160}
وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُواْ هَـذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُواْ حِطَّةٌ وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ {161}
و [ياد كن] هنگامى را كه بديشان گفته شد در اين شهر سكونت گزينيد و از آن هر جا كه خواستيد بخوريد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را فرو ريز و سجده‏كنان از دروازه [شهر] درآييد تا گناهان شما را بر شما ببخشاييم [و] به زودى بر [اجر] نيكوكاران بيفزاييم {161}
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ {162}
پس كسانى از آنان كه ستم كردند سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند پس به سزاى آنكه ستم مى‏ورزيدند عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستاديم {162}

عصاره دسته ایات 160-162: قوم موسی علیرغم مشاهده معجزات متعدد و برخورداری از نعمات و طیبات، نافرمانی و ظلم کردند و عذاب اسمانی برانها نازل شد.

واَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ {163}
و از اهالى آن شهرى كه كنار دريا بود از ايشان جويا شو آنگاه كه به [حكم] روز شنبه تجاوز مى‏كردند آنگاه كه روز شنبه ماهيهايشان روى آب مى‏آمدند و روزهاى غير شنبه به سوى آنان نمى‏آمدند اين گونه ما آنان را به سبب آنكه نافرمانى مى‏كردند مى‏آزموديم {163}
وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ {164}
و آنگاه كه گروهى از ايشان (از غیر متخلفان) گفتند براى چه قومى را كه خدا هلاك‏كننده ايشان است‏يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد پند مى‏دهيد گفتند تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند {164}
فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ {165}
پس هنگامى كه (غیر ناهیان) آنچه را بدان تذكر داده شده بودند از ياد بردند كسانى را كه از [كار] بد باز مى‏داشتند نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند ( ساکتین) به سزاى آنكه نافرمانى مى‏كردند به عذابى شديد گرفتار كرديم {165}
فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ {166}
و چون (متخلفان) از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم بوزينگانى رانده ‏شده باشيد {166}

عصاره دسته ایات 163-166: در روستایی،گروهی از بنی اسراییل امر خدا را با کلاه شرعی دور زدند و سایرین، نهی از منکر را کنار گذاشته ناهیان را نکوهش کردند. هر دو گروه بخاطر نافرمانی از تذکرات و نواهی،عذاب شدند و ناهیانِ از بدی، نجات یافتند.

نکات:
در ماجرای ماهیگیران روز شنبه با سه گروه مواجهیم: متخلفانی که اینکار را با کلاه شرعی انجام میدادند.
مومنانی که انها را از این کار بازمیداشتند و غیر مجرمانی که در برابر منکر مجرمین ساکت بوده و حتی مومنان ناهی را شماتت میکردند.
خداوند در ایه 165 گروه سوم را ظالم و فاسق معرفی کرده مشمول عذاب نموده است. طبق ایه 166 هم متخلفان را به سبب سرپیچی از نهی خدا مسخ کرده است. غالبا مفسران ایه 165 را بر هر دو گروه متخلفان و ساکتان حمل کرده اند اما از آنجا که عبارت عتوا لما نهوا عنه در ایه 166 صراحتا بر عذاب متخلفان دلالت دارد مناسب است که ایه 165 به نجات مومنان و سرنوشت گروه ساکتان بپردازد. عبارت نسوا ما ذکروا به نیز بر حال گروه ساکتان دلالت دارد که تذکرات مومنان را کنار گذاشتند.

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ {167}
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت اعلام داشت كه تا روز قيامت بر آنان [=بنی اسراییل] كسانى را خواهد گماشت كه بديشان عذاب سخت بچشانند آرى پروردگار تو زودكيفر است و همو آمرزنده بسيار مهربان است {167}
وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ {168}
و آنان را در زمين به صورت گروه‏هايى پراكنده ساختيم برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند و آنها را به خوشيها و ناخوشيها آزموديم باشد كه ايشان بازگردند {168}
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـذَا الأدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مُّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ {169}
آنگاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مى‏گيرند و مى‏گويند بخشيده خواهيم شد و اگر متاعى مانند آن به ايشان برسد [باز] آن را مى‏ستانند آيا از آنان پيمان كتاب [آسمانى] گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند با اينكه آنچه را كه در آن [كتاب] است آموخته‏اند و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى‏كنند بهتر است آيا باز تعقل نمى‏كنيد {169}
ایا فقط به علما برمیگردد یا همه اهل کتاب؟
وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ {170}
و كسانى كه به كتاب [آسمانى] چنگ درمى‏زنند و نماز برپا داشته‏اند [بدانند كه] ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد {170}
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ {171}
و [ياد كن] هنگامى را كه كوه [طور] را بر فرازشان سايبان‏آسا برافراشتيم و چنان پنداشتند كه [كوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد [و گفتيم] آنچه را كه به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد شايد كه پرهيزگار شويد {171}

عصاره دسته ایات 167-171: علیرغم تاکید به بنی اسراییل که ملتزم کتاب باشند تا متذکر و پرهیزگار گردند، اما بخاطر نافرمانی های مکررشان، عدم تنبه از ابتلائات و نیز دنیا طلبی نسلهای بعدشان که تعالیم الهی را کنار زدند، محکوم به تحمل ازارهای وارده توسط حاکمانشان تا قیامت شده و پراکنده شدند. اما صالحان ملتزمان به کتاب ماجورند.

نکات:
مشابه ایه 168 :در سوره جن هم از قول جنیان بیان شد که انا مناالصالحون و منا دون ذلک.
مشابه ایه 171 در ایه 145 در ماجرای نزول الواح به موسی هم خطاب شد که انها را با قوت بگیر.

عصاره دسته آیات 138-154: تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و لجاجت بر ان و تکبر و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. بنی اسراییل که پیروان موسی بودند بعد از نجات از دست فرعون، در زمان حضور موسی در میقات برای دریافت الواح که شامل موعظه و هدایت الهی بود ، به گوساله پرستی روی اوردند که غیر از توابین، بقیه مغضوب خدا و ذلیل شدند.

عصاره دسته ایات 155-159:رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او و رسولانش و پیروان آنهاست. پس به محمدص هم ایمان اورده از او تبعیت کنید. از قوم موسی هم تنها گروهی هدایت یافته، بر حق بودند. منتخبان قوم موسی که میقات رفتند بدلیل مشروط کردن ایمانشان به موسی به مشاهده خداوند دچار صاعقه و هلاک شدند که بدرخواست موسی حیات مجدد یافتند.

عصاره دسته ایات 160-162: قوم موسی علیرغم مشاهده معجزات متعدد و برخورداری از نعمات و طیبات، نافرمانی و ظلم کردند و عذاب اسمانی برانها نازل شد.

عصاره دسته ایات 163-166: در روستایی،گروهی از بنی اسراییل امر خدا را با کلاه شرعی دور زدند و سایرین، نهی از منکر را کنار گذاشته ناهیان را نکوهش کردند. هر دو گروه بخاطر نافرمانی از تذکرات و نواهی،عذاب شدند و ناهیانِ از بدی، نجات یافتند.

عصاره دسته ایات 167-171: علیرغم تاکید به بنی اسراییل که ملتزم کتاب باشند تا متذکر و پرهیزگار گردند، اما بخاطر نافرمانی های مکررشان، عدم تنبه از ابتلائات و نیز دنیا طلبی نسلهای بعدشان که تعالیم الهی را کنار زدند، محکوم به تحمل ازارهای وارده توسط حاکمانشان تا قیامت شده و پراکنده شدند. اما صالحان ملتزمان به کتاب ماجورند.

عصاره فراز آیات 138-171: : رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او و رسولانش و پیروان آنهاست. تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و لجاجت بر ان و تکبر و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. بنی اسراییل بعد از نجات از دست فرعونیان علیرغم نعمتها و امکاناتی که بایشان داده شد بخاطر نافرمانی های متعدد و فساد و کنار زدن احکام و کتاب خدا از روی دنیا طلبی ، مستحق عذابهای مختلف شدند. اما صالحانشان که ملتزم به کتاب هستند، ماجورخواهند بود.

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ {172}
و یاد آر هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان (ذریه) را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم {172}
أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ {173}
يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بوده‏اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم آيا ما را به خاطر آنچه باطل‏انديشان انجام داده‏اند هلاك مى‏كنى {173}
وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ {174}
و اينگونه آيات [خود] را به تفصيل بيان مى‏كنيم و باشد كه آنان [به سوى حق] بازگردند {174}
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ {175}
و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن (ایات) عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد {175}
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ {176}
و اگر مى‏خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى‏برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى(بر او حمل کنی و تعلیمش دهی) زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند {176}
سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ {177}
چه زشت است داستان گروهى كه آيات ما را تكذيب و به خود ستم مى‏نمودند {177}

عصاره فراز آیات 172-177: علیرغم عرضه آیات و اینکه خداوند ذریه همه انسانها را بر رب بودن خود شاهد گرفته تا در قیامت عذری نداشته باشند. اما تبعیت از هوای نفس و دنیاخواهی، همه انسانها حتی عالمان دین را به تکذیب زبانی و عملی آیات و احکام و ظلم به خودشان می کشاند.

نکات:
-همانطور که در سوره های نخست دوران نزول بیان شد تکذیب در قران فقط به تکذیب زبانی محدود نیست بلکه تکذیب عملی و بی توجهی به ایات و مفاد کلام الهی را نیز در برمی گیرد.

-ایه 172 بسیار مشهور بوده و درکنار روایات، مبنایی برای اثبات عالمی قبل از این دنیا به نام عالم ذر شده است. انچه که ظاهر ایه بر ان دلالت داردگواه قرار دادن ذریه انسان بعد از آنکه از صلب پدران جدا شدند، میباشد. ایه دلالتی بر این ندارد که از همه انسانها لزوما در یک زمان و مکان، این اقرار گرفته شده است. زمان این امر میتواند بعد از انکه هر جنینی دارای روح و قوه فهم شد، باشد . این آیه میتواند مرتبط با ایات 190-191 باشد که بیان میکند همه والدین در دوران جنینی بچه از خداوند فرزندی سالم و صالح درخواست میکنند اما بعد از تولد بچه خدا را فراموش کرده و سایر عوامل را در برخورداری از مواهب الهی و از جمله فرزند، شریک میکنند. فرزندی که از بدو تولد در خانواده ای اینگونه مشرک رشد یابد متاثر از عقاید انها خواهد شد. لذا خداوند با گرفتن این اقرار به ربوبیت خود ، یا قرار دادن این حس فطری یگانه پرستی و توحید در فرزندان، مجبور نشدن به تقلید از عقاید و رفتار والدین و جامعه را امکان پذیر می نماید.

عصاره فراز آیات 138-171: رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او و رسولانش و پیروان آنهاست. تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و لجاجت بر ان و تکبر و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. بنی اسراییل بعد از نجات از دست فرعونیان علیرغم نعمتها و امکاناتی که بایشان داده شد بخاطر نافرمانی های متعدد و فساد و کنار زدن احکام و کتاب خدا از روی دنیا طلبی ، مستحق عذابهای مختلف شدند. اما صالحانشان که ملتزم به کتاب هستند، ماجورخواهند بود.

عصاره فراز آیات 172-177: علیرغم عرضه آیات و اینکه خداوند ذریه همه انسانها را بر رب بودن خود شاهد گرفته تا در قیامت عذری نداشته باشند. اما تبعیت از هوای نفس و دنیاخواهی، همه انسانها حتی عالمان دین را به تکذیب زبانی و عملی آیات و احکام و ظلم به خودشان می کشاند

سیاق آیات 138-177: رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او و رسولانش و پیروان آنهاست. تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. همانند بنی اسراییل که بخاطر نافرمانی های متعدد و فساد و کنار زدن احکام و کتاب خدا از روی دنیا طلبی، مستحق عذابهای مختلف شدند.


مَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ {178}
هر كه را خدا هدايت كند او راه‏يافته است و كسانى را كه گمراه نمايد آنان خود زيانكارانند {178}
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ {179}
و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] تفقه و تفکر نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند {179}
وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ {180}
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى ‏گرايند رها كنيد زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مى‏دادند كيفر خواهند يافت {180}
وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ {181}
و از ميان كسانى كه آفريده‏ايم گروهى هستند كه به حق هدايت مى‏كنند و به حق داورى مى‏نمايند {181}
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ {182}
و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند به تدريج از جايى كه نمى‏دانند گريبانشان را خواهيم گرفت {182}
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ {183}
و به آنان مهلت مى‏دهم كه تدبير من استوار است {183}
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ {184}
آيا نينديشيده‏اند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد او جز هشداردهنده‏اى آشكار نيست {184}
أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ {185}
آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته‏اند و اينكه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد پس به كدام سخن بعد از قرآن ايمان مى‏آورند {185}
مَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ {186}
هر كه را خداوند گمراه كند براى او هيچ هدایت کننده ای نيست و آنان را در طغيانشان سرگردان وا مى‏گذارد {186}

عصاره فراز آیات 178-186: هدایت تنها از آن خداست. انها که هدایت خدا و ایات کتابش را نپذیرند و چشم و گوش و قلب خود را در شناخت حقایق بکار نگیرند ،در گمراهی خواهند ماند و در مهلت داده شده به انها بتدریج در طغیانشان فرو می روند و در جهنم سرنوشت بدی خواهند داشت. پس تنها خدا را بخوانید سایر معبودان را رها کنید و پیامبر را تصدیق کنید.

نکات:
-اولئک کالانعام بل هم اضل در سوره اعراف و انعام
-عبارت يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ که در ایه 181 برای همه خلایق بیان شده در ایه 159 برای بنی اسراییل بیان شده بود.

يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ {187}
از تو در باره قيامت مى‏پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى‏گرداند [اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است جز ناگهان به شما نمى‏رسد [باز] از تو مى‏پرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهى بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمى‏دانند {187}
قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ {188}
بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى‏دانستم قطعا خير بيشترى مى‏اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‏رسيد من جز بيم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏آورند نيستم {188}
در پاسخ به سئوال انها بگو علم به زمان وقوع قیامت تنها نزد خداست و من تنها نذیر و بشیر هستم
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ {189}
اوست آن كس كه شما را از نفس و سرشت واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد پس چون با او درآميخت باردار شد بارى سبك و [چندى] با آن [بار سبك] گذرانيد و چون سنگين‏بار شد خدا پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندى] شايسته(سالم) عطا كنى قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود {189}
فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَكَاء فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ {190}
و چون به آن دو [فرزندى] شايسته داد در آنچه [خدا] به ايشان داده بود براى او شريكانى قرار دادند و خدا از آنچه [با او] شريك مى‏گردانند برتر است {190}
أَيُشْرِكُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ {191}
آيا موجوداتى را [با او] شريك مى‏گردانند كه چيزى را نمى‏آفرينند و خودشان مخلوقند {191}
وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ {192}
و نمى‏توانند آنان را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند {192}
وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاء عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ {193}
و اگر آنها را به [راه] هدايت فراخوانيد از شما پيروى نمى‏كنند چه آنها را بخوانيد يا خاموش بمانيد براى شما يكسان است {193}
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {194}
در حقيقت كسانى را كه به جاى خدا مى‏خوانيد بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاريها] بخوانيد اگر راست مى‏گوييد بايد شما را اجابت كنند {194}
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ {195}
آيا آنها پاهايى دارند كه با آن راه بروند يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند يا چشمهايى دارند كه با آن بنگرند يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند بگو شريكان خود را بخوانيد سپس در باره من حيله به كار بريد و مرا مهلت مدهيد {195}
إِنَّ وَلِيِّـيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ {196}
بى‏ترديد سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شايستگان است {196}
وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلآ أَنفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ {197}
و كسانى را كه به جاى او مى‏خوانيد نمى‏توانند شما را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند {197}
وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ {198}
و اگر آنها را به [راه] هدايت فرا خوانيد نمى‏شنوند و آنها را مى‏بينى كه به سوى تو مى‏نگرند در حالى كه نمى ‏بينند {198}

عصاره فراز آیات 187-198: انسانها علیرغم بهره مندی از نعمات خدا و علم به آن، در امور مختلف زندگی خود برای خدا شریکانی قایل میشوند. ای پیامبر به مشرکان بگو سرپرست من تنها خداست. معبودانی که بجای او میخوانید موجودات و بندگانی بی قدرت مانند خودتان هستند. اما اینها چون نمی بینند و نمی شنوند پذیرای هدایت نیستند

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ {199}
گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب (رهاشان کن) {199}
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ {200}
و اگر از شيطان وسوسه‏اى(از جمله برای اختلاف و نزاع با مخالفان) به تو رسد به خدا پناه بر زيرا كه او شنواى داناست {200}
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ {201}
در حقيقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند چون وسوسه‏اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند {201}
وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَ يُقْصِرُونَ {202}
و(درحالیکه) يارانشان آنان را به گمراهى مى‏كشانند و كوتاهى نمى‏كنند {202}
وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَـذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ {203}
و هر گاه براى آنان آياتى نياورى مى‏گويند چرا آن را خود برنگزيدى(جمع اوری نکذدی) بگو من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى‏شود پيروى مى‏كنم اين [قرآن] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى‏آورند هدايت و رحمتى است {203}
وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ {204}
و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد اميد كه بر شما رحمت آيد {204}
وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ {205}
و در دل خويش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بى‏صداى بلند ياد كن و از غافلان مباش {205}
إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ {206}
به يقين كسانى كه نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تكبر نمى‏ورزند و او را به پاكى مى‏ستايند و براى او سجده مى‏كنند {206}

عصاره فراز آیات 199-206: ای پیامبر با گذشت و اعراض از جاهلان، پناه بردن به خدا در هنگام وسوسه های شیطان و عواملش، به مشرکان بگو قران از جانب خدا و مایه هدایت و رحمت است پس آنرا بادقت و خموشی گوش دهند. خودت نیز همواره خداوند را یاد کن.

نکات:
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ سوره های اعراف فصلت

عصاره فراز آیات 178-186: هدایت تنها از آن خداست. انها که هدایت خدا و ایات کتابش را نپذیرند و چشم و گوش و قلب خود را در شناخت حقایق بکار نگیرند ،در گمراهی خواهند ماند و در مهلت داده شده به انها بتدریج در طغیانشان فرو می روند و در جهنم سرنوشت بدی خواهند داشت. پس تنها خدا را بخوانید سایر معبودان را رها کنید و پیامبر را تصدیق کنید.
عصاره فراز آیات 187-198: انسانها علیرغم بهره مندی ازنعمات خدا و علم به آن، در امور مختلف زندگی خود برای خدا شریکانی قایل میشوند. ای پیامبر به مشرکان بگو سرپرست من تنها خداست. معبودانی که بجای او میخوانید موجودات و بندگانی بی قدرت مانند خودتان هستند. اما اینها چون نمی بینند و نمی شنوند پذیرای هدایت نیستند
عصاره فراز آیات 199-206: ای پیامبر با گذشت و اعراض از جاهلان، پناه بردن به خدا در هنگام وسوسه های شیطان و عواملش، به مشرکان بگو قران از جانب خدا و مایه هدایت و رحمت است پس آنرا بادقت و خموشی گوش دهند. خودت نیز همواره خداوند را یاد کن.

سیاق ایات 187-206: هدایت تنها از آن خداست. انها که هدایت خدا و ایات کتابش را نپذیرند، در گمراهی خواهند ماند و در جهنم سرنوشت بدی خواهند داشت. پس تنها خدا را بخوانید سایر معبودان بی قدرت را رها کنید و پیامبر و قران را که از جانب خدا و مایه هدایت و رحمت است تصدیق کنید.

سیاق آیات 1-34: قران برای هشدار دادن مردم نازل شده تا از عذابهای هلاک کننده (مشابه اقوام قبل) نجات یابند و بدانند در قیامت بر مبنای اعمالشان ارزیابی شده و رستگار یا خسران زده خواهند شد. خداوند به قسط و ترک شریک دانستن دیگران در ربوبیت خدا و زشتکاری و گناه و ستم امر میکند پس تنها از خدا و قران تبعیت کنید. مبادا شیطان با وسوسه هایش و توجیهات مختلف، شما را (همانند پدرتان ادم) بفریبد و از مسیر حق خارج نماید. بدانید که پیروان شیطان در جهنم خواهند بود.
سیاق آیات 35-137: ای فرزندان ادم رسولانی را که پیام مرا به شما میرسانند تصدیق کنید. تنها خدا را بخوانید و در زمین فساد نکنید.کسانی که مفتون زندگی دنیا شدند و از پذیرش پیام رسولان الهی تکبر می ورزند و ایات ما را تکذیب میکنند، در جهنم خسران زده و محروم از رحمت و نعمات خدا خواهند بود اما ایمان اورندگان صالح در بهشت رستگار خواهند بود. خداوند، اقوام قبل را هم که بخاطر اعمالشان دلهاشان سخت شده بود و از سرگذشت پیشینیان و ابتلائات متنبه نشده، پیام رسولان خدا را نپذیرفتند و به مخالفت و تهدید و تمسخر اهل ایمان پرداختند با عذاب هلاک و رسولان و پیروانشان را نجات داد.
سیاق آیات 138-177: رحمت و هدایت خدا مخصوص پرهیزگاران و گروندگان به ایات او و رسولانش و پیروان آنهاست. تکذیب عملی آیات (عمل نکردن به انها) و غفلت از انها در پیروان پیامبران موجب خروج از مسیر رشد و تمایل به کجروی و نهایتا تکذیب اخرت و حبط اعمال میشود. همانند بنی اسراییل که بخاطر نافرمانی های متعدد و فساد و کنار زدن احکام و کتاب خدا از روی دنیا طلبی، مستحق عذابهای مختلف شدند.
سیاق ایات 187-206: هدایت از آن خداست. انها که هدایت خدا و ایات کتابش را نپذیرند، در گمراهی خواهند ماند و در جهنم سرنوشت بدی خواهند داشت. پس تنها خدا را بخوانید سایر معبودان بی قدرت را رها کنید و پیامبر و قران را که از جانب خدا و مایه هدایت و رحمت است تصدیق کنید.

درس سوره اعراف: هدایت از آن خداست ای فرزندان ادم تنها خدا را بخوانید و در زمین فساد نکنید. پیامبر و قران را که از جانب خدا و مایه هدایت و رحمت است تصدیق و تبعیت کنید تا از عذابهای هلاک کننده (مشابه اقوام قبل) نجات یافته در اخرت هم رستگار شوید. کسانی که با وسوسه شیطان، غفلت، تبعیت از هوای نفس و دنیاخواهی از پذیرش اولیه هدایت الهی یا از تبعیت کامل از رسولان و کتاب تکبر می ورزند در جهنم خسران زده خواهند بود .

کلمات کلیدی:
-مشتقات ذکر 15 بار در سوره تکرار شده است.
-مشتقات تبع 12 بار در سوره تکرار شده است.
-بیشترین تکرار کلمه قوم، قریه در سوره اعراف
-سجد و مسجد 7 بار،ساجد 2بار
-تکرار 4 باره کلمه سوات ، سوات فقط در سوره های اعراف و طه بکار رفته که هر دو سوره مربوط به داستان ادم است.
-تکرار 3باره لباس،تکرار 9 باره تقوا و افعال آن، 1 بار متقین
-تکبر و استکبار:10 بار، مشتقات فسد: 7بار، صلح و اصلاح 5بار،صالح 7بار (سه بارش نام پیامبر)
-بنی ادم:5بار بیشترین تکرار
-نصح:3 بار،ناصح:3بار بیشترین تکرار
رب 62 بار

-در ایه 2 سوره یونس هم رسالت پیامبر، انذار مردم و بشارت اهل ایمان مطرح شد.
- فلایکن فی صدرک حرج منه (مشابه هود: ضایق به صدرک، حجر: یضیق صدرک بما یقولون)
-اینکه در قیامت از رفتار اقوام در برابر رسولان از هر دو سئوال میشود(آیه6) در سوره های قصص (و یوم ینادیهم فیقول ماذا اجبتم المرسلین) و مائده (یوم یجمع الله الرسل فیقول ماذا اجبتم) نیز بیان شده است.
-فماکانوا لیومنوا بما کذبوا من قبل (یونس)
فی طغیانهم یعمهون(بقره15،انعام،اعراف یونس مومنون)
ذروالذین یلحدون(مشابه نحل فصلت) فی اسمائه
مابصاحبهم من جنه(سبا مومنون)

ویرایش بوسیله کاربر 1399/11/04 10:45:25 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
2 صفحه<12
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 6.889 ثانیه ایجاد شد.