|
تقيه در برابر همه چه كافر چه مسلمان داراي دليل عقلي و نقلي است. حفظ جان از احكام مهم تر است اما جاييكه اصل دين در ميان است، خير.
عقل ميگويد هر مسلوبالحريّهاي بايد نفس خودش را حفظ بكند اين دليل عقلي كه عام است، دليل نقلي كه «لا ضرر» هست «لا حرج» هست آنها هم مطلقاند آنها كه نميگويند شما اگر از ناحيه كافر متضرّر شديد تقيّه بكن، ولي از نظر مخالف در مذهب متضرّر ميشوي تقيّه نكن به خطر بيفت كه. اين را كه نميگويند كه اين «لا ضرر» مطلق است آن «لا حرج» مطلق است.
پس ادلهٴ لفظي مطلق و عام است، دليل عقلي مطلق و عام است، همه موارد را شامل ميشود، نه آيه سورهٴ «آلعمران» و نه آيه سورهٴ «نحل» اينها مقيّد يا مخصّص اطلاقات ادلهٴ تقيّه نيستند چون اينها مثبتيناند
در جريان #تقيّه اين يك رخصت است، نه عزيمت يعني اينچنين نيست كه بر انسان تقيّه كردن واجب باشد.جايز هست ميتواند تقيّه نكند نه اينكه اگر تقيّه كرد معصيت كرده است اينچنين نيست نه اينكه الا و لابد بايد تقيّه بكند اين طور نيست ميتواند تقيّه بكند گاهي اگر امر خيلي خطير نباشد و جان مهمتر از او باشد بله در اينگونه از موارد عزيمت است حتماً بايد تقيّه كند اگر امر داير بين متساويين شد ميشود رخصت و اگر امر داير بين اهمّ و مهم شد كه نفس اهم بود و آن كار، غير اهم خب اينجا ميشود عزيمت اينجا حتماً بايد تقيّه بكند
عمّار ياسر تقيّه كرد مرضيّ خدا و پيامبر بود، ياسر و سميّه تقيّه نكردند شربت شهادت نوشيدند آن هم مرضيّ ذات اقدس الهي بودند منتها آنها ايثار كردند براي حفظ دين آنها افضل و اجمل و اعليٰ بودند نسبت به عمّار لكن عمّار را وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود از قَرن تا قدم او ايمان است.
تقيّه يك امر تزاحمي است نه تعارض يك، تزاحم هم بين اهم و مهم است دو، اگر امر داير بشود بين جان آدم و يك معصيت ظاهري، خب حفظ جان مقدّم است چون واجب است اين واجب اهمّ از اوست انسان تقيّه ميكند و آن حرف را ميزند و در آن حال آن حرف معصيت نيست چون «رفع ... و ما استكرهوا» سه، اگر امر داير بشود بين حفظ جان و حفظ مكتب، خب حفظ مكتب مقدم است ديگر بنابراين جا براي تقيّه نيست اين چهار.
تعارض ناظر به ادلّه است كه اين دليل مقدم است يا آن دليل كه ما نميدانيم واقعاً مصلحت چيست، اما تزاحم درباره ملاكهاست نه درباره ادلّه ما ترديد نداريم كه حفظ نفس واجب است ترديدي هم نداريم كه گفتن فلان كلمه حرام است جا براي تعارض نيست هم آن دليل تام است، هم اين دليل. جمع بينهما مقدور مكلّف نيست ميشود تزاحم. معيار تزاحم هم ظهور و اظهر نيست آن براي معيار تعارض است كه اگر خواستيم ما دليلي را بر دليل ديگر مقدّم بداريم اگر نص بود بر ظاهر مقدم است، اگر اظهر بود بر ظاهر مقدم است و مانند آن. اما معيار تقديم أحد المتزاحمين علي الآخر آن اهميت مطلب است نه ظهور و نص و اظهريت و امثال ذلك و چيزي هم مهمتر از دين نيست
ايت الله جوادي آملي تفسير سوره نحل
|
|
📜تقیه از شیعه و عوام!!
🔹️بنابر گزارش شهید آیت الله مطهری، روزی آیت الله بروجردی در درسش، به مناسبت روایتی که در آن، امام صادق از تقیه کردن خود در برابر اصحاب و راویان پدرش گفته است، درباره پدیده تقیه از شیعه سخن می گوید و به طور ضمنی، این باور که تصور می شود تقیه فقط از غیر شیعیان صورت پذیرست را به چالش می کشد و آن را مردود می شمارد. شهید مطهری در ادامه گزارشش، نمونه ای از تقیه از شیعه را در رفتار حاج شیخ عبدالکریم حائری بیان می کند.
🏷... يك روز در درس فقه، حديثى به ميان آمد به اين مضمون كه از حضرت صادق سؤالى كردهاند و ايشان جوابى دادهاند. شخصى به آن حضرت مىگويد: قبلًا همين مسئله از پدر شما امام باقرسؤال شده، ايشان طور ديگر جواب دادهاند، كدام يك درست است؟ حضرت صادق در جواب فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه كردند: "انَّ الشّيعَةَ اتَوْا ابى مُسْتَرْشِدينَ فَافْتاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ اتَوْنى شُكّاكاً فَافْتَيْتُهُمْ بِالتَّقِيَّةِ" ... چون اين حديث متضمن تقيّه از خود شيعه بود نه از مخالفين شيعه، فرصتى به دست آن مرحوم داد كه درد دل خودشان را بگويند. گفتند: تعجب ندارد، تقيّه از خودمانى مهمتر و بالاتر است. من خودم در اول مرجعيت عامّه گمان مىكردم از من استنباط است و از مردم عمل، هرچه من فتوا بدهم مردم عمل مىكنند. ولى در جريان بعضى فتواها كه برخلاف ذوق و سليقه عوام بود، ديدم مطلب اين طور نيست.»... مرحوم آيتاللَّه حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه علميه قم، به فكر افتادند يك عده از طلاب را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى مجهز كنند تا بتوانند اسلام را در محيطهاى تحصيلكرده جديد بلكه در كشورهاى خارج تبليغ نمايند. وقتى كه اين خبر منتشر شد، گروهى از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولتيماتوم دادند كه اين پولى كه مردم به عنوان سهم امام مىدهند براى اين نيست كه طلاب زبان كفّار را ياد بگيرند، اگر اين وضع ادامه پيدا كند ما چنين و چنان خواهيم كرد. آن مرحوم هم ديد كه ادامه اين كار موجب انحلال حوزه علميه و خراب شدن اساس كار است، موقتاً از منظور عالى خود صرفنظر كرد.
📚مجموعه آثار استاد شهید مطهری: ۲۴، ۴۹۹.
🔹️بنابر نقل علامه محمد تقی مجلسی، استادش، عبدالله شوشتری، در یکی از درس های خود این مطلب را تقویت می کند که شهادت ثالثه جزو اذان نیست و ترک کردن آن در اذان و اقامه بهتر است. علامه مجلسی از استاد می خواهد، به علمش عمل کند و در اذان شهادت ثالثه را نگوید. پس از اصرار مجلسی، شوشتری به پیشنهاد شاگرد عمل می کند و در اذان واقامه خود، این شهادت را در اذان و اقامه خود نمی گوید. پس از چند روز برخی از مردم زبان به شکایت باز کرده و او را متهم به سنی گری می کنند تا اینکه مجلسی مجبور می شود از پیشنهاد خود عقب نشینی کند و از استادش بخواهد که تقیه کند و شهادت ثالثه را در اذان بگوید. از این رو، به باور مجلسی نگفتن شهادت ثالثه در اذان بهتر است ولی در جاهایی که تقیه از شیعیان لازم است، گفتن آن لازم خواهد بود. 🏷 و اگر نگويند بهتر است مگر از روى تقيه؛ چون در اكثر بلاد شايع است و بسيار شنيده ايم كه جمعى ترك كرده اند و متهم به تسنّن شده اند. تا آن كه در وقتى كه خدمت استاد مولانا عبد اللَّه طاب ثراه درس قواعد مى خوانديم در مبحث اذان سخنان صدوق را ذكر فرمودند. بنده عرض نمودم كه شما چرا در اذان و اقامه اشهد انّ عليّا ولىّ اللَّه را دو مرتبه مى گوييد؟ فرمودند كه تيمّنا و تبرّكا مىگوييم و بحثها شد تا آن كه فرمودند كه ديگر نگوييم چند روز ترك كردند. خود از جمعى شنيدم كه فلانى سنّى است. باز عرض نمودم كه ظاهر شد كه واجبست گفتن آن تقية. فرمودند كه در اول نيز همين منظور من بود نخواستم كه بلفظ تقيه بگويم. مجملا ديگر مىگفتند در مدّت حيات.
📚لوامع صاحبقرانی: 3، 566-567.
🔹️شیخ محمدجواد مغنیه، یکی از فقیهان معاصر لبنانی، نقل می کند که استادش در نجف در درس مرتبط با طهارت اهل کتاب به این مطلب اشاره کرد که اهل کتاب از جهت نظری و علمی پاک هستند ولی از جهت عملی و فتوایی از نجاسات محسوب می شوند. مغنیه به استادش می گوید چنین حرفی، به این معناست که حکم به نجاست اهل کتاب، عملی است بدون پشتوانه علمی. وی گزارش می کند که سه تن از مراجع بزرگی، که او زمان آنان را درک کرده است، اهل کتاب را از جهت فقهی پاک می دانستند و اطرافیان مورد اطمینان خدا را از فتوای یادشده آگاه می کردند ولی از ترس جاهلان و غوغاسالاران، آن را علنی نکردند. او می گوید من یقین دارم بسیاری از فقیهان دیروز و امروز فتوا به طهارت اهل کتاب می دهند ولی ترس از نادانان اجازه ابراز این فتوا را به آنان نمی دهد در حالیکه به باور مغنیه آنان باید از خدا بترسند و نه از جاهلان.
🏷وما زلت أذكر أن الأستاذ قال في الدرس مانصه بالحرف: أنّ أهل الكتاب طاهرون علميا -أي نظريا- نجسون عمليّا. وإنّي أجبته، بالحرف أيضا، هذا إعتراف صريح بأنّ الحكم بالنجاسة عمل بلاعلم. فضحك الأستاذ ورفاق الصف. وقد عاصرت ثلاثة مراجع كبار من أهل فتيا والتقليد، الأول كان في النجف الأشرف وهو الشيخ محمدرضا آل يس والثاني في قم وهو السيد صدرالدين الصدر والثالث في لبنان وهو السيد محسن الأمين وقد أفتوا جميعا بالطهارة وأسروا بذلك الى من يثقون به ولم يعلنوا خوفاً من المهوّشين على أن يس كان أجرأ الجميع وأنا على يقين بأنّ كثيرا من فقهاء اليوم والأمس يقولون بالطهارة ولكنّهم يخشون أهل الجهل والله أحق أن يخشوه.
📚فقه الإمام الصادق، چاپ بیروت: 1، 19.
نقل از كانال پژوهش هاي تاريخ اسلام
|
|
نگاهی متفاوت به تقیه
یکی از احکامی که در صدر احکام وجودی است، "تفاهمپذیری اجتماعی" به عنوان یک ارزش برتر توحیدی است. اینکه در روایات، "تقیه" ۹ جزء از 10 جزء دین شمرده شده، به معنای پنهان نگه داشتن عقاید حق از دیگران از روی ترس و برای جلوگیری از ضرر نیست؛ تقیه یعنی حق ندارید قبل از اینکه فرایند اقناع جامعه را طی کنید، عقایدی را بیان کنید که درک نمیشوند. چون اگر چنین کاری کنید، باعث نفرت مردم نسبت به خدا، پیامبر و دین میشوید.
🔹در واقع تقیه چیزی جز تفاهمپذیری جمعی و احترام به افکار عمومی نیست؛ این از افتخارات مکتب اهلبیت است که ۱۴۰۰ سال پیش، این قدر برای افکار عمومی و تفاهمپذیری اجتماعی ارزش قائل بود در حالی که سابقه توجه به افکار عمومی در اروپا فقط ۱۵۰ سال است.
بخشی از سخنرانی ایت الله قایم مقامی در شب قدر 403
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
⭕️ #اقسام_تقیه
دانشمندان اسلامی بر اساس روایات و احادیث اسلامی، تقیه را به دو قسم « #خوفیه» و « #مداراتیه» تقسیم کرده اند. به طور خلاصه، هر جا بر اثر اکراه، اضطرار و خوف تقیه صورت گیرد، در اصطلاح، آن را «تقیه خوفیه» میگویند. و هر جا برای حفظ زندگی مسالمت آمیز و ایجاد روابط نیکو و یا برای ضرورت حفظ وحدت امّت اسلامی «تقیه» انجام گیرد آن را «تقیة مداراتیه» گویند.
🖌رشید رضا نوشته است: (تقیه) مداراتی در جایی که موجب هدم حق و یا پایهریزی باطلی نمیشود نوعی هوشمندی مطلوب است که ادب مجالست آن را اقتضا میکند؛ البته مادام که به نفاق و تملّق نینجامد. بهویژه دربارة سفیهان بر این تأکید شده است، تا انسان از سفاهت و ناملایمات برخوردشان مصون بماند.
👈همچنین #بخاری، محدّث معروف اهل سنّت، در صحیح خود، احادیث دال بر #مشروعیت #تقیة خوفیه را در «باب الاکراه» و احادیث مربوط به تقیة مداراتیه را در «باب المداراة» نقل کرده است، و جالب اینکه در بسیاری جاها، احادیث مذکور با احادیث منقول از ائمّة شیعه حتی از نظر لفظ نزدیک به هم است. برای نمونه، بخاری در صحیح خود چنین نقل کرده است: «انّا لنکشر فی وجوه اقوام و انّ قلوبنا لتلعنهم.» (بخاری، 1407؛ ج4، ص604 )؛ ما به ظاهر در برابر چهره هایی خندان بودیم، و حال آنکه در دل آنها را نفرین میکردیم. همین سخن را علاّمه مجلسی(ره) در بحارالانوار (ج64، ص193) آورده است.
🖌تقیه از نگاه مفسّران و فقیهان فریقین نویسنده :غلامحسین اعرابی
|
|
#تقیه_های_حرام
" #احكام_خمسه در تقيه
✳ تقيه، احكام پنج گانه اى دارد: گاهى واجب، گاهى حرام، گاهى مستحب و گاهى مكروه است. حسين بن على (عليهما السلام) تقيه نكرد; چراكه تقيه بر ايشان #حرام بود. اگر دست بيعت به يزيد مى داد، ديگر از دين خبرى نبود. بيعت با يزيد مساوى با نابودى دين بود; اما برخى از اصحابشان در مراكز ديگر تقيّه كردند. كميل بن زياد نيز تقيّه نكرد و وقتى به او گفتند از على (عليه السلام) تبرى بجوى! او نپذيرفت; چون تبرّى بر كميل حرام بود. كميل يك بقّال يا عطّار و فرد معمولى نبود كه اگر تقيه كند به جايى صدمه نزند; او رئيس تمام شيعيان عراق بود و اگر از على (عليه السلام) تبرّى مى جست، تشيع متزلزل مى شد. حجر بن عدى نيز تقيه نكرد تا آنجا كه او و پسرش را به شهادت رساندند.
امام خمینی (رحمه الله) مى گويد : #تقيه_بر_مرجع_تقليد نيز #حرام است. در شرايطى كه رضاخان كشف حجاب را الزامى كرده بود، اگر مرجع تقليد با زن خودش سرْبرهنه بيرون بيايد، همه از دين بر مى گردند; پس بر او حرام است. يا اگر به كسى بگويند يا شراب بخور يا كشته مى شوى، بايد بخورد تا كشته نشود; اما اگر به يك روحانى نامدار كه در جماعت يا ميان مردم نامدار است، خوردن شراب را تكليف كنند و بگويند اگر نخورى كشته مى شوى، #تقيه بر او حرام است. و او نبايد شراب بخورد گرچه كشته شود."
🖌ايت اله سبحاني، سايت شفقنا
🔻 #تقیه_حرام و #ممنوع
✳مواردی وجود دارد که در آنجا تقیّه کردن حرام است و آن در جایی است که تقیّه به جای آنکه سبب حفظ نیروها شود مایه نابودی یا به خطر افتادن مکتب شود، و یا فساد عظیمی به بار آورد. در این گونه موارد باید سدّ تقیّه را شکست و پیامدهای آن را هر چه بود پذیرا شد.
🖌شیخ مفید در این باره می نویسد:
👈«تقیه، وقتی است که بداند #یقینا و یا به #گمانی_قوی، ضرری در پی دارد؛ اما هر گاه نداند که در اظهار حق، ضرری وجود دارد و یا گمان قوی بر عدم ضرر داشته باشد، تقیه جایی ندارد. به تحقیق که حضرات ائمه علیهم السلام جماعتی از شیعیان خود را به باز داشتن و نگاه داشتن خود از اظهار حق، امر می کردند و این برای آنان، اصلح بود و از آن سوی نیز حضرات ائمّه علیهم السلام جماعتی دیگر از اصحاب خود را به سخن گفتن و رویارو شدن با دشمنان و آشکار کردن امر حق با آنان دستور می دادند، به جهت دانستن ایشان علیهم السلام که ضرری نیست بر آن جماعت در آن (اظهار حق).»
👈بر این اساس است که از امام صادق علیه السلام روایت است که می فرماید: «التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَصاحِبُها اَعْلَمُ بِها حِینَ تَنْزِلُ بِهِ؛ 👈👈👈👈تقیّه در هر #بیچارگی است، و خود گرفتار بدان داناتر است در آن هنگامی که برای او رخ دهد.»
نقل از سایت حوزه🖥
|
|
🔻مرور برخي روايات شيعه و سني در باب #تقيه
1⃣_حضرت امام باقر (سلاماللهعلیه) میفرماید: 🔸«التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه» تقیه جزء دین من، و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد. 📚( کلینی، محمد بن علی، کافی، ج۲، ص ۲۱۹. ) ✵─┅┄ 2⃣_از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: زده شدن گردن ها برای شما محبوب تر است یا برائت از علی علیهالسلام، 🔶حضرت صادق علیهالسلام فرمود: #رخصت (یعنی استفاده از تقیه) برای من محبوب تر است و آن گاه به آیه نازل شده در شأن عمار استناد نمود. 📚 (حر عاملی، 1409 ق، ج 11، ص 479) ✵─┅┄ 3⃣_روایت «صحیح بخاری»: «عایشه» میگوید که از #پیامبر پرسیدم که آیا حجر اسماعیل، جزء «بیت» است یا جزء «بیت» نیست؟ #پیامبر در جواب من فرمود: بله جزء بیت است. گفتم: پس چرا دستور نمیدهید که آن را داخل در «بیت» بکنند؟ پیغمبر فرمود: «يَا عَائِشَةُ، لَوْلاَ أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَيْتِ، فَهُدِمَ، فَأَدْخَلْتُ فِيهِ مَا أُخْرِجَ مِنْهُ» پیغمبر اکرم به عایشه فرمود: ای عایشه! اگر قوم تو تازه از جاهلیت به اسلام در نیامده بودند، دستور میدادم تا خانه خدا را خراب بکنند و حجر اسماعیل را که از خانه خارج شده را در بیت داخل میکردم. ✵─┅┄ 📚[بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص ۱۴۷. ) پیغمبر اکرم از روي #تقيه دستور به تخریب حجر اسماعیل نمیدهد لذا ما در تاریخ میبینیم که وقتی «عبدالله بن زبیر» بر مکه مسلط شد، اولین کاری که انجام داد این بود که خانه #خدا را ویران کرد و «حجر اسماعیل» را داخل در «بیت» کرد. سپس گفت: مردم در زمان پیغمبر، تازه مسلمان بودند و احتمال داشت که از دین بیرون بروند؛ ولی الآن دیگر اینچنین موقعیتی نیست. بعدها وقتی «حجاج بن یوسف ثقفی» (علیهلعائنالله)، بر مکه مسلط شد، خانه خدا را ویران کرد و حجر اسماعیل را دوباره از خانه خدا جدا کرد. حکام بعدی که آمدند، دیگر به خانه خدا دست نزدند .✵─┅┄ 4⃣ «سیوطی» هم از نبی مکرم نقل کرده است که فرمود: 🔸«لا دينَ لِمَن لا تَقيَّةَ لَه» هر کسی که تقیه ندارد، دین ندارد. 📚(سیوطی، جلالالدین، جامع الاحادیث، ج۱۶، ص ۳۹۰.)
🖥نقل از ويكي فقه ✵─┅┄ ♦️نظر برخي علماي اسلامي در خصوص #تقيه - شهید مرتضی مطهری در این باره می نویسد: «تقیه، مطلقا یک نوع تاکتیکی است برای حفظ هدف و رسیدن به هدف؛ و قانونی است که عقل آن را می پذیرد؛ بلکه واجب می شمارد و در جهان سیاست نیز بدون آنکه نام آن را تقیّه بگذارند، آن را می پذیرند.» - زمخشری در کشاف می نویسد: «مراد از آیه 28 آل عمران که در آن دوستی با کافران را در صورت #خوف تجویز کرده است، دوستی و معاشرت ظاهری است؛ در حالی که #قلب او خالی از دوستی و میل به کافران باشد؛ همانند سخن عیسی مسیح که می گوید: "در وسط باش؛ اما از کنار راه برو."» -سید قطب نیز می نویسد: «تقیّه باید با #زبان صورت گیرد و دوستی با #قلب.» ابن عباس رحمه الله گفته است: «تقیّه با عمل نیست و بلکه با زبان است.»
|
|
🔸ايه 28 سوره غافر
🔹وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «28»
و مردى با ايمان از آل فرعون كه ايمان خود را #پنهان مىداشت گفت: «آيا مىخواهيد مردى را كه مىگويد: پروردگار من خداوند است بكشيد؟! در حالى كه او از طرف پروردگارتان با دلايل روشن نزد شما آمده است، اگر او دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست ولى اگر راستگو باشد، بعضى از آنچه را به شما وعده مىدهد به شما خواهد رسيد، همانا خداوند كسى را كه اسرافكار (و) بسيار دروغگو است هدايت نمىكند.
🔸داستان #مؤمن_آل_فرعون تنها در اين سوره مطرح شده است. او شخصى از بستگان فرعون بود كه #مخفيانه به حضرت موسى #ايمان آورده بود، ولى ايمان خود را پنهان مىكرد تا به موقع به نفع موسى سخن بگويد، يا براى او كارى انجام دهد.
اين شخص غير از همسر فرعون و غير از آن شخصى است كه با سرعت از نقطهى دور شهر خود را به موسى رساند و خبر توطئهى دستگيريش را به او داد.
🌱مؤمن آل فرعون، به جاى القاب بزرگ در مورد موسى، او را مردى ناشناس خواند و گفت:«رَجُلًا» تا فرعون به ايمان او پى نبرد.
- گاهى تقيه و #كتمان_عقيده براى انجام كارهاى مهم و رسيدن به اهداف بالاتر لازم است. «يَكْتُمُ إِيمانَهُ»
🌱🖌در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است: و التقیة ترس الله فی الأرض، لأن مؤمن آل فرعون لو أظهر الإسلام لقتل: " #تقیه #سپر_خداوند در روی زمین است، چرا که اگر مؤمن آل فرعون ایمان خود را اظهار داشته بود کشته می شد"
📚تفسير نور و نمونه
✳وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ) وى در #دل، مؤمن است; اما «يَكتُمُ إيمانه» يعنى در زبان، كافر است; چراكه اگر غير اين بود خدماتى كه نسبت به جناب موسى انجام مى داد امكان پذير نبود. حتماً بايد در #زبان با آن ها همراه باشد (نه قلباً) تا موسى را نجات دهد. ايت اله سبحاني
|
|
🔻بررسي #آيات مرتبط با #تقيه
🔸ايه 106 سوره نحل 🔹مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «106» كسىكه بعد از ايمان به خدا كافر (و مرتد) شود، نه آنكه او را به زور وادار كردهاند (كه با زبان اظهار كفر كند) در حالى كه قلبش به ايمان خويش مطمئن است، بلكه كسى كه سينه به روى كفر بگشايد (و بعد از ايمان با شادى به استقبال كفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبى است و برايشان عذابى بزرگ است.
✳👈در آغاز اسلام كفّار مكّه، پدر و مادر عمّار ياسر را بخاطر اسلام آوردن با #شكنجه شهيد كردند، همين كه نوبت شكنجه به #عمّار رسيد او كلماتى كه كفّار مىخواستند به زبان جارى كرد و جان خود را نجات داد، عمّار مورد سرزنش بعضى قرار گرفت كه او از اسلام دست برداشته است، عمّار گريهكنان نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و حضرت دست نوازش بر سر او كشيد و فرمود: اگر باز هم #جانت_در_خطر افتاد اين كلمات را بگو و خودت را نجات بده، تو سر تا پا ايمان هستى.
👈اين عمل را در اصطلاح #تقيه مىگويند كه در اسلام احكامى را به دنبال دارد، ليكن بايد بدانيم كه موارد تقيه مختلف است؛ گاهى تقيه واجب است و گاهى بايد تا پاى جان ايستاد و حرف حقّ خود را زد وتقيه نكرد، نظير كارى كه ساحران فرعون انجام دادند، آنها همين كه معجزهى حضرت موسى را ديدند، يكسره ايمان آوردند و در برابر تهديدات فرعون ترسى به خود راه نداده و به او گفتند: هر كارى مىخواهى بكن، ما دست از ايمان خود برنمىداريم.فرعون آنان را شهيد كرد و اين مقاومت مورد ستايش قرآن قرار گرفته است.
👈البتّه #تقيّه نشانهى ارتداد، ضعف و ترس و عقب نشينى و خودباختگى و #تسليم_نيست، بلكه يك نوع استتار و تاكتيك براى حفظ نيروها و برنامههاست. ودر روايات #تقيه به سپر و حرز تشبيه شده است.
⏬پیام ها
1⃣- اسلام براى موارد #استثنايى و ضرورتها، حساب جداگانهاى باز نموده است. «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ»
2⃣- وظيفهى انسان در حال اكراه تغيير مىكند. «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ»
3⃣- اقرار و #اعتراف، در حال اكراه (فشار و #شكنجه) ارزش ندارد. مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ ...
4⃣- روح اسلام ايمان قلبى است. «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ»
5⃣- اكراه پذيرى مربوط به جسم است نه قلب. «أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ»
📚تفسير نور
✳جمله (الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان ) استثنايى است از عموم شرط، و مراد از #اكراه، #مجبور شدن به گفتن كلمه #كفر و #تظاهر به آن است، زيرا قلب هيچ وقت (اكراه ) نمى شود، و حاصل مقصود اين است كه: كسانى كه بعد از ايمان تظاهر به كفر مى كنند و مجبور به گفتن كلمه كفر شوند، ولى دلهايشان مطمئن به ايمان است از غضب خدامستثناء هستند.
📚تفسير الميزان
✳كفر به خدا كلاً ممنوع است، مگر آنكه با حفظ ايمان درونى و به منظور دورى از خطر بيشتر احياناً با اجبار و اكراه كافران زبان به كفر گشوده شود،👈👈 گرچه اين اكراه هم احياناً كفر زبانى را تجويز نمىكند، مانند #پيامبران و #امامان و #شرعمداران، و بالاخره مردمان معروف به ايمان كه كفر زبانيشان، ديگران را در عقايد ايمانى سُست كند، و يا بنياد ايمان را از بيخ برَ مىكَنَد، مانند رسول گرامى اسلام ص كه در نهايت اكراه و اضطرار بود، و در آخر كار كفار قصد جانش را كردند، ولى نه تنها زبان به كفر نگشود، بلكه ظاهر و باطن ايمانش را قوىتر نمود و اگر آن حضرت كمى تقيه مىكرد اصلاً اسلامى بوجود نمىآمد.
تفسير فرقان
✳ايه، اشارهاي است به امثال «عمار ياسر» و مصاديق مشابه او، که زير فشار و #شکنجه ستمگران، تحمل و طاقت خود را از دست داده و مجبور شدند براي #رهايي_از_شرايط_مرگ_آور، سخني خلاف باورهاي خود به زبان آورند.
💫تفسير بازرگان
|
|
نمونه اي از تقيه امام صادق ع
از آموزنده ترین فرازهای زندگی امام صادق(ع) حادثه ای شنیدنی است که در عید فطر اتّفاق افتاد ماجرا از این قرار بود که ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی در هنگام خلافت خویش در بغداد، روزی امام صادق(ع) را به مرکز خلافت خود احضار کرد. او به دنبال فرصتی می گشت تا آنحضرت را به شهادت برساند تا اینکه وی آخرین روز ماه مبارک رمضان را عید فطر اعلام کرد. آن روز هنگامی که حضرت صادق(ع) در منطقه حیره بر او وارد شد خلیفه از او پرسید: ای اباعبداللّه! نظر تو راجع به روزه امروز چیست؟
امام صادق با بهره گیری از آیه تقیه که می فرماید:
«لایتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فی شی ءٍ الّا ان تتّقوا منهم تقیهً و یحذّرکم اللّه نفسه و الی اللّه المصیر؛
افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را به دوستی بگیرند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد مگر اینکه از آنان به نوعی تقیه کنید و خداوند شما را از عقوبت خود بر حذر می دارد و بازگشت همه به سوی خداست.
و با پیروی از اجداد طاهرین خویش تقیه نموده، و به سفاح فرمود: این مربوط به پیشوای مردم است، تو اگر روزه بگیری، من هم روزه می گیرم و اگر افطار کنی من هم افطار خواهم کرد. در این هنگام سفاح به غلام خود دستور داد تا سفره غذا را بچیند و امام صادق(ع) به همراه او غذا خورده و روزه اش را شکست با اینکه مطمئنّاً می دانست آن روز از ماه رمضان است و عید فطر نیست. آن حضرت در توضیح عمل خویش به یاران نزدیکش فرمود:
«و اللّه انّه یومٌ من شهر رمضان فکان افطاری یوماً و قضاؤه ایسر علیّ من ان یضرب عنقی ولایعبد اللّه ؛
به خدا سوگند آن روز از ماه رمضان بود و یک روز شکستن روزه ماه رمضان (بخاطر تقیه و حفظ دین) و ادای قضای آن برای من آسانتر از این است که کشته شوم و خدا عبادت نشود.»
حضرت صادق(ع) با این تدبیر الهی توطئه خلیفه ستمگر را خنثی نموده و به شیعیان درسی دیگر آموخت. آن حضرت در این روایت ضمن تأکید بر اصل قرآنی تقیه، به فلسفه آن نیز اشاره می فرماید که تقیه برای حفظ دین است نه برای حفظ زندگی افراد.
و اضافه می کند که اگر من بخاطر حادثه ای کوچک کشته شوم دین الهی از میان رفته و عبادت و اطاعت از خداوند متعال به فراموشی سپرده خواهد شد.
|
|
سید محمد جواد غروی معنای لغوی تقیه تقیه مصدر ثلاثی مجرد است به معنای پرهیز از خطر و اجتناب از دشمن و خود را در پناه چیزی حفظ کردن است. در دین به معنای مخفی کردن اعتقاد است به قصد حفظ جان از آسیب دشمن.[۳۰]
توضیحی پیرامون تقیه سید محمد جواد غروی در کتاب چند گفتار به این موضوع اشاره میکند که احکام الهی که در شرع و از طریق قرآن ابلاغ شده باید تا قیامت باقی بماند و همچنین پرهیز از بیان حکم خداوند خصوصاً توسط ائمه موجب تعطیلی و ابطال اوامر و نواهی خداوند میگردد اگر ائمه در احکام تقیه میکردند این امر موجب پیدایش اختلاف در دین خدا میشد. ترس خلفای ستمگر از ائمه این بود که آنها حزبی تشکیل دهند و در مقابل ستمگران قیام کنند از این رو ائمه پیروان خود را از تجمع در برابر مخالفین منع نموده که چنین تقیهای را تقیه در موضوعات مینامند. تقیه در موضوعات هم عقلی است و هم از کتاب و سنت قطعیه میباشد ائمه هم خود به این معنا تقیه میکردند.
شان نزول آیه تقیه مفسرین عام و خاص شان نزول این آیه را عمل عماریاسر میدانند. عمار یاسر پس از تحمل شکنجههای فراوان و مشاهدهٔ صحنهٔ شهادت والدینش یاسر و سمیه در مقابل اصرار کفار بر اظهار کفر تسلیم شد و بر حسب ظاهر دست از اسلام برداشت.
انواع تقیه تقیه واجب:در موردی است که در آن ترک تقیه باعث ضرر جانی، بدنی، مالی، عرضی یا مانند اینها بشود یا ضرری به اسلام برسد بی آن که فائده چشمگیری عائد اسلام گردد. تقیه حرام :در موردی است که هرگاه ترک تقیه کند، باطل را سخت کوبیده، و حق را در مرتبهٔ اعلی ترویج نمودهاست مانند ترک تقیهٔ سید الشهدا. تقیه مستحب: در وقتی است که تقیه کردن، منافع بیشتری عائد شخص و سائر مسلمین مینماید مانند این که در حج تقیه کردن و همراهی با آنها در بعضی از فروعات و حضور در جماعات ایشان موجب تحکیم مبانی اتحاد بین مسلمانها میشود. تقیه مکروه:آن است که سود و زیان در فعل یا ترک تقیه بسیار اندک است و بعضی اوقات ترک آن بهتر و این هنگامی است که خطر جانی یا مالی شخص را تهدید نمیکند.
↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ چند گفتار، نشر نقاش، 1379، گفتار هشتم:انواع تقیه
ايت الله محمد صادقی تهرانی در مورد تقیه شیعیان در مکه میگوید: در کشور حج که رمز وحدت و پایگاه و زادگاه و جایگاه توحید است، واجب است برای حفظ وحدت اسلامی همة اقلیتهای مسلمان خود را در این موج اکثریت مسلمین ادغام کنند، حساب خود را جدا نگیرند، نماز جدا – اجتماعات جدا – برخوردهای جدا – مشورتهای جدا … هرگز! بلکه اینجا علیرغم دشمنان اسلام که آتش عداوت و اختلاف را دائماً با قلمهای مسمومشان شعله میزنند، و به وسائل گوناگون میکوشند تا از کاهها کوهها بسازند، و از اندک اختلافهای سلیقهای فلسفی – فقهی و … شکافهای زیادی میان مسلمین ایجاد کنند، ما بایستی علیرغم اینان و دشمنان داخلیمان در استحکام وحدت و پیوستگی کامل میان خودمان بکوشیم.
(جامعة علوم القرآن[پیوند مرده] پایگاه تخصصی علوم قرآنی صادقی تهرانی، محمد - اسرار و مناسک حج - تقیه )
|