logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:175001)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:137936)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:128568)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:93917)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: خطا در استفاده از روايات تفسيري    نهي تحريمي تدريجي شراب و علل حرمت مست‌كننده ها    سكوت و بى‌تفاوتى علما، زمينه‌ى ترويج فساد است.    جلوگيري از تضييع حق مادي و معنوي مردم توسط متجاوز، از حرمت ماه‌ حرام بالاتر است.             

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/10/28 09:43:11 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
سوره . انعام آيه 46


آيه

قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَرَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى‏ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْأَيَتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ‏

ترجمه

بگو: چه فكر مى‏كنید، اگر خداوند، شنوایى و بینایى شما را بگیرد و بر دل‏هاى شما مهر بزند، جز خداوند، كدام معبودى است كه آنها را به شما باز دهد؟ ببین كه ما چگونه آیات را به گونه‏هاى مختلف بیان مى‏كنیم، امّا آنان (به جاى ایمان و تسلیم) روى بر مى‏گردانند.

نکته ها

از ابتداى سوره تا اینجا حدود ده‏بار خداوند با طرح سؤال، مخالفان را دعوت به تفكّر كرده است. زیرا تفكّر در نعمت‏ها و تصوّر وفرضِ تغییر و تحوّل آنها، زمینه‏ى خداشناسى است.
اگر درختان سبز نشوند، «لو نشاء لجعلناه حطاماً» [338]
اگر آبها تلخ و شور شوند، «لو نشاء جعلناه اُجاجاً» [339]
اگر آبها به زمین فرو روند، «إن أصبح ماءكم غوراً» [340]
اگر شب یا روز، همیشگى باشد، «إن جعل اللَّه علیكم اللیل سرمداً... ان جعل اللَّه علیكم النّهار سرمداً» [341]
و اگر چشم و گوش و عقل انسان از كار بیفتد، «إن اخذ اللَّه سمعكم و ابصاركم و...» [342]
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر خداوند هدایت شما را بگیرد، كیست كه دوباره شما را هدایت كند؟ و سپس این آیه را تلاوت فرمود. [343]
338) واقعه، 65.
339) واقعه، 70.
340) ملك، 30.
341) قصص، 71 تا 72.
342) انعام، 46.
343) تفسیر نورالثقلین.

پيام ها

1- یكى از روشهاى تبلیغى و تربیتى قرآن، سؤال از وجدان‏هاست. «أرأیتم ان اخذ اللَّه... مَن اله»
2- براى خداوند، پس گرفتن نعمت‏هایى كه داده آسان است، پس بهوش باشیم. «أخذ اللَّه سمعكم...»
3- هم آفرینش از آنِ خداوند است، هم كارآیى لحظه به لحظه‏ى آنها نعمت پروردگار است. «أخذ اللَّه سمعكم»
4- گوش وچشم و عقل، ابزار شناخت انسان و از مهم‏ترین نعمت‏هاى الهى است. «سمعكم و ابصاركم... قلوبكم»
5 - معبودهاى خیالى، نه توان آفریدن و نه توان برگرداندن نعمت‏هاى از دست رفته را دارند «من اله غیر اللَّه یأتیكم» (آرى، كسى لایق پرسش است كه هم بتواند نعمتى را بدهد و هم بتواند بازستاند)
6- با آن همه تنوّع در استدلال، توجّه مشركان به غیر خداوند، شگفت‏آور است. «اُنظر كیف...»
7- براى انسان‏هاى لجوج، هرنوع بیانى بى‏اثر است. «نُصرّف الآیات ثمّ هم‏یصدفون»

سوره . انعام آيه 47


آيه

قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّلِمُونَ‏

ترجمه

بگو: چه خواهید كرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى یا آشكارا به سراغ شما آید، آیا جز گروه ستمگران هلاك خواهند شد؟

نکته ها

شاید مراد از «بغتة» به هنگام خواب در شب و مراد از «جهرة» به هنگام كار در روز باشد. مثل آیه‏ى «أتاها أمرنا لیلاً أونهاراً» [344] ، شاید مراد از «بغتة»، عذاب‏هاى بى‏مقدّمه باشد و مقصوداز «جهرة»، عذاب‏هایى كه آثارش از روز اوّل آشكار شود، مثل ابرهاى خطرناك كه بر سر قوم عاد فرود آمد. چنانكه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ریح فیها عذاب ألیم» [345]
سؤال: این آیه مى‏گوید: تنها ظالمین از عذاب الهى هلاك مى‏شوند، در آیه‏اى دیگر «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منكم خاصّة» [346] فراگیرى فتنه و شعله‏هاى عذاب نسبت به همه بیان شده و هشدار داده شده است، چگونه مفهوم این دو آیه قابل جمع است؟
پاسخ: در تفسیر كبیر فخررازى و مجمع‏البیان آمده است: هر فتنه‏اى هلاك نیست. در حوادث تلخ، آنچه به ظالمان مى‏رسد هلاكت و قهر است، و آنچه به مؤمنان مى‏رسد، آزمایش و رشد است.
344) یونس، 24 ؛ تفسیر روح‏المعانى.
345) احقاف، 24 ؛ تفسیر اطیب‏البیان.
346) انفال، 25.

پيام ها

1- پیامبر براى بیدارى وجدان‏ها، مأمور به سؤال وپرسش از آنان است. «قل أرایتكم»
2- از سركشى خود و مهلت الهى مغرور نشوید، شاید عذاب خدا ناگهانى فرارسد. «بغتة»
3- وقتى عذاب خدا آید، هلاكت قطعى است، نه خودشان و نه دیگران قدرت دفاع ندارند. «عذاب اللَّه - یهلك»
4- كیفرهاى الهى، به خاطر ظلم مردم و عادلانه است. «یهلك... الظالمون»
5 - اعراض از دعوت انبیا، ظلم است. «هم یصدفون - الظالمون»


سوره . انعام آيه 48, 49


آيه
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ‏
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ‏


ترجمه

و ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نمى‏فرستیم، پس كسانى كه ایمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند، پس بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى‏شوند.
و كسانى كه آیات ما را تكذیب كردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان، دامنگیر آنان مى‏شود.

نکته ها

سؤال: با اینكه در آیات متعددى نسبت به اولیاى الهى آمده است كه ترسى بر آنان نیست، «لا خوف علیهم» پس چرا از ویژگى‏هاى اولیاى الهى، بیم از خدا مطرح شده است، «انّا نخاف من ربّنا...»؟
پاسخ: اوّلاً گاهى بیمار، از عمل جراحى و مداوا مى‏ترسد، ولى پزشك به او اطمینان مى‏دهد كه جاى نگرانى و ترس نیست. جاى نگرانى نبودن، منافاتى با دلهره‏ى خود بیمار ندارد.
ثانیاً: معناى «لاخوف علیهم» آن است كه ترس بر آنان حاكم نمى‏شود. (حرف «عَلى‏» به معناى استعلا و غلبه است) نه اینكه اصلاً ترسى ندارند و «یحزنون» یعنى اندوه دائم ندارند (فعل مضارع رمز تداوم است) نه اینكه‏براى لحظه‏اى هم نگران نیستند.

پيام ها

1- محدوده‏ى كار انبیا را تنها خدا تعیین مى‏كند. «و ما نرسل...الاّ مبشّرین...»
2- مسئولیّت انبیا، بشارت و هشدار است، نه اجبار مردم. «الاّ مبشرین و منذرین»
3- شیوه‏ى كلّى كار انبیا، یكسان بوده است. «مبشّرین و منذرین»
4- ارشاد و تربیت، بر دو پایه‏ى بیم و امید و كیفر و پاداش استوار است. «مبشّرین و منذرین»
5 - ایمان و عمل صالح، جداى از هم نیستند و عمل منهاى ایمان هم كارساز نیست. «آمن و اصلح»
6- كارهاى مؤمن، همیشه باید در جهت اصلاح باشد. «آمن و اصلح»
7- صالح بودن كافى نیست، مصلح بودن لازم است. «أصلح»
8 - ایمان وعمل، انسان را از بیمارى‏هاى روحى چون ترس و اندوه بیمه مى‏كند. «آمن و اصلح فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون» (بهداشت روان، در سایه‏ى ایمان و عمل صالح است)
9- دستاورد جامعه‏ى نبوى، نظامى متعادل و آرام و با امنیّت است. «فمن آمن و اصلح فلاخوف...»
10- انسان فطرتاً خواهان آرامش و امنیّت است. «فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
11- مداومت بر فسق، زمینه‏ساز عذاب الهى است. «یمسّهم العذاب بما كانوا یفسقون»

سوره . انعام آيه 50


آيه

قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى‏ إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى‏ وَ الْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ‏

ترجمه

(اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمى‏كنم كه گنجینه‏هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمى‏دانم و ادّعا نمى‏كنم كه من فرشته‏ام، من جز آنچه را به من وحى مى‏شود پیروى نمى‏كنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى‏اندیشید؟

نکته ها

گویا مردم بى ایمان خیال مى‏كردند كسى مى‏تواند پیامبر باشد كه خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسیر علم غیب حل كند، پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله در این آیه مأمور مى‏شود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدوده‏ى وظائف خود را بیان كند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهى‏هایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره‏ى تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «ذلك من انباءالغیب نوحیه الیك» این قصه‏ها، اطلاعات غیبى است كه به تو مى‏دهیم. در آخر سوره‏ى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمى‏كند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه‏اى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مى‏دهد.
برخورد همه‏ى انبیا با مردم یكسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى‏گفت. [347]
347) هود، 31.

پيام ها

1- صداقت انبیا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مى‏كنند. «قل لا أقول»
2- از كارهاى انبیا، مبارزه با خرافه‏گرایى و شخصیّت‏سازى كاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوه‏ى كار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّت‏ها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى‏شود). «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع كار نمى‏كردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نكنند كه اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانه‏ى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا اداره‏ى حكومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مى‏كند و از علم غیب و خزانه‏ى الهى استفاده شخصى نمى‏كند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مى‏شود باید از او پیروى كرد. «یوحى‏ الىّ»
9- كار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلكه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فكر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامى‏دارد و بهانه‏ها و توقعات را كنار مى‏گذارد. «أفلا تتفكّرون»

ویرایش بوسیله کاربر 1392/10/28 03:31:52 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/05/26 07:42:14 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,897

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره انعام

آيه 50: منظور از اينكه پيامبر غيب نمي داند چيست؟


مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).


و غرض از اينكه فرمود: (( و لا اعلم الغيب )) اين است كه من در علم به چيزى از خود، استقلال ندارم ، و چنان نيستم كه بى اينكه از وحى بياموزم به چيزى علم پيدا كنم . اين مطلب از اينجا استفاده مى شود كه خداى تعالى از طرفى در ذيل آيه ، مساله وحى را اثبات مى كند و مى فرمايد: (( ان اتبع الا ما يوحى الى )) و از طرفى ديگر در مواضع ديگرى از كلام خود بيان مى كند كه بعضى از وحى ها غيب است .

از آن جمله مى فرمايد: (( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول )) و نيز در خلال داستان يوسف (عليه السلام ) مى فرمايد: (( ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك و ما كنت لديهم اذ اجمعوا امرهم و هم يمكرون )) و در داستان مريم (عليهاالسلام ) مى فرمايد: (( ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون )) و بعد از حكايت داستان نوح (عليه السلام ) مى فرمايد: (( تلك من انباء الغيب نوحيها اليك ما كنت تعلمها انت و لا قومك من قبل هذا )) .

پس مراد از اينكه مى فرمايد: من علم غيب ندارم اين است كه من از ناحيه خودم و به طبع خود مجهز به چيزى نيستم كه با آن به اسرار نهفته اى كه انسان به حسب عادت راه به علم آن ندارد راه پيدا كنم .

ترجمه تفسير الميزان جلد 7 صفحه : 136
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.338 ثانیه ایجاد شد.