رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,900
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
بنام خدا.با اتمام مطالعه صفحات سوره یس در هر هفته،نکات و یاداشت های هر صفحه از سوره را در کنارهم گذاشته و با کمی تلخیص و طبقه بندی انها در قسمتها(پارگرافها)یی مجزا میتوان پیام یا چکیده سوره را بدست آورد. با هم مطالب سوره یس را بشرح زیر مرور می کنیم:
ایات ۱-۱۲(حمایت از پیامبر) این ایات باهدف دلگرم کردن پیامبر،می خواهد این پیام را منتقل کند: ای پیامبر!تو بر حقی و بحق رفتار می کنی.اکثریت ایمان نمی اورند.چه انذارشان دهی چه ندهی. نگران نباش.ما تمام اعمال انها را ثبت میکنیم.
ایات 13-32(مثالی از اصحاب قریه به منظور حمایت از پیامبر و انذار مخالفین) ایات۱۳_۱۹:ای پیامبر نگران نباش.قومی وجود داشت که سه رسول همزمان فرستادیم تا به کمک هم مردمی لجوج را هدایت کنند.امامردم هرسه انها راتکذیب و حتی تهدید به سنگسار و اذیت کردند. ایات ۲۰_۲۷:مردی باایمان دردفاع از رسولان به صحنه میاید وبازبان مردم با انها استدلال میکند تا ایمان بیاورند و از کشتن رسولان منصرف شوند.اما انها این مرد را میکشند. ایات 28تا 32 ما انها (اصحاب قریه)را هلاک کردیم فقط با یک صیحه اسمانی و بدون نیاز به لشگری اسمانی. (ای پیامبر و ای مردم .قدرت خدا این گونه است.)این، سرانجام دنیوی این قوم وافراد بود. اما در اخرت هم ، انها وهمه اقوامی که قبلا هلاک شدند را زنده میکنیم و حساب میکشیم.
ایات 33 تا44 (مثالها و شواهدی از قدرت خدا بر احیای انسانها پس از مرگ) ایا در مرده ،زنده کردن خدا شک دارید؟ خداوند مثالها و نشانه هایی برای این بحث ارایه میکند: اولین مثال هم ،زمین مرده است.که انرا زنده میکند و دانه و میوه(ثمر) از ان خارج می کند. سپس نشانه های دیگر را با خلق زوجها (حتی در چیزهایی که انسان نمی داند)،شب وروز،ماه و خورشید ادامه میدهد. خلق مرکبهای مختلف و سلامت نگهداشتن انسانها در آن ،به اراده خداست و اگر بخواهد بوسیله ان هلاکتان کند،هیچ فریادرس و نجات دهنده ای ندارید.مگر رحمت خود خدا
ایات 45تا68(توصیف مخالفان پیامبر و وعده هلاکت انها و سرنوشتی متمایز از بهشتیان دراخرت) ایات 45تا 47 تعدادی دیگر از بهانه تراشی های مخالفین پیامبر را بیان میکند. ایات 48تا 54 سرنوشت این مخالفین را بیان میکند:هلاکت در دنیا و محشور شدن در قیامت (تا هم به پیامبر دلگرمی دهد و هم مخالفان را انذار دهد) ایات 55تا 68 :سرنوشت متفاوت دو گروه بهشتیان و جهنمیان(مخالفین) را بیان میکند.ابتدا در ایات 55تا58 سرانجام خوش و دلپذیر بهشتیان را بیان میکند. قبل از بیان اوضاع و احوال جهنمیان ،ملاک و معیار بهشتی و جهنمی شدن را ارایه میکند: پای بندی انسانها به عهد اولیه مبنی بر پرستش خدا و بنده شیطان نشدن که راه راست همین است. سپس به توصیف جهنمیان می پردازد: تعقل نکردند.شیطان گمراهشان کرد وبر دهان و دست و پا و چشمان آنها مستولی گردید.
ایات 69و70 (حمایت از پیامبر) به حمایت مجدد از پیامبر و شعر نبودن قرآن که برای انذار افراد زنده و حی و اتمام حجت بر کافرین نازل شده،تاکید نموده است.
ایات 71-83 (بیان قدت خداوند و ارایه مثالها و شواهدی از این قدرت) ایات 71-73:قدرت و رحمت خدا در افرینش حیوانات و رام کردن انها برای انسانها که اسفاده های متفاوتی از حیوانات می کنند. ایات 74-75: بیان بی قدرتی سایر معبودان ایه 76:دلداری پیامبر ایات 77-81:بیان شواهدی دیگر که به انسانها بفهماند خدا بر زنده کردن مردگان قادر است از جمله این شواهد:خلقت اولیه انسانها و سخت تر نبودن افرنش دوباره نسبت به خلقت اولیه،افرینش اسمانها وزمین؛پدید اوردن اتش از درخت سبز ایه 82:بیان نحوه متفاوت اعمال قدرت خداوند که کن فیکون می کند.هرگاه اراده کند،موجودی باشد،موجود میشود.
ایه 83:این خداوندیکه مالکیت همه چیز از ان اوست ، به سوی او برگردانده میشویم شایسته تسبیح است.
بنابراین می توان با توجه به خلاصه مفاهیم ایات ،رئوس قسمتهای مختلف سوره را به شکل زیر بیان کرد:
ایات ۱-۱۲(حمایت از پیامبر) ایات 13-32(مثالی از اصحاب قریه به منظور حمایت از پیامبر و انذار مخالفین) ایات 33 تا44 (مثالها و شواهدی از قدرت خدا بر احیای انسانها پس از مرگ) ایات 45تا68(توصیف مخالفان پیامبر و وعده هلاکت انها و سرنوشتی متمایز از بهشتیان دراخرت) ایات 69و70 (حمایت از پیامبر) ایات 71-83 (بیان قدت خداوند و ارایه مثالها و شواهدی از این قدرت)لذا پیام سوره یس را میتوان به شکل زیر استخراج نمود: دلگرمی و حمایت از پیامبر با بیان مثالی تاریخی ،مظاهر قدرت خداوند و بیان سرنوشت دنیوی و اخروی مخالفین پیامبرکلمات کلیدی:یس پیامبر حمایت عذاب یاسین رسول ویرایش بوسیله کاربر 1393/12/01 08:22:05 ب.ظ
| دلیل ویرایش: key words
|
1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
alaie در تاریخ 1395/11/24
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1398/02/31 ارسالها: 134
|
تدبر و فهم بهتر سوره يس با فرازبندي سوره
عصاره فراز 1، آیات 1_12: «قرآن فرو فرستاده خداوند است» و اینکه ای پیامبر ! وظیفه ات هشداردادن به کسانی است که نسبت به موضوع رســـــالتت آگاهی ندارند ، البته تو نیز انرژیت را فقط برای کسانی صرف کن که فایده داشته باشد .
عصاره فراز 2 آیات 13_32 : عده¬ای از این مردم هم همان رفتاری را می¬کنند که بعضی از اقوام گذشته کرده¬اند .
عصاره فراز 3، آیات 33_44: برخی نعمت¬های خداوند چنان است که عادت کردن به آنها سبب فراموش کردن اهمیت آنها و خداوند میشود .
عصاره فراز 4 آیات 45 تا 76: ای پیامبر! این است نمونه ای از رفتارهای فکری و عملی مخالفانت و اینکه آنها علیرغم اینهمه نعمت¬هائی که از جانب خداوند برایشان فراهم شده، به کفر و تکذیب می¬پردازند و خداوند به حکمت خویش فعلا از عذاب آنها صرفنظر میکند و تو فعلا ناراحت مباش ، زیرا که امورشان تحت نظر است .
عصاره فراز 5 آیات 77_83: این خداوند قادر بر ایجاد قیامت نیز هست .
#درس سوره : نکوهش کافران که علیرغم این همه لطف و رحمت الهی به کفر و تکذیب میپردازند و خود را در معرض نابودی و عذاب قرار میدهند.
از تفسیر مهندس گنجه ای
ویرایش بوسیله کاربر 1399/04/01 06:52:02 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,900
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تدبر سوره يس:
با سلام
برداشت هایی از سوره یاسین
۱۲ آیه ابتدایی یاسین بعنوان مقدمه سوره بسیار جالب و تامل برانگیز است. این آیات موجز و پرنغز از نظر محتوا و ساختار از چنان استواری و استحکامی برخوردارند که هیچ خلل و نقصی در آن نمیتوان پیدا کرد؛ از معرفی و حقانیت قرآن، پیامبر و ماموریت او برای انذار قومش گرفته تا دلیل ایمان نیاوردن کسانی که وعده عذاب بر آنها حتمیت یافته و گروه مقابل که به آنان نوید غفران و پاداش الهی داده شده و احیای مردگان و .. همانطور که در آیه ۲ هم به آن اشاره شده نشان از حکمت آمیز بودن قرآن دارد. بنظر میرسد قسمت اعظم آیات به شرح همین ۱۲ آیه آغازین سوره میپردازد
شاید با مقایسه آیه ۱۱ با ایات ۸ و ۹ بتوان تا حدودی به مفهوم این دو آیه اخیر که با زبانی تمثیلی و استعاری حال کافران را بازگو کرده پی برد. در آیه ۱۱ خداوند خطاب به پیامبر میفرماید کسی را میتوانی انذار دهی که تابع ذکر (قرآن) باشد و از (خداوند) رحمان در نهان خشیت داشته باشد؛ استعداد حقیقت جویی که خداوند در فطرت همه انسانها نهاده میتواند هم از طریق پیروی از (تعالیم عالیه قرآن و دیگر کتابهای آسمانی که کتاب هدایت به صراط مستقیم اند) ذکر و (هم بواسطه تعقل در آیات خدا در عالم هستی) خشیت، شکوفا شده، رشد پیدا کرده و به تدریج به کمال خود برسد و یا برعکس بر اثر نیات و اعمال و کردار بد و ناپسند این استعداد کم کم محو و نابود شود لذا این اغلال و زنجیرها و دیوارها کنایه است از اوصاف و اعمال ناپسندی همچون کبر، خودبینی، حسد، بخل، لجاجت، عناد، خصومت، کفران نعمت، شرک.... _ که مصداق هایی از آن را میتوان در سوره یافت_ به طور نامرئی چشم باطنی آدمی را پوشانده در نتیجه او را از درک پیام پیامبر که همان بیداری وجدان های خفته(حس حقیقت جویی) است عاجز و محروم کند و در نهایت دچار کفر و گمراهی شود.
شاید به همین علت است که طبق آیه ۱۰ انذار و عدم انذار این افراد علی السویه و بی اثر است. آیات ۱۳ به بعد نمونه چنین افرادی را به تفصیل شرح میدهد و بنظر میرسد فرد مورد اشاره در آیات ۲۰ الی ۲۷ نمونه ای عینی از آیه ۱۱ باشد : مقایسه عبارت فبشره بمغفرت و اجر کریم(۱۱) با عبارت غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین(۲۷) تا حدی میتواند راهنما باشد.
شاید برای روشن شدن مفهوم خشی الرحمن بالغیب بتوان از آیات ۳۳ الی ۴۴ بهره گرفت چرا که بنظرم ترجمه خشیت به ترس از خدا برای مخاطب تا حدودی نامفهوم باشد. با توجه به آیات فوق خشیت شاید در اینجا به معنی حالتی قلبی و درونی مثل حیرت و شگفتی باشد که بر اثر تعقل در نشانه های خدا در زمین و آسمان به انسان دست میدهد و یکی از مهمترین تاثیری که بر انسان میگذارد از بین رفتن حس تکبر و استغناست.
بنظر میرسد آیات ۵۵ الی ۵۸ که در مورد پاداش های اهل ایمان است همان شرح اجر کریم در آیه ۱۱ باشد.البته شاید بتوان مفهوم عبارت حق القول در آیه ۷ را بدون مراجعه به سوره های دیگر از آیات ۵۹ الی ۶۵ استنباط کرد. عبارت حق القول در آیه ۷۰ هم تکرار شده ولی نکته ای که جلب توجه میکند عبارت لینذر من کان حیا در کنار یحق القول علی الکافرین است، شاید با قرار دادن آیات ۷ الی ۱۱ و ۴۶ در کنار آیات ۶۹ و ۷۰ به این نتیجه رسید که کسی که انذار و عدم انذارش علی السویه و از آیات پروردگارش روگردان است در واقع زنده نیست و با مرده هیچ تفاوتی ندارد.
آیه ۷۶ الی آخر هم نتیجه گیری کلی از مبدا و معاد و در راستای آیه ۱۲ است.
تدبر خانم معصومیان از دوره اول روش فهم قران ارسالی در گروه تقرب
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,020 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تدبر و فهم سوره يس: فرازبندي، عصاره فرازها، نكات تدبري و درس سوره يس
63 - يس
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
يس {1}يس[/ياسين] {1} وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ {2}سوگند به قرآن حكمت آموز {2} إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ {3}كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى {3} عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ {4}بر راهى راست {4} تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ {5}[و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است {5} لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ {6}تا قومى را كه پدرانشان بيم داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهى {6} لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ {7} آرى گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها نخواهند گرويد {7} إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ {8} (چرا که بخاطر باور ها و اعمالشان، طبق سنت و قانون الهی ) ما در گردنهاى آنان تا چانه هايشان غلهايى نهاده ايم به طورى كه سرهايشان بالا نگاه داشته شده (در برابر حق خاضع نیستند و نمی توانند اطراف را ببینند) {8} وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ {9} و [ما] فراروى آنها سدى و پشتسرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گسترده ايم در نتيجه نمىتوانند ببينند {9} وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ {10} و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمى كند نخواهند گرويد {10} إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ {11} بيم دادن تو تنها كسى را [سودمند] است كه یادآوری ِ(قرآن) را پيروى كند و ملاحظه [خداى] رحمان را در نهان بنماید [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده {11} إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ {12} آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم و هر چيزى را در کتابی روشن برشمرده ايم {12}
عصاره فراز آیات 1-12: ای پیامبر تو قطعا رسولی از جانب خدا هستی تا این قوم غافل را انذار دهی اما انذارهای تو بر اکثریت اینها (بعلت غرق شدن در باورها و رفتارهای غلط) اثر نداشته و ایمان نمی اورند. قطعا ما اعمالشان را ثبت و بعد از مرگ زنده شان میکنیم.
نکات: 1-مفهوم مشابه آیات 7-9 که قلب اینها بخاطر عادت به رفتارهای مجرمانه هدایت پذیر نیست ،در سوره های قبل نیز مشاهده شد: سوره اسراء ایه 45 و46: و اذا قرات القران جعلنا بینک و بین الذین لایومنون بالاخره حجابا مستورا وجعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه وفی اذانهم وقرا سوره کهف آیه57: وجعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه وفی اذانهم وقرا سوره شعرا ایه 200و201: کذلک سلکناه فی قلوب المجرمین لایومنون به حتی یروالعذاب الالیم سوره حجر آیات 12 و13: کذلک نسلکه فی قلوب المجرمین لایومنون به و قد خلت سنه الاولین در سوره مطففین هم آمده بود که بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون و بیان شد که رفتارهای مجرمانه و تکذیب عملی و نظری معاد روی هم اثر متقابل و تشدید کننده دارند. در سوره یونس ایات 33و96 هم عبارت مشابهی آمده که کذلک حقت کلمت ربک علی الذین فسقوا انهم لایومنون، ان الذین حقت علیهم کلمت ربک لایومنون ولو جائتهم کل ایه حتی یرواالعذاب الالیم.
2-اینکه اکثریت قوم قریش و ساکنان مکه ایمان نمی اورند در سوره های شعرا، اسراء، فرقان ، یوسف و هود نیز بیان شده بود. در سوره بقره هم عینا عبارت سوره یس بکار رفته است که: سَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ 3-تکرار 6باره کلمات مرسلون و مرسلین، تکرار سه باره صراط که دو بار ان صراط مستقیم است. 6بار نیز افعال مربوط به انذار استفاده شده است. 5 بار نیر افعال و اسامی مربوط به حی. دو بارهم از شکر نکردن، تعقل نکردن و بصیرت نداشتن منکران نکوهش شده است. 4-در سوره قبلی (دخان) نیز بر سنت ارسال رسل توسط خداوند تاکید شده بود. انا کنا منذرین. انا کنا مرسلین. همچنین بیان شد که انها نمی خواهند بپذیرند. اینها از تو و قران رو برمیگردانند. منکر حشر و حساب اخروی و نزول عذاب الهی هستند. اینها از هلاکت فرعونیان و اقوام قبل و عذابهای غیر مهلک، متنبه نمیشوند .
5-در سوره قصص هم خطاب به پیامبر بیان شد: لتنذر قوما ما اتاهم من نذیر من قبلک (این عبارت در سوره سجده هم هست) 6-مفهوم مشابه ایه 11 در سوره های اعلی(سیذکر من یخشی) نازعات (انما انت منذر من یخشاها) طه (الاتذکره لمن یخشی)
7-در سوره نبا هم بیان شده بود که کل شیء احصیناه کتابا لذا در ایه 12 منظور از امام مبین؛ میتواند کتاب و لوحی فراتر از کتاب ثبت اعمال افراد باشد.
8- برخی مفسران، آیات 8و9 را به سرنوشت انها در اخرت مرتبط دانسته اند اما با توجه به سیاق آیات که مربوط به دنیاست، در واقع ایات 8 و9 تعلیل و توضیح علت عدم پذیرش انذارهای پیامبر توسط اکثریت قوم (آیه 7) میباشد که خودشان را در چنین وضعیتی قرارداده اند. هم چنین انتساب این افعال به خداوند (جعلنا، اغشینا) بعلت جعل چنین قوانین و سنتهایی در جهان توسط خداوند میباشد نه اینکه خداوند نسبت به شخص انها چنین اقدامی کرده باشد و انها مقهور و مجبور به این وضع شده باشند. آیه 19 نیز که پاسخ رسولان به اصحاب قریه است طائرکم معکم، همین امر را تایید میکند.
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ {13} [داستان] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مثل زن {13} إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ {14} آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم و[لى] آن دو را دروغزن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تاييد كرديم پس [رسولان] گفتند ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شدهايم {14} قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ {15} [ناباوران آن ديار] گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد و [خداى] رحمان چيزى نفرستاده و شما جز دروغ نمىپردازيد {15} قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ {16} گفتند پروردگار ما مىداند كه ما واقعا به سوى شما به پيامبرى فرستاده شدهايم {16} وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ {17} و بر ما [وظيفهاى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست {17} قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ {18} پاسخ دادند ما [حضور] شما را به شگون بد گرفتهايم اگر دست برنداريد سنگسارتان مىكنيم و قطعا عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد {18} قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ {19} [رسولان] گفتند شومى شما با خود شماست آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مىورزيد] نه بلكه شما قومى اسرافكاريد {19} وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ {20} و [در اين ميان] مردى از دورترين جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت اى مردم از اين فرستادگان پيروى كنيد {20} اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ {21} از كسانى كه پاداشى از شما نمى خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد {21} وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ {22} آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مىيابيد {22} أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ {23} آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند نه شفاعتشان به حالم سود مىدهد و نه مى توانند مرا برهانند {23} إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ {24} در آن صورت من قطعا در گمراهى آشكارى خواهم بود {24} إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ {25} من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد {25} قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ {26} [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من مى دانستند {26} بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ {27} كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد {27} وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ {28} پس از [شهادت] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده (لشکر اسمانی) نبوديم {28} إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ {29} تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند (و خاموش شدند){29} يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون {30} دريغا بر بندگان هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند {30} أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ {31} مگر نديدهاند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمىگردند {31} وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ {32} و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد {32}
عصاره فراز آیات 13-32:ای پیامبر برای اینها ، اصحاب مشرک قریه را مثل بزن که سه رسول الهی را تکذیب و استهزا و آزار و تهدید به قتل کرده و مومن موحد مصدق رسولان را هم کشتند .خدا هم با صیحه ای انها را هلاک و آن مومن را از مکرمین در بهشت قرار داد. چرا از هلاکت اقوام قبل، متنبه نمیشوند؟ نکات: -اولین استعمال کلمه بلاغ در قران در سوره یس -تهدید به رجم و سنگسار پیامبران و اهل ایمان توسط مخالفان قبلا نیز در سوره های زیر بیان شده بود: سوره مریم راجع به حضرت ابراهیم ،سوره کهف راجع به اصحاب کهف،سوره هود راجع به شعیب ،سوره دخان راجع به موسی و اخرین مورد هم سوره یس راجع به مرسلین -تکرار جمیع لدینا محضرون در ایات32 و53. این عبارت در قران باین شکل تنها در همین سوره است. هم چنین درایه 75هم جند محضرون امده است.
- در آیه 11 فرمود ای پیامبر پذیرندگان انذارها را به مغفرت و اجر کریم بشارت بده. در آیه 27 هم پاداش مومن اصحاب قریه را غفران و قرارگرفتن جزو اکرام شده ها (مکرمین) بیان نمود. -رجعت انسانها بسوی خدا 2 بار در آیات 22 و 83 و نیز عدم امکان رجعت انسانها پس از مرگ و هلاکت به دنیا و خویشان، 2 بار در آیات 31 و50 بیان شده است. یکبار هم ایه 67 در عدم امکان بازگشت در صورت مسخ شدن
-در ایه 26 از ورود مرد موحد به جنت صحبت شده که با توجه به ادامه ایه که ارزو می کند ای کاش قوم من میدانستند یعنی انها همچنان در دنیا در قید حیاتند. لذا این جنت، جنت برزخی است نه جنت بعد از قیامت یا روز قیامت.
- در آیه 28 منظور از مَا كُنَّا مُنزِلِينَ چيست؟ ايا به جنود رحمت اشاره دارد یا عذاب؟ ایا عدم انزال جنود اسمانی به همان اصحاب قريه ناظر است يا بيان يك سنت الهي است؟
برخی گفته اند "در وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاء، مقصود از لشکر آسمانی، فرشتگان وحی است؛ یعنی بعد از اینکه با فرستادگان ما چنان کردند، دیگر حجت بر آنان تمام شد و دیگر وحیای بر آنان فرونفرستادیم، بلکه آنان را عذاب کردیم." اما با توجه به معنای لغوی جند که سپاه و لشکر و همراهان و یاوران است و نیز عدم بکار رفتن این لغت در معنای فرشتگان وحی در سایر آیات قران، نمی توان این نظر را پذیرفت. "جند: اصل الواحد در اين ماده جمعيت متشكلي براي دفاع از مرام يا شخصي يا ياري و پشت گرمي و تقويت آن مرام يا شخص است. اين مفهوم، كلي است و خاص لشگر جنگنده و غير آن نيست. التحقيق في كلمات القران"
هم چنین برخی آنرا به معنای جنود رحمت و یاری کننده که همواره خدا برای انسانها نازل میکند، در نظر گرفته اند یعنی پس از کار آنها دیگر جنود رحمت برایشان نفرستادیم اما با توجه به ایه 29 که توضیح ایه 28 است و می فرماید آن، چیزی جز صیحه واحده نبود و از آنجا که صیحه معمولا در قران برای عذاب اقوام قبل بکار رفته ، همچنین نتیجه این صیحه که فاذاهم خامدون است یعنی آنها خاموش شدند، مراد از جنود همان جنود برای عذاب است. از سوی دیگر در ایه 31 هم از عدم تنبه از هلاکت اقوام قبل نکوهش شده است . (فعل اهلکنا در قران معمولا در مرگ جمعی و عذاب اقوام قبل بکار رفته است) هم چنین با توجه به ادامه سوره که به انکار و استبعاد عذاب دنیوی توسط مخالفان اشاره دارد و آنها را هم به صیحه واحده تهدید می کند، لذا آیات این فراز هم به هلاکت و عذاب اصحاب قریه اشاره دارد.
اما سئوال دوم، با توجه به معنای قسمت اول ایه، مراد از ما کنا منزلین چیست؟ با توجه به اینکه خداوند در سوره احزاب از نزول جنود الهی در یاری مسلمانان در جنگ با مشرکین خبر داده: «فارسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها» لذا منظور ایه سوره یس نمی تواند عدم نزول جنود الهی در یاری اهل ایمان و مبارزه با کافران بطور مطلق باشد. بلکه میتواند ناظر به هلاکت و عذابهای این چنینی باشد که هیچگاه بنای خدا بر ارسال لشکر نبوده بلکه با یک بلای طبیعی از بین می رفتند. چرا که نیازی به این کار نبوده و فقط با یک صیحه یا زلزله همه انها هلاک میشدند.
شاید بتوان این نکته را هم برداشت نمود که عذابهای خدا اتفاقات خاص و غیر متداول مثل نزول فرشتگان نیستند تا حتما اینگونه حوادث را جزو عذاب الهی بدانیم بلکه همین اتفاقات معمول و متداول طبیعت ( البته در شرایطی که به هلاکت جمعی یک قوم مجرم منتهی شود) می باشند.
-در این آیات ،داستان یکی از ایمان اورندگان به سه پیامبری که در ایات قبل عنوان شده بود،بیان شده. در برخی از تفاسیر، این شخص حبیب نجار معرفی شده است. این فرد در خود احساس وظیفه می کند که اهالی شهر را که در صدد اخراج و اذیت رسولان بودند،نصیحت کند. لذا وقتی متوجه افعال و نیت انها میشود خود را به مرکز شهر میرساند.و با انها محاجه میکند: 1- از فرستادگان خدا تبعیت کنید به دو علت: الف خود انها هدایت یافته اند ب از شما هم مزدی نمی خواهند که معلوم میشود خودشان در این دعوت ،ذینفع نیستند. 2-من خودم به دو دلیل اثباتی خدا را میپرستم: الف مرا افریده ب به سوی او هم بر میگردم. 3-دلیلی هم برنفی معبودانی که شما می پرستید دارم: (اگر حرفهای این رسولان درست باشد)این بتها و معبودان غیر خدایی، ما را نمیتوانند از عذاب الهی نجات دهند. که در این صورت ما متضرر شدیم و گمراه 4-پس من به خدای شما(رسولان یا مردم) ایمان میاورم اما انها اورا تحمل نکردند و کشتند که البته در ایه ذکر نشده بلکه از ایه بعد فهمیده میشود. در ایه بعد بلافاصله ذکر شده که به این فرد گفته شد :وارد بهشت شو. نکته جالب این است که این فرد ناصح حتی در بهشت (برزخ) هم نگران قوم خود است و ارزو می کند ای کاش انها حال مرا می دانستند که خدا گناهان قبلی مرا بخشید و مرا از مکرمان قرار داده است.
وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ {33} و زمين مرده برهان (نشانه)اى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مىخورند {33} وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ {34} و در آن [زمين] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمهها در آن روان كرديم {34} لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ {35} تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند آيا باز [هم] سپاس نمىگزارند {35} سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ {36} پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مىروياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمىدانند همه را زوج گردانيده است {36} وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ {37} و نشانهاى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمىكنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مىروند {37} وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ {38} و خورشيد به [سوى] قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است {38} وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ {39} و براى ماه منزلهايى معين كرده ايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد {39} لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ {40} نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند {40} وَآيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ {41} و نشانهاى [ديگر] براى آنان اينكه ما نسل شان را در كشتى مجهز (کشتی نوح) سوار كرديم {41} وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ {42} و مانند آن براى ايشان {کشتی هاى ديگرى] خلق كرديم که بر آن سوار میشوند{42} وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنقَذُونَ {43} و اگر بخواهيم غرقشان مىكنيم و هيچ فريادرسى نمىيابند و روى نجات نمىبينند {43} إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ {44} مگر رحمتى از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندى [آنها را] برخوردار سازيم {44}
عصاره فراز آیات 33-44 :احیای زمین مرده و برآوردن گیاهان و درختان و چشمه سارها که تامین کننده نیاز انسانهاست، گردش مستمر زمین و خورشید و ماه و جایگزینی شب و روز ،تغییرات مختلف قرص ماه در طول ماه و اعاده ان و حفظ حیات همراهان نوح در آن طوفان سهمگین و درعوض غرق شدن بسیاری از افراد در طول زمان ، نشانه هایی از قدرت خدا در تبدیل موت و حیات می باشد.
نکات:
1-مقصود از این آیه که «ما ذرّیّهی آنان را در کشتیِ پر سوار نمودیم» چیست؟ آیا حمل ذریه بر کشتی، دلالت بر ماجرای نوح ع دارد؟ در آیات زیادی از قران، حرکت کشتی ها بر آب و سوارشدن انسانها بر کشتی و حمل با آن و سالم به مقصد رسیدن، یکی از آیات خداوند بیان شده است. از جمله قبلا در سوره اسراء خواندیم که: رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا {66} پروردگار شما كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مىآورد تا از فضل او براى خود بجوييد چرا كه او همواره به شما مهربان است {66} وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا {67} و چون در دريا به شما صدمهاى برسد هر كه را جز او مىخوانيد ناپديد [و فراموش] مىگردد و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد رويگردان مىشويد و انسان همواره ناسپاس است {67} أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً {68} مگر ايمن شديد از اينكه شما را در كنار خشكى در زمين فرو برد يا بر شما طوفانى از سنگريزهها بفرستد سپس براى خود نگاهبانى نيابيد {68} أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا {69} يا [مگر] ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن [دريا] باز گرداند و تندبادى شكننده بر شما بفرستد و به سزاى آنكه كفر ورزيديد غرقتان كند آنگاه براى خود در برابر ما كسى را نيابيد كه آن را دنبال كند {69}
آیه 41 هم در نگاه نخست،مشابه آیات مذکور است اما وجود دو لفظ ذریتهم و مشحون، تامل بیشتر در آیه را ضروی میسازد: عبارت فلک مشحون در سه جای قران بکار رفته است:سوره صافات ایه 140راجع به حضرت یونس: اذ ابق الی الفلک المشحون، سوره شعرا ایه 119: فانجیناه و من معه فی الفلک المشحون راجع به حضرت نوح و دیگری هم در همین سوره یس. و به معنای کشتی مجهزی است که دارای همه شرایط لازم و جهات مقتضی است .التحقیق فی کلمات القران در ایاتی که بطور عمومی به آیه بودن کشتی ها تذکر داده شده است، عبارت فلک تنها بکار رفته است . همچنین ضمایر نیز بصورت مخاطب کُم یا هُم می باشد.(سخر لکم الفلک،علی الفلک تحملون، فاذا رکبوا فی الفلک و ..) اما در سوره یس ذریتهم بکار رفته که مفسران نیز نظرات مختلفی ابراز کرده اند. همچنین در قران در دو جا نیز اشاره شده که انبیا و بنی اسراییل از "ذریه من حملنا مع نوح" بوده اند. اما مرور ایات: در ایه 41 بیان شده که نشانه ای برای انسانها این است که ذریه انها را در فلک مشحون حمل کردیم. نشانه بودن این امر وقتی است که راکبان کشتی بسلامت از دریای مواج عبور کنند و به مقصد برسند.
در ایه 42 فرموده مثل این کشتی مشحون چیزهای دیگری هم ساختیم که بر ان سوار میشوند. در اینجا اکثر مفسران از لفظ ایه و نیز ایات سوره های دیگر که رکوب بر فلک و انعام را با هم از نشانه های خدا دانسته، این ایه را به همه مرکب های قابل استفاده توسط انسانها از جمله کشتی و چارپایان و اتومبیل و .. تعمیم داده اند اما با توجه به ایه 43 که فرموده اگر بخواهیم غرقشان می کنیم، مشخص میشود که منظور همان مرکبهای دریایی است که امکان غرق شدن دارند . لذا الفلک المشحون در ایه 41 باید کشتی خاصی باشد که بعدا همانندهای دیگری از ان ساخته شده باشد. با توجه به انکه خداوند فرموده نوح، کشتی اش را زیر نظر ما ساخت (واصنع الفلک باعیینا و وحینا) و نیز توجه به قراین سابق الذکر، غرض از فلک المشحون در ایه 41 کشتی نوح است. اگر مراد همان کشتی های معمولی و مشابه سایر سوره ها بود، لزومی به استفاده از لفظ ذریتهم و نیز ایه 42 نبود. چرا که مجموع آیه 41 و 43 مقصود را منتقل میکرد. اما وقتی غرض از ایه 41 کشتی نوح باشد، مجموع این سه ایه ترکیبی زیبا و حاوی نکته لطیف دیگری هم خواهد بود و ان اینکه خداوندی که قادر است کشتی نوح را در آن طوفان عظیم، سالم به مقصد برساند اگر بخواهد میتواند کشتی های مشابه آنرا غرق کند و شما هیچ گریز و نجاتی ندارید. این نکته و این سیاق در آیات قبل هم به نوعی بیان شده که تناوب زنده شدن زمین مرده، شب و روز ، حرکت مستمر و منظم خورشید و ماه و سایر تغییر و تبدیلات افرینش نشانه هایی از خداست . در اینجا هم فقط حرکت کشتی بر روی دریا آیه نیست بلکه ایجاد نسل موجود زمین از ذریه نجات یافتگان کشتی نوح و در عین حال غرق شدن بسیاری از کشتی نشینان بعدی نشان از اعمال قدرت و اراده مستمر خداوند است.
قاموس قران به طبرسی که فلك مشحون را كشتي نوح دانسته، ایراد گرفته که " آيۀ سوم با آن جور در نميآيد و در آنصورت ميفرمود «لو نشاء لاغرقناهم» يعني اگر ميخواستيم آنها را در كشتي نوح غرق ميكرديم "( یعنی هم فعل اغرقنا ماضی باشد و هم لو امتناعیه نه اِن شرطیه.چرا که کشتی نوح غرق نشد و اراده خدا هم بر حفظ ان بود). در پاسخ باید گفت ایه 43 به ایه 42 برمیگردد نه به آیه 41. یعنی خدا اگر بخواهد راکبان بر سایر کشتی ها را غرق میکند و نجات دهنده ای ندارند نه کشتی نوح را که برای سلامت رساندن و نجات نوح و پیروانش ساخته شده بود.
2- فرق زمین مرده با زمین زنده چیست؟یا نشانه زمین زنده چیست؟ ایات 33 و35 پیامی جدید را به ما منتقل میکند: خداوند در این ایه فرموده:زمین مرده را زنده کردیم و از ان دانه ای خارج کردیم که از ان میخورند. در ایه 34و35 هم ادامه میدهد که در زمین، باغهایی قراردادیم، چشمه هایی در ان جاری ساختیم تا از ثمره اش بخورند. یعنی ثمر دادن و خروجی داشتن قابل استفاده برای سایر موجودات، بعنوان ویژگی زمین زنده و احیا شده، بیان شده است. پس ماهم واقعا زنده باشیم.یعنی تولیدات، بروندادهاو خدمات و ثمره هایی داشته باشیم که دیگران، از آن بهره مند شوند. الان که این مطالب را می نوشتم، مشابهت کلمه احیای زمین در ایه فوق، با شبهای قدر و احیا در ذهنم جرقه زد. یعنی اینکه، شبهای احیا هم فرصتی است برای زنده شدن و احیای خود که نتیجه آن در مثمر ثمر بودن برای دیگران ،باید متجلی گردد. هم چنین با توجه به آیه 70 که انذارهای قرآن را برای زندگان موثر دانسته، (لینذر من کان حیا) و نیز ایه 12 که فرمود انا نحن نحیی الموتی ، میتوان نتیجه گرفت که زنده شدن روح و قلب انسانها با توجه به تعالیم وحی نیز در این سوره و ایات این فراز مدنظر خداست.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ {45} و چون به ايشان گفته شود از آنچه در پيش رو و پشتسر داريد پروا داريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد [اعراض میکنند] {45} وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ {46} و هيچ نشانهاى از نشانههاى پروردگارشان بر آنان نيامد جز اينكه از آن رويگردان شدند {46} وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ {47} و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد كسانى كه كافر شدهاند به آنان كه ايمان آوردهاند مىگويند آيا كسى را بخورانيم كه اگر خدا مىخواست [خودش] وى را مىخورانيد شما جز در گمراهى آشكارى [بيش] نيستيد {47} وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {48} و مىگويند اگر راست مىگوييد پس اين وعده [عذاب] كى خواهد بود {48} مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ {49} جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد (همانند اصحاب قریه)كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند {49} فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ {50} آنگاه نه توانايى وصيتى دارند و نه مىتوانند به سوى كسان خود برگردند {50} وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ {51} و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود خارج شده به سوى پروردگار خويش مىآيند {51} قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ {52} مىگويند اى واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت اين است همان وعده خداى رحمان و پيامبران راست مىگفتند {52} إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ {53} [باز هم] يك فرياد است و بس و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند {53} فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {54} امروز بر كسى هيچ ستم نمىرود جز در برابر آنچه كردهايد پاداشى نخواهيد يافت {54}
عصاره فراز ایات 45-54: اینها که از پذیرش دعوت رسولان و ایات الهی اعراض می کنند و وعده عذاب و معاد را تمسخر می کنند، با مشاهده صیحه عذاب، مهلتی برای هیچ کار ندارند. در روز قیامت نیز پس از صیحه حشر، صدق وعده الهی را تایید می کنند.
نکات: - یکی از مهم ترین دستورات عملی ادیان ،انفاق است ایات سوره نشان میدهد که مخالفان در بعد عقیدتی، با معاد و یکتاپرستی مخالفت داشتند و در بعد عملی هم با انفاق و کمک به محرومان. -ایه 45 میتواند اشاره ای به ایه 9 باشد که انها اصلا نمی توانند جلو و پشت را ببینند و در زندگی و عقاید خود غرق شده اند. لذا دعوت میشوند که مراقب باشند و خود را از کوردلی خارج نموده مراقب اینده خود باشند. -تکرار سه باره صیحه واحده در سوره. -کلمه صیحه 13 بار در قران بکار رفته که 8بار آن در مورد عذاب اقوام قبل، 2بار راجع به قیامت ( خروج مردگان از قبرها و جمع شدن انسانها در محضر خدا )، و2 بار هم به اینکه این قوم هم انتظار صیحه ای را می کشند و یکبار هم در سوره منافقون در معنای عام صدای بلند بکار رفته است. -اعراض مخالفان از ایات خدا و قیامت در سوره های مدثر، صاد، قمر،طه، شعرا، کهف، یوسف و حجر هم ذکر شده بود.
-ایه 52 ،در پاسخ به ایه 15 :وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ می باشد. - جمله ویقولون متی هذاالوعد ان کنتم صادقین در سوره های نمل یس سبا یونس انبیا و ملک تکرار شده است.
- ایات 48تا 54 سرنوشت این مخالفین را بیان میکند: هلاکت در دنیا و محشور شدن در قیامت (تا هم به پیامبر دلگرمی دهد و هم مخالفان را انذار دهد) نکته ظریف این ایات ،مشابهت انها با ایات 28تا32 است که سرانجام اصحاب قریه رابیان کرده بود. در این ایات عبارت صیحه واحده که برای اصحاب قریه هم ذکر شده بود ،دو بار بکار رفته است.یکبار در ایه 49 که انها با یک صیحه ،غافل گیر و هلاک میشوند.یکبار هم در ایه 53 که به نحوه مبعوث شدن انسانها از قبر و حاضر شدن در برابر خداوند، بوسیله یک صیحه دیگر (یا نفخه صور) اشاره میکند. انتهای ایه 53 نیزمشابه ایه 32 است:جمیع لدینا محضرون "همه در برابر ما حاضر خواهند شد.
-صیحه واحده در ایه 49 چیست؟ عذاب دنیایی یا نفخه صور اول یا مرگ انفرادی؟ برخی مفسران، صیحه واحده در ایه 49 را منطبق بر نفخ صور اول دانسته اند اما درست نیست زیرا مخاطبان اصلی آیات که مشرکان زمان پیامبر بوده و در طول سوره نیز مورد خطاب و نکوهش بوده اند، در زمان نفخ صور نخست زنده نیستند که در حال جدال باشند یا بتوانند به خانواده شان توصیه کنند. ایات به زمان مرگ انها اشاره دارد که با توجه به لفظ صیحه واحده و بیان داستان اصحاب قریه در ابتدای سوره و نیز ایه قبل که وعده خدا را به تمسخر میگرفتند، بر مرگ خاص انها بعنوان عذاب دلالت دارد که میتواند بر کل قوم یا گروهی از قوم نازل شود. ایات در ابتدا بیان میکند که این عذاب خدا انها را فرامیگیرد که هیچ فراری هم از ان ندارند. سپس با نفخ صور زنده میشوند و صدق دعوت رسولان را تایید می کنند و سپس همه در محضر خدا جمع می شوند. این آیات مشابه سوره طور و صاد است که به عذابی که در انتظار مخالفان پیامبر است اشاره دارد: طور: فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ {45}پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مىافتند برسند {45}يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ {46}روزى كه نيرنگشان به هيچوجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند {46}وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ {47}و در حقيقت غير از اين [مجازات] عذابى [ديگر] براى كسانى كه ظلم كردهاند خواهد بود ولى بيشترشان نمىدانند [كه آن عذاب چيست] {47} که توضیح داده شد، ایه 45 و عذاب اول، همان مرگ جمعی انها در اثر صیحه یا صاعقه یا ...است و عذاب دوم ایه 47 هم عذاب اخروی. فعل یصعقون ریشه ان بر صدای شدید دلالت دارد و مرگ و بیهوشی هم از تبعات ان است
صاد:كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ {12}پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب عمارت و بناهای بلند نیز تكذيب كردند {12} وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ {13}و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها احزاب و دستههاى مخالف (رسولان خدا) بودند {13} إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ {14}هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد {14} وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ {15}و اينان هم جز يك فرياد را انتظار نمىبرند كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست {15} در اینجا کاملا مشخص است که مشرکان مکه هم به عذابی مشابه اقوام مکذب قبل تهدید میشوند که با صیحه ای تحقق می یابد. تلفیق آیه 15 سوره صاد با آیه 45 سوره طور نشانگر آن است که انها در اثر صیحه موعود، مصعوق و بیهوش یا بی جان میشوند.
البته در برخی سوره ها روز موعود، روز قیامت عنوان شده است مانند سوره معارج در سوره معارج : فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ {42} (ای پیامبر)پس بگذارشان ياوه گويند (و مسخره کنند این آیات را) وبازى كنند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند {42} يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ {43} روزى كه از گورها[ى خود] شتابان برآيند گويى كه آنان (مانند تیر)به سوى علامتها مى دوند {43} خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ {44} ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مىشد {44} در سوره مریم هم بیان شده که وعده یا عذاب است یا قیامت حتی اذا راو مایوعدون اما العذاب و اما الساعه
-ایا صیحه واحده ذکر شده در ایه 53، همان نفخ صور ایه 51 است یا متفاوتند ؟ مشهور ان است که دو صیحه یا دو نفخه در قیامت داریم .و مفسران هم صیحه ایه 53 را همان نفخ صور دوم دانسته اند. سوره زمر هم حداقل دو نفخه را تایید می کند. اما از آیات سوره یس میتوان صیحه سوم را هم برداشت کرد. یعنی با نفخه اول ، همه می میرند با نفخه دوم ،همه از قبرها بیرون می ایند و زنده میشوند و بعد از مدتی که از گیجی و تعجب و بهت انسانها گذشت، با صیحه سومی جمع میشوند و به حسابها رسیدگی میشود. ایات 83 و84 سوره نمل نیز موید این برداشت است که مجتمع شدن همه نزد خدا مدتی بعد از زنده شدن و حشر است.
سوره نمل:وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ {83} و آن روز كه از هر امتى گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور(مجتمع) مىگردانيم پس آنان در دسته های مختلف نگاه داشته میشوند {83} حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {84} تا چون [همه] بيايند [در محضر خدا] مىفرمايد آيا نشانههاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم بدانها احاطه نداشتيد آيا [در طول حيات] چه مىكرديد {84} وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ {87} و روزى كه در صور دميده شود (نفخه دوم) پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس شدید افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند {87}
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ {55} در اين روز اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند {55} هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ {56} آنها با همسران (هم مسلکان) شان در زير سايهها بر تختها تكيه مىزنند {56} لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ {57} در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد {57} سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ {58} از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مىشود {58} وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ {59} و اى گناهكاران امروز [از بىگناهان] جدا شويد {59} أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {60} اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست {60} وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ {61} و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست {61} وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ {62} و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمىكرديد {62} هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ {63} اين است جهنمى كه به شما وعده داده مىشد {63} اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ {64} به [جرم] آنكه كفر مىورزيديد اكنون در آن درآييد {64} الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ {65} امروز بر دهانهاى آنان مهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند {65}
عصاره فراز آیات 55-65:در روز قیامت و حسابرسی، مجرمین که بجای پرستش انحصاری خداوند، شیطان را اطاعت کردند، از سایرین جدا شده وارد جهنم میشوند در حالیکه اصحاب بهشت،در سایه سار رحمت خدا هستند.
نکات: 1-آیات این فراز که ادامه ایه 53 است به صحنه روز قیامت اشاره دارد و نه بهشت اخرتی .ایه 59 نیز موید این امر است که هنوز مجرمان از سایرین جدا نشده اند. مشاهده شد که در این سوره هم به جنت برزخی اشاره شد و هم احوال خوب اصحاب جنت در عرصه محشر. 2-ازواجهم در ایه 56 نیز به همسران دنیایی اهل بهشت اشاره ندارد بلکه با توجه به ایات مشابه مانند سوره واقعه و کنتم ازواجا ثلاثه یا سوره صافات احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ {22}به همگنان و هم کیشان انها اشاره دارد. و چون هنوز بهشت اخرتی هم نیست ، همسران و حوریه بهشتی نیز نمی توانند منظور باشند.
وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ {66} و اگر بخواهيم هر آينه فروغ از ديدگان شان مىگيريم پس (اگر بخواهند تغییر کنند و) در راه ( هدایت) پيشى جويند ، چگونه مىتوانند ببينند {66} وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ {67} و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جایگاهِ (باطنی) شان مسخ مىكنيم پس [اگر بخواهند هم] نه میتوانند بروند و نه برگردند (پس بخود ایند که امکان بازیافتن بصیرت و عبور از این غرقاب را دارند){67} وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ {68} (همانگونه که )و هر كه را عمر (دراز) دهيم او را در (بعد جسمی) خلقتش فروكاسته ، وارونه گردانيم .آيا نمىانديشند (امکان وارونگی روحی و فکری و برگشت به فطرت را هم دارند) {68} وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ {69} و [ما] به او(پیامبر) شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشنگر نيست {69} لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ {70} تا هر كه را [دلش] زنده است بيم دهد و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد {70}
عصاره فراز آیات 66-70: جمود و کوردلی و وضعیت فعلی اینها بخاطر رفتار و افکار خودشان است. خدا انها را کور و مسخ نکرده است. پس تعقل کنند و با پذیرش انذارهای آیات روشنگر قران که از جانب خداست، خود را احیا نموده، تا از تبعات موعود برای کافران نجات یابند.
نکات: مفهوم ایات 66-68 چیست؟ در ابتدای سوره خداوند فرمود: إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ {8}ما در گردنهاى آنان تا چانههايشان غلهايى نهادهايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته (در برابر حق خاضع نیستند و اطراف خود را نمی بینند) {8} وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ {9}و [ما] فراروى آنها سدى و پشتسرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهايم در نتيجه نمىتوانند ببينند {9} یعنی این مخالفان، با لجبازی و تعصب و جمود بر عقاید و رفتار خود، بگونه ای عمل کرده اند که چشمهایشان حقیقت را نمی بیند و اصلا نمی خواهند فراتر از محدوده ذهنی خود را درک و تامل کنند لذا در جای خود، مانده اند و درجا میزنند. و به پیامبر هم میفرماید برایشان یکسان است که انذارشان دهی یا ندهی. ایمان نمی اورند.
حال این سئوال مطرح میشود که آیا اینها نمی توانند متحول شوند؟ ایا خداوند طوری برای انها مقدر کرده که ایمان انها محال است؟ و اگر اینگونه است، پس چرا خدا بینایی چشم و دلشان را نمی گیرد و جسم و روح انها را در همان حال کوردلی و لجبازی مسخ نمی کند؟ خداوند در آیات 66 و67 پاسخ میدهد این وضعیت جمود و کوری آنها خودساخته است و میتوانند تغییر دهند. اما اگر خداوند بخواهد که انها را واقعا کور و نابینا کند و یا انها را در همان موقعیت مکانی و عقیدتی که هستند ساکن و مسخ نماید، ان وقت واقعا جای هیچ گونه حرکتی نخواهند داشت. پس چرا بخود نمی ایند. خداوند در این آیات پاسخ میدهد که امید به ایمان انها هست و هنوز میتوانند خود را باپذیرش آیات وحی، زنده نمایند. اینها کور جسمی نیستند که اگر اینگونه بودند یا شوند، چگونه راه خود را می پیمایند. اینها کور باطنی دائمی هم نیستند که اگر اینگونه شوند و بخواهند به راه هدایت برگردند، نمیتوانند ببینند. اینها مسخ نشده اند که در این صورت، امکان بازگشت نداشتند. استفاده از لفظ لو بجای اِن شرطیه ،در ایات 66 و67 امتناع را نشان میدهد. یعنی خدا نمیخواهد که کور و مسخ مطلق باشند بلکه در اثر اعمالشان اینگونه شده اند و امکان برون رفت هم دارند. در ایه بعد نشانه ای هم از امکان تغییر انها بیان می کند که هرکس را که عمر دراز میدهیم و به پیری میرسد او را در (بعد جسمی) خلقتش فروكاسته، وارونه میگردانيم. (قدرتش مانند دوران کودکی کم میشود) به همین گونه امکان وارونگی روحی و فکری و برگشت به فطرت (مانند طفولیت) را هم داراست. آيا نمىانديشند. پس از فرصت دعوتی که در ایه 45 بیان شد استفاده کنند تا خود را ازکوری و بی بصیرتی خارج نمایند. -در ترجمه ها و تفاسیر طمس اعین و مسخ را هم به بعد فیزیکی و جسمانی نسبت داده اند و هم به بعد باطنی و کوردلی . با توجه به توضیحات ارایه شده و ایات ابتدای سوره، به نظر میرسد معنای باطنی انها مراد است. -مثال های مختلفی نیز که در فرازهای قبل،از طبیعت و جانشینی مستمر شب و روز وخورشید و برگشت هلال ماه در طول یک ماه، زنده شدن زمین، بیان شد، همچنین تکرار کلمات و افعال مشتق از حی در سوره و ایه 70 که در ادامه این ایات امده و انذارپذیری زندگان را تاکید میکند، و نیز ایه 12 که فرمود انا نحن نحیی الموتی موید این امر هستند که آیات این فراز در ادامه نکات خود سوره ، بر امکان هدایت و تنبه و تذکر و احیای آنها دلالت می نماید. نکته:شاید بتوان گفت سوره یس را بدین جهت قلب قران گفته اند که تاکید بیشتری بر احیای قلوب مرده انسانهای غافل دارد.
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ {71} آيا نديدهاند كه ما به قدرت خويش براى ايشان چهارپايانى آفريدهايم تا آنان مالك آنها باشند {71} وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ {72} و آنها را براى ايشان رام گردانيديم از برخىشان سوارى مىگيرند و از بعضى مىخورند {72} وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ {73} و از آنها سودها و نوشيدنيها دارند پس چرا شكرگزار نيستيد {73} وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ {74} و غير از خدا[ى يگانه] خدايانى به پرستش گرفتند تا مگر يارى شوند {74} لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ {75} [ولى بتان] نمىتوانند آنان را يارى كنند و آنانند كه براى [آن معبودان] چون سپاهى احضار شدهاند {75}
عصاره فراز ایات 71-75:علیرغم نعمت خلق و رام کردن چارپایان نافع برای انسانها توسط خداوند، اینها شاکر نیستند و سراغ معبودانی غیر خدا میروند تا انها را یاری کنند.
فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ {76} پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم {76} عصاره فراز آیه 76: ای پیامبر از واکنش انها محزون نباش که همه را می دانیم.
نکات: 1-ایه 76 در واقع به همه ایات فرازهای قبل اشاره دارد که ای پیامبر با توجه به وضعیت اینها و توضیحات ارایه شده در آیات، محزون نباش 2-فلا یحزنک قولهم 2 بار در قران ، در سوره های یس و یونس خطاب به پیامبر استفاده شده است. نکته جالب انکه در هردو سوره، قبل از عبارت فوق، جمله "ویقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین" بیان شده که نشان میدهد یکی از ناراحتی های پیامبر از این جمله تمسخرامیز مشرکان بوده که مدام میپرسیدند پس وعده عذاب یا قیامت کی خواهد امد؟! عبارت لاتحزن علیهم برای پیامبر در سوره های نمل، حجر، نحل بکار رفته است. نکته جالب انکه در سوره های نمل، یس و یونس قبل از افعال فوق، جمله ویقولون متی هذاالوعد ان کنتم صادقین بیان شده که نشان میدهد یکی از ناراحتی های پیامبر از این جمله تمسخرامیز مشرکان بوده که مدام میپرسیدند پس وعده عذاب یا قیامت کی خواهد امد؟!
أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ {77} مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفهاى آفريده ايم پس بناگاه وى ستيزهجويى آشكار شده است {77} وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ {78} و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مىبخشد {78} قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ {79} بگو همان كسى كه نخستينبار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست {79} الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ {80} همو كه برايتان از درختسبز، آتش پدید آورد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مىافروزيد {80} أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ {81} آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند آرى اوست آفريننده دانا {81} إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ {82} چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مىشود {82} فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ {83} پس ( از ناتوانی بر حشر و اتخاذ شریک) منزه است كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى او بازگردانيده مى شويد {83}
عصاره فراز ایات 78-83: به منکران معاد بگو خدایی که نخستین بار انسان را از نطفه و زمین و اسمانها را هم افریده و جهان تحت امر و اراده اوست، قادر به زنده کردن و بازگرداندن شما نزد خدا نیز هست.
مرور عصاره فرازها
عصاره فراز آیات 1-12: ای پیامبر تو قطعا رسولی از جانب خدا هستی تا این قوم غافل را انذار دهی اما انذارهای تو بر اکثریت اینها (بعلت غرق شدن در باورها و رفتارهای غلط) اثر نداشته و ایمان نمی اورند. اما ما اعمالشان را ثبت و بعد از مرگ زنده شان میکنیم. در واقع این فراز محور سخن در سوره را مشخص می کند و بقیه فرازها در ارتباط با توضیح بیشتر آن و حل این مشکل مخالفان است.
عصاره فراز آیات 13-32: بیان یک نمونه تاریخی :ای پیامبر برای اینها اصحاب مشرک قریه را مثل بزن که سه رسول الهی را تکذیب و استهزا و آزار و تهدید به قتل کرده و مومن موحد مصدق رسولان را هم کشتند .خدا هم با صیحه ای انها را هلاک و آن مومن را از مکرمین در بهشت قرار داد. چرا از هلاکت اقوام قبل،متنبه نمیشوند؟
عصاره فراز آیات 33-44: بیان نشانه های طبیعی مرگ و حیات: احیای زمین مرده و برآوردن گیاهان و درختان و چشمه سارها که تامین کننده نیاز انسانهاست، گردش مستمر زمین و خورشید و ماه و جایگزینی شب و روز، تغییرات مختلف قرص ماه در طول ماه و اعاده ان و حفظ حیات همراهان نوح در آن طوفان سهمگین و غرق شدن بسیاری از افراد در طول زمان ها، نشانه هایی از قدرت خدا در تبدیل موت و حیات می باشد.
عصاره فراز ایات 45-65: بیان سرانجام انها: اینها که از پذیرش دعوت رسولان و ایات الهی اعراض می کنند و وعده عذاب و معاد را تمسخر می کنند، با مشاهده صیحه عذاب، مهلتی برای هیچ کار ندارند. در روز قیامت نیز پس از صیحه حشر، صدق وعده الهی را تایید می کنند. اینها که بجای پرستش انحصاری خداوند، شیطان را اطاعت کردند، از سایرین جدا شده وارد جهنم میشوند در حالیکه اصحاب بهشت، در سایه سار رحمت خدا هستند.
عصاره فراز آیات 66-70: تذکر به تعقل و اتمام حجت: جمود و کوردلی و وضعیت فعلی اینها بخاطر رفتار و افکار خودشان است. خدا انها را کور و مسخ نکرده است. پس تعقل کنند و با پذیرش انذارهای آیات روشنگر قران که از جانب خداست، خود را احیا نموده، تا از تبعات موعود برای کافران نجات یابند.
عصاره فراز ایات 71-75:نشانه ای از ناسپاسی اینها: علیرغم نعمت خلق و رام کردن چارپایان نافع برای انسانها توسط خداوند، اینها شاکر نیستند و سراغ معبودانی غیر خدا میروند تا انها را یاری کنند.
عصاره فراز آیه 76: ای پیامبر از واکنش انها محزون نباش که همه را می دانیم.
عصاره فراز ایات 78-83: به منکران معاد بگو خدایی که نخستین بار انسان را از نطفه و زمین و اسمانها را هم افریده و جهان تحت امر و اراده اوست، قادر به زنده کردن و بازگرداندن او نزد خدا نیز هست.
درس سوره یس: ای پیامبر تو قطعا رسولی از جانب خدا هستی . اما اکثریت این مشرکان که عذاب الهی و رجعت بسوی خدا را تکذیب میکنند بعلت غرق شدن در باورها و رفتارهای غلط، کور دل شده، انذارهای برحق تو را نمی پذیرند. از واکنش انها محزون نباش. اگر تعقل نمایند ،آیات روشنگر قرآن که شامل سرگذشت هلاکت اقوام مکذب رسولان قبل، توجه به نشانه های زیاد خداوند در آفرینش، و نیز انذار از عذاب دنیا و سرنوشت جهنمی انها بعد از محشورشدنشان، است موجب تذکر و بازگشت انها به راه است تا از سرنوشتی که در انتظار کافران ناسپاس است نجات یابند.
کلمات کلیدی:
اینکه اکثریت قوم قریش و ساکنان مکه ایمان نمی اورند در سوره های شعرا، اسراء، فرقان ، یوسف و هود نیز بیان شده بود. در سوره بقره هم عینا عبارت سوره یس بکار رفته است که: سَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ تکرار 6باره کلمات مرسلون و مرسلین، تکرار سه باره صراط که دو بار ان صراط مستقیم است. 6بار نیز افعال مربوط به انذار استفاده شده است. رجعت انسانها بسوی خدا 2 بار در آیات 22 و 83 و نیز عدم امکان رجعت انسانها پس از مرگ و هلاکت به دنیا و خویشان، 2 بار در آیات 31 و50 و یکبار هم در ایه 67 عدم بازگشت در صورت مسخ ، بیان شده است. اولین استعمال کلمه بلاغ در قران در سوره یس تکرار جمیع لدینا محضرون در ایات32 و53. این عبارت در قران باین شکل تنها در همین سوره است. هم چنین درایه 75هم جند محضرون امده است. -تکرار سه باره صیحه واحده در سوره. -استفاده 5 باره از افعل یحیی، احیینا،نحیی، و حی ویرایش بوسیله کاربر 1399/04/03 12:12:14 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,900
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تدبر و فهم سوره یس: غرض یا درس سوره یس چیست؟
1- غرض سوره، توجیه پیامبر اکرم ص برای چگونگی مواجهه با گروهی است که دست از غفلت خود برنداشتند و به قرآن و رسالت او ایمان نیاوردند. سوره خطاب به پیامبر ص دو بخش دارد:
بخش اول (۱۲ آیه) ایشان را رسولی میشمرد که در پرتوی آیات قرآن وظیفه انذار قومش را برعهده دارد و البته ایشان را از دو مواجهه (نپذیرفتن و پذیرفتن) با این دعوت آگاه میسازد.
بخش دوم، به راهبری پیامبر ص با انبوه غافلان میپردازد؛ در چند قسمت: ابتدا (۲۱ آیه) وی مامور میشود مردم را با حکایت قومی که سه رسولی برایشان فرستاده شدند ولی آنها را تکذیب کردند و با عذاب ریشهکن شدند، آشنا کند. سپس (۱۲آیه) ضمن تاسف خوردن بر انکار و تمسخر رسولان، آنان را به یادآوری عذاب اقوام گذشتهای که مسیر انکار را پیمودند سفارش میکند. در قسمت سوم (۲۳ آیه) پس از بیان نمونهای از ستیز جاهلانه آنان در برابر دعوت الهی و مقایسه فرجام این گروه با بهشتیان، به جریان جداسازی این دو گروه از یکدیگر میپردازد. و فراز پایانی آن (۱۵ آیه) دفاعنامه خداوند از پیامبر ص است و با رد اتهامات وارده به ایشان درباره قرآن و حیات مجدد، به دلداری پیامبر ص در برابر تکذیبها و تمسخرهای غافلان میپردازد.
در یک کلام، این سوره میخواهد بگوید که گروهی در برابر رسول و قرآن به تکذیب روی آورده و در برابر هشدارهای او مقاومت میکنند و تا زمانی که این گروه چنین باشند، نه هشدارهای پیامبر ص و نه محتوای ارزشمند قرآن به آنان فایدهای نمیرساند؛ و این سوره به منظور راهبری پیامبر ص برای برخورد با این گروه نازل شد برای شکستن مقاومت آنان را از راه بیان و یادآوری نمونههای تاریخی و تذکر عزت و رحمت الهی به غافلان. (عبدالکریم بهجتپور،همگام با وحی، ج۲، ص۴۹-۵۱)
2- به نظر میرسد غرض سوره تثبیت پیامبر و مومنان است بر صراط مستقیمی که در آن ره میپویند و توجه دادن است به اینکه گمان مبر که در مقابل تو همگان برخوردی منطقی میکنند و ایمان میآورند؛ بلکه انتظار کفر ورزیدن را داشته باش و ضمن بیان ریشههای کفرورزی، که در درجه اول جدی نگرفتن پیامبران و معاد است، به ارائه بیانات متعددی میپردازد که راه هر گونه انکاری را بر غایتمندی آفرینش و انسان، و وقوع قیامت میبندد؛
و در فرازهای متعدد پیامبر – و هر کسی که در راه تبلیغ دین میکوشد – را دلداری میدهد که هم از کمی تعداد مومنان دچار هراس نشود و گمان نکند که کار از دست خدا در رفته! و هم اینکه انتظار مواجهههای غیرمنطقی متعدد از جانب غافلان و دنیامداران را داشته باشد و بداند در برابر این مواجههها چه پاسخی بدهد و چگونه برخورد کند؛ که ظاهراً مهمترین نکته در این برخورد، جدی کردن باور به قیامت و بهشت و جهنم است؛
استاد سوزنچی
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.