logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:175060)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:137977)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:128628)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:93936)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: خطا در استفاده از روايات تفسيري    نهي تحريمي تدريجي شراب و علل حرمت مست‌كننده ها    سكوت و بى‌تفاوتى علما، زمينه‌ى ترويج فساد است.    جلوگيري از تضييع حق مادي و معنوي مردم توسط متجاوز، از حرمت ماه‌ حرام بالاتر است.             

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1397/10/29 09:06:39 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
ترجمه فارسي و تدبر و فهم سوره قاف:نكات تفسيري و درس سوره قاف

سوره ق به ترتیب مصحف کنونی سوره ۵۰قران وبه ترتیب نزول سوره ۳۴ قران است شامل ۴۵ ایه با توجه به محتوا جزء سوره های مکی هست حول موضوعات حقانیت قران ونبوت ومعاد است در مرحله چهارم نزول ودر سال سوم بعثت نازل شده است

فراز اول ایه۱
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ (1)
ق وسوگند به قران ارجمند (که محمد ص فرستاده ماست وقیامت حق است)
درب فراز اول
قران نزد خدا بسیار ارزشمند است

فراز دوم ایات۲_۵
بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ (2)
بلکه تعجب می کنند اینکه بیاید ایشان را انذاردهنده ای از (جنس) خودشان پس گفتند کافران این چیزی عجیب است.
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ (3)
آیا زمانیکه بمیریم وگردیم خاکی ؟! این است بازگشتی دور (ازعقل)
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (4)
بتحقیق دانسته ایم آنچه را که می کاهد زمین از آنها ونزد ماست کتابی نگهداری شده
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ (5)
بلکه تکذیب کردند حق را زمانیکه بیاید ایشان را . پس ایشان در کاری سردرگمند

درب فراز دوم
انکار وتکذیب نبوت ومعاد توسط کافران علی رغم حقانیت آندو

فراز سوم ایات۶_۱۱

أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (6)
ایا پس ننگریستند به سوی آسمان بالای سرشان چگونه بنانهادیم آنرا وزینت دادیم آنرا ونیست در آن هیچ شکافهایی
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (7)
وزمین را گسترانیدیم انرا و افکندیم در ان کوههارا ورویاندیم در آن از هر زوج باطراوتی
تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (8)
بینش وپندیست برای هر بنده ی روکننده به خدا
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ (9)
ونازل کردیم از آن آسمان آبی پربرکت ، پس رویاندیم به وسیله ی آن باغهایی ودانه های قابل درو شدن
وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ (10)
و درخت خرما به حالت بلندبالا که برای آن شکوفه هایی متراکم است
رِزْقاً لِّلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِكَ الْخُرُوجُ (11)
به خاطر روزی دادن برای بندگان وزنده کردیم به وسیله ی آن (باران) شهر مرده را . اینچنین است خارج شدن(بیرون امدن مردگان از قبرها در روز رستاخیز)

درب فراز سوم
احتجاج خداوند به پدیده های طبیعی وقابل مشاهده ی پر قدرتش برای اثباط حقانیت معاد

فراز چهارم ۱۲_۱۵
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ (12)
تکذیب کردند قبل ایشان قوم نوح واصحاب رس وقوم ثمود
وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ (13)
و قوم عاد وفرعون وقوم حضرت لوط ع
وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ (14
وقوم حصرت شعیب وقوم تبع ، همگی تکذیب کردند آن فرستاده شدگان را ، پس محقق شد وعده عذاب
أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (15)
آیا پس درمانده شدیم در افرینش نخستین ؟!بلکه ایشان در ابهامی از افرینش جدید هستند

درب فراز چهارم
بیان مصادیقی از اقوام گذشته که منکر وتکذیب کننده نبوت ومعاد بودند ونتیجه وره اورد تکذیبشان که جز هلاک وعذاب در دنیا واخرت نبود

فراز پنجم۱۶_۱۹
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (16)
وهر آینه بتحقیق آفریدیم انسان را و می دانیم آنچه وسوسه می کند او را نفسش وما نزدیکتریم به او از شاهرگش
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17)
زمانیکه دریافت می کنند دریافت کنندگان از راست واز چپ که مراقب نشسته اند

مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (18)
بر زبان نمی اورند هیچ سخنی را مگر اینکه نزدش هستند رقیب وعتید
وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ (19)
و آمد سکرات مرگ به حق ، این است آنچه می گریختند از آن

درب فراز پنجم
علم خداوند محیط بر افریدگانش هست وهمه ی اعمال ورفتارشان به وسیله ای ماموران الهی ثبت میگردد

فراز ششم ایات ۲۰_۲۳
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ(20)
و دمیده شد در آن صور ، این است روز وعده عذاب
وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21)
وآمد هر جانی که همراهش جلو برنده وگواهی دهنده است
لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22)
هر آینه بتحقیق بوده در بیخبری از آن ،پس برداشتیم از تو پرده ات(حجاب ) را پس دیده ات امروز تیزبین است
وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ (23)
وگوید همراهش این است آنچه نزد من حاضر است

درب فراز ششم
قیامت با دمیده شدن صور تحقق می یابد وهمه به وسیله ماموران الهی به سمت جایگاهشان برای مشاهده اعمالشان سوق داده میشوند

فراز هفتم ایات۲۴_۲۶
أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24)
بیافکنید در جهنم هر بسیار کفر ورزنده بسیار سرسخت را
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (25)
بسیار منع کننده از کار خیر(هر) متجاوز شکاک را
الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26)
که قرار داد با خدا معبودی دیگر را ، پس بیاندازیدش در آن عذاب سخت

درب فراز هفتم
نتیجه کفر وشرک در اخرت اماده شدن جایگاهی به نام جهنم است

فراز هشتم ایات ۲۷_۳۰

قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ (27)
گوید همراهش (شیطان) پروردگارا به طغیان نکشیدم او را ولیکن بود در گمراهی بسیار دوری
قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ (28)
گوید (خدا) با یکدیگر نزاع نکنید نزد من درحالیکه بتحقیق پیش فرستادم به سوی شما آن عذاب را
مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ (29)
تغییر نمیابد این فرمان نزد من و نیستم ستم کننده به بندگانم
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ (30)
روزیکه بگوییم به جهنم آیا پرشده ای و گوید آیا از این بیشتر هست

درب فراز هشتم
انسان با هر کس در دنیا همنشین باشد در اخرت هم قرینش خواهد بود وهمنشین حتما او را به وعده ی الهی به جهنم خواهد رساند

فراز نهم ۳۱_۳۵

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ(31)
و نزدیگ گردانده شود بهشت برای تقوا پیشگان بدون دوری
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (32)
این است آنچه وعده داده شدید ،برای هر بسیار توبه کننده مراقب (رفتار)
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ (33)
کسیکه ترسید خدای رحمن را در پنهانی و واورد قلبی روی کننده( به خدا)
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (34)
داخل شوید همراه سلامتی ، این است روز جاودانگی
لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ (35)
برای ایشان است آنچه می خواهند در آن و نزد ماست (نعمتهای) بیشتری

درب فراز نهم
وعده خاشعین ومتقین در دنیابهشتی پر از عطاهای مضاعف است

فراز دهم ایات۳۶_۳۸
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ (36)
وچه بسیار هلاک کردیم قبل ایشان از گروهای هم عصر که ایشان سخترند از ایشان از حیث صلابت پس درنوردیدند در شهرها . آیا هیچ گریزگاهی هست؟

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (37)
همانا در این هست هرآینه پندی برای کسیکه باشد برایش قلبی یا گوش که فرادهد درحالیکه او گواه هست
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ (38)
وهرآینه بتحقیق آفریدیم آسمانها وزمین را و آنچه بین آندو هست در هفت روز و نرسیده ما را هیچ خستگی

درب فراز دهم
قران پندیست برای خاشعین وهیچ قدرتی توان ایستادگی در مقابل قدرت وعذاب وعده داده شده ی الهی را ندارد

فراز یازدهم ایات ۳۹_۴۵
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ (39)
پس صبر کن بر آنچه می گویند و تسبیح کن همراه ستایش پروردگارت قبل طلوع خورشید وقبل غروب
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ (40)
وبخشی از شب را پس تسبیحش کن و به دنبال سجده ها

درب فراز یازده
سفارش خداوند به پیامبر ص به صبر وتسبیح وبه قولی بیان اوقات نماز

فراز دوازدهم ایات ۴۱_۴۵
وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ (41)
وبشنو در روزیکه ندامیکند ندا کننده از مکانی نزدیک
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (42)
روزیکه می شنوند آن ندای آسمانی را به حق .این است روز بیرون آمدن
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ (43)
همانهما زنده می کنیم ومیمیرانیم وبه سوی ماست آن بازگشت
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعاً ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ (44)
روزیکه بشکافد زمین از ایشان شتابان .این است گرداوری کردنی بر ما که آسان است
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ (45)
ما داناتریم به آنچه می گویند ونیستی تو بر ایشان مسلط پس تذکر بده به وسیله قران کسی را که ترسید وعده ی عذاب را

درب فراز دوازدهم
رستاخیز به صورت دعوت همگانی است وبا زنده شدن مرده ها تحقق می یابد وفقط خداوند بر همه با علم وقدرتش تسلط دارد

درس سوره
قرانِ بسیار ارجمند شامل پند الهی هست وفقط هدایت کننده کسانیست که قلبی خاشع وروی کننده به خدا وند با قدرت وعلیم دارند ونبوت ومعاد حق است بیان علت انکار ونتیجه آن دخول درجهنم است وبیان علت باورونتیجه ان که ورود در بهشت برین است


ترجمه و تدبر :لیلا انصاری


كلمات كليدي: فهم سوره قاف قران معاد صيحه
به ناز Offline
#2 ارسال شده : 1397/10/29 03:52:04 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
بـسـم اللّه الرّحـمـن الرّحـيـم

ق و القـران المـجـيـد (1)
ق. به قرآن مجيد سوگند.
🔸 درب پاراگراف اول : آیه ۱
به قرآن مجید سوگند ، که سخنش وپیام آورش (بر وجود رستاخیز ) حق است.
بـل عـجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الكافرون هذا شى ء عجيب (2)
ءاذا متنا وكنا ترابا ذلك رجـع بـعـيـد (3)
قـد عـلمـنـا مـا تـنـقـص الارض مـنـهـم و عـنـدنـا كـتـاب حـفـيـظ (4)
بـل كـذبوا بالحق لما جاءهم فهم فى امر مريج (5)
تو را ما فرستاديم ليكن كفار تعجب كردند كه از جنس خودشان كسى به عنوان بيمرسان از ناحيه خدا آيد، لذا كفار گفتند اين چيز عجيبى است (2).
آيا وقتى مرديم و خاك شديم ؟ اين برگشتن بعيدى است (3).
بـا ايـنـكـه مـا مـى دانـيم كه زمين از ايشان چه مقدار كم مى كند و نزد ما كتابى است كه (از خطر اشتباه و يا حوادث ) محفوظ است (4).
بـلكـه ايـنـان با حق دشمنى دارند و آن را هر چه باشد تكذيب مى كنند پس ايشان در امرى حيرت آورند (با اينكه حق را تشخيص مى دهند باز انكار مى كنند) (5).
🔸 درب پاراگراف دوم : (آیات ۲ تا ۵
چگونه کفار بازگشت بسوی پروردگار را تکذیب می کنند ، درحالیکه خداوند قادراست جسم ازبین رفته شان را بطورکامل برای حضور در پیشگاهش باز گرداند؟( چراکه درلوح محفوظ ،اطلاعات انسانها ثبت شده است )
افلم ينظروا الى السماء فوقهم كيف بنيناها و زينها و ما لها من فروج (6)
و الارض مددناها و القينا فيها رواسى و انبتنا فيها من كـل زوج بـهـيـج (7)
تبصره و ذكرى لكل عبد منيب (8)
و نزلنا من السماء ماء مبركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد (9)
و النخل باسقات لها طلع نضيد (10)
رزقا للعباد و احيينا به بـلده ميتا كذلك الخروج (11)
مـگر تاكنون سر بلند نكرده و به آسمان بالاى سر خود نگاهى نينداخته اند كه چگونه آن را بنا كرديم و آن را با ستارگان زينت داديم (6).
و مـگـر زمـيـن زيـر پـاى خـود را نديدند كه گسترده اش كرديم و كوههاى ريشه دار در آن جايگزين كرديم و در آن از هر صنف گياه مسرت انگيز رويانديم (7).
تا مايه بصيرت و تذكر هر بنده اى باشد كه دائما به سوى ما توبه مى آورد (8).
و از آسمان، آبى پر بركت نازل كرديم و به دنبالش باغها و دانه هاى درو كردنى رويانديم (9).
درختان خرماى بلند با ميوه هاى روى هم چيده (10).
تـا رزق بـندگان باشد، همچنان كه با آن آب پر بركت شهرى مرده را زنده كرديم زنده كردن انسانها نيز اين طور است (11).
🔸 درب پاراگراف سوم : آیات ( ۶ تا ۱۱)
توجه به نظام آفرینش ووجود آسمانها وزمین ورویش گیاهان (با ریزش باران بر زمین مرده )،انسانها را بر نعمتهای بیشمارالهی وحیات مجددش واقف می ساز
كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود (12)
و عاد و فـرعـون و اخـوان لوط (13)
و اصـحـاب الايـكـه و قـوم تـبـع كل كذب الرسل فحق وعيد (14)
افـعـيـيـنـا بالخلق الاول بل هم فى لبس من خلق جديد (15)
قبل از اين كفار، قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تكذيب كردند (12).
و همچنين عاد و فرعون و مردم لوط (13).
و اصـحـاب الايكه و قوم تبع كه همه آنان رسولان را تكذيب كردند و تهديد خدا در باره شان محقق شد (14).
مـگر ما از آفريدن بار نخست عالم خسته شديم ؟ نه همه اين حرفها را مى دانند ولى نسبت به خلقت جديد در قيامت شك دارند (15).
🔸 درب پاراگراف چهارم : آیات ( ۱۲ تا ۱۵)
اقوام گذشته نیز با تکذیب پیامبرشان ، قیامت را انکار کردند وعذاب الهی بر ایشان محقق گردید
و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما تـوسـوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد (16)
اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عـن الشـمـال قـعـيـد (17)
مـا يـلفـظ من قول الا لديه رقيب عتيد (18)
و جاءت سكره الموت بـالحـق ذلك مـا كـنـت مـنـه تـحـيـد (19)
با اينكه ما انسان را آفريديم و مى دانيم چه چيزهايى را دلش وسوسه مى كند و ما از رگ گـردن بـه او نـزديكتريم (16). (كافى است به ياد آرى اين معنا را كه ) دو ماءمور ما در طرف راست و چپ او نشسته اعمال او را مى گيرند (17).
هيچ سخنى در فضاى دهان نمى آورد مگر آنكه در همانجا مراقبى آماده است (18).
و سـكـرات مـرگ كه قضاء حتمى خدا است مى آيد و به انسان گفته مى شود اين همان بود كه براى فرار از آن حيله مى كردى (19).

🔸 درب پاراگراف پنجم : آیات( ۱۶ تا ۱۹)
خالق قادرانسان که بر زوایای وجودی مخلوقش کاملا آگاه است وبر وی مراقبینی گماشته است ،بالاخره وی را باز می گیردوبازخواست می کند!.
و نـفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد (20)
و جاءت كـل نـفس معها سائق و شهيد (21)
لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حـديـد (22)
و قـال قـريـنـه هـذا مـا لدى عـتـيـد (23)
و چـون در صـور دمـيـده مـى شـود بـه او مى گويند اين است آن روزى كه بدان تهديد مى شدى (20).
و هر فرد كه به عرصه قيامت مى آيد يك نفر از پشت سر او را مى راند و يك نفر هم گواه با او است (21).
بـه او گـفـتـه مى شود اين وضع كه مى بينى در دنيا هم بود اما تو از آن در پرده اى از غفلت بودى ما امروز پرده ات را كنار زديم اينك ديدگانت امروز تيزبين شده است (22).
فرشته موكل بر او مى گويد اينك نامه عمل او نزد من حاضر است (23).
🔸 درب پاراگراف ششم : آیات (۲۰ تا ۲۳)
وانسان ،بادمیده شدن در صور ، حضور در پیشگاه خالق ، ووجود فرشتگان حرکت دهنده وشاهد خود را بسان آنچه که در دنیا بوده ولی درک نکرده بود ،در می یابد
القـيـا فـى جـهـنـم كـل كـفـار عـنـيـد (24)
مـنـاع للخـيـر مـعـتـد مـريـب (25)
الذى جـعـل مـع اللّه الهـا اخـر فـالقـيـاه فـى العـذاب الشـديـد (26)
(به آن دو خطاب مى رسد) به دوزخ اندازيد هر كافر معاند را (24).
و هر مناع خير و متجاوز و هر كس كه مردم را در راه هدايت متحير مى كرد (25).
هـمـانـى كـه بـا خـدا، خـدايـى ديـگـر گـرفـتـه پـس داخل عذاب شديد بيافكنيدش (26).
🔸 درب پاراگراف هفتم : آیات (۲۴ تا ۲۶)
درآنروز کافران سرکش ، وممانعت کنندگان از خیر وظالمان وکسانی که درراه خدا شک وتردید ایجاد میکنند وشریکانی بروی قائلند،در دوزخ افکنده می شوند
قـال قـريـنـه ربـنـا مـا اطـغـيـتـه و لكـن كـان فـى ضـلال بـعـيـد (27)
قـال لا تـخـتـصـمـوا لدى و قـد قـدمـت اليـكـم بـالوعـيـد (28)
مـا يـبـدل القـول لدى و مـا انـا بـظـلام للعـبـيـد (29)
يـوم نـقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزيد (30)
قرين او (شيطان ) مى گويد پروردگارا من او را به طغيان وا نداشتم و ليكن او خودش در ضـلالتـى بعيد بود (27). (خطاب مى رسد) نزد من مخاصمه مكنيد كه من قبلا همه شما را هشدار داده بودم (28).
نزد من هيچ سخنى تبديل نمى پذيرند و من نسبت به بندگان، ستمكار نيستم (و اين عذاب مولود عمل خود آنان است ) (29).
روزى كه به دوزخ مى گوييم آيا پر شدى و مى گويد آيا باز هم هست (30).
🔸 درب پاراگراف هشتم : آیات (۲۷ تا ۳۰)
در آنروز کافران ناباورانه ،قضای حتمی الهی ( نتیجه اعمالشان )را درک می کنند وحتی شیطان هم مسئولیت اعمالشان را به خودشان واگذار می کند.
و ازلفت الجنه للمتقين غير بعيد (31)
هذا ما تـوعـدون لكل اواب حفيظ (32)
من خشى الرّحمن بالغيب و جاء بقلب منيب (33)
ادخلوها بسلام ذلك يـوم الخـلود (34)
لهم ما يشاؤ ن فيها و لدينا مزيد (35)
روزى كه بهشت را به نزديك متقين مى آورند به فاصله اى كه دور نباشد (31).
ايـن اسـت آنـچـه وعـده اش را به شما و به هر توبه كارى كه احكام او را حفظ مى كند داده (32).
به هر كسى كه به غيب از خداى رحمان بترسد و با قلبى بيايد كه همواره به سوى خدا مراجعه مى كرده (33).
او را به سلامت داخل بهشت كنيد امروز روز جاودانه است (34).
و ايـشـان نـه تنها هر چه بخواهند در اختيار دارند بلكه چيزهايى در اختيارشان خواهد بود كه از حيطه خواستشان بيرون است (35).
🔸 درب پاراگراف نهم : آیات( ۳۱ تا ۳۵)
در آنروز متقین ، توبه کنندگان ،حافظان احکام الهی و خاشعان دربرابر پروردگار به بهشت با نعمتهای بیشمارش ورودخواهند کرد.
و كم اهلكنا قبلهم من قرن هم اشد منهم بطشا فنقبوا فى البلاد هل من محيص (36)
ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد (37)
و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بينهما فى ستة ايام و ما مسنا من لغوب (38)
و چـه بـسـيـار از امت ها كه قبل از اينان هلاك كرديم با اينكه از اينان نيرومندتر بودند و به داعى فرار از نيستى در بلاد ديگر رخنه مى كردند (36).
بـه درسـتـى كه در اين معنا تذكرى است براى هر كس كه فهم داشته و گوش فرا دهد و حاضر باشد (37).
و چـگـونـه تـذكـر نباشد با اينكه ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آن دو است در شش روز بيافريديم و دچار خستگى هم نشديم (38).
🔸 درب پاراگراف دهم : آیات( ۳۶ تا ۳۸)
براستی که دقت در سرنوشت امتهای گذشته وآفرینش مقتدرانه خلقت ، جای تذکر برای پندپذیران وصاحب دلان است.
فـاصـبـر عـلى مـا يـقـولون و سـبـح بـحـمـد ربـك قـبـل طـلوع الشـمـس و قبل الغروب (39)
و من اليل فسبحه و ادبار السجود (40)
و استمع يوم يناد المناد من مكان قـريـب (41)
يـوم يسمعون الصيحه بالحق ذلك يوم الخروج (42)
انا نحن نحيى و نميت و الينا المصير (43)
يوم تشقق الارض عنهم سراعا ذلك حشر علينا يسير (44)
نحن اعلم بما يقولون و ما انت عليهم بجبار فذكر بالقران من يخاف وعيد (45)
پس در برابر آنچه مى گويند خويشتن دارى كن و به حمد پروردگار خود تسبيح گوى، هم قبل از طلوع خورشيد و هم قبل از غروب (39).
و پاره اى از شب را، و به دنبال سجده ات او را تسبيح گوى (40).
و بگوش باش روزى كه منادى از مكانى نزديك ندا برمى آورد (41).
روزى كـه هـمه آن صيحه را كه قضائش حتمى است مى شنوند كه روز خروج از قبرها است (42).
به درستى اين ماييم كه زنده مى كنيم و مى ميرانيم و بازگشت به سوى ما است (43).
بازگشت در روزى كه زمين به زودى از روى آنان مى شكافد و آن حشرى است كه براى ما آسان است (44).
مـا بـه آنچه مى گويند داناييم و تو نمى توانى مردم را به آنچه مى خواهى مجبور كنى پس تنها با قرآن كسانى را تذكر بده كه از تهديد خدا بيمناكند (45).
🔸 درب پاراگراف یازدهم : آیات( ۳۹ تا ۴۵)
ای پیامبر دربرابر لجاجتهای کافران آرام باش که وعده ما بر بازگشت آدمیان ،حتمی ونزدیک است .
پس تسبیح گوی پروردگارت باش و سخن حق (قرآن ) را تنها بر حق پذیران تلاوت کن .

🔰 درس سوره :

هشدار به انسانها ، در پذیرش سخن خداوند ( قرآن) وانذار پیامبرش در برپایی قطعی روز رستاخیز وحضور در پیشگاه عدل الهی جهت دریافت نتیجه ایمان وتکذیب ونیز عبرت از سرنوشت گذشتگانی که در تکذیب خود اصرار ورزیدند.


خانم الهه سادات خدایی

ویرایش بوسیله کاربر 1397/10/29 03:59:04 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

admin Offline
#3 ارسال شده : 1397/11/05 10:52:59 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تدبر و فهم سوره قاف:پرسش و پاسخ در ترجمه و تفسیر سوره قاف:

سلام


پرسش:
1-منظور از هذا در لقد کنت فی غفله من هذا

و قرین در قال قرینه در سوره قاف چیست؟

پاسخ 1:

"معناى آيه : ((و قال قرينه هذا ما لدىّ عتيد((

سياق آيه خالى از چنين ظهورى نيست كه مراد از اين ((قرين (( همان ملك موكلى باشد كه در دنيا با او بود، حال اگر سائق هم همان باشد معنا چنين مى شود: خدايا اين است آن انسانى كه همواره با من بود و اينك حاضر است . و اگر مراد از كلمه قرين شهيد مى باشد كه او نيز با آدمى است ، معنا چنين مى شود: اين است - در حالى كه به نامه اعمال آن انسان اشاره مى كند، اعمالى كه در دنيا از او ديده - آنچه من از اعمال او تهيه كرده ام .

بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از قرين ، شيطانى است كه يك عمر با او بوده و گمراهش مى كرده . و معناى كلام خداى سبحان بنابراين چنين مى شود: اين است آن انسانى كه من متصدى گمراهى اش بودم ، و زمام نفسش را به دست داشتم ، اينك براى رفتن به دوزخ حاضر است .
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطغَيْتُهُ وَ لَكِن كانَ فى ضلَلِ بَعِيدٍ


مراد از قرين در اينجا مسلما قرين شيطانى است كه در كلام مجيد خداى تعالى مكرر نامش آمده ، و آن عبارت است از همان شيطانى كه همواره با آدمى هست و غوايت و ضلالت را به آدمى وحى مى كند. از آن جمله قرآن در باره اش فرموده : ((و من يعش عن ذكر الرّحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين و انهم ليصدونهم عن السبيل و يحسبون انهم مهتدون حتى اذا جاءنا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين ((."

از تفسیر المیزان

"مطلب آیه 22 خطاب عمومی به هر شخص است که از این شرایط (یعنی قرار گرفتن در شرایط رسیدگی) غافل بودی و اینک داری بطور مستقیم واقعیات را درک می¬کنی. اما اینکه فرموده «چشمت تیز است» یعنی اینکه بخوبی می¬بینی.
توضیح این فقره این است که مؤمنان ، دراثر ایمان به آخرت ، از هم اکنون هم که در این جهان زندگی می¬کنند راجع به آن جهان علم و آگاهی دارند .
(توجه فرمائید به آیات 3 تا 7 سوره تکاثر و شرحی که ذیل آن عرض کرده¬ایم)
اما کافران از آن غافلند ، و در آنجا ناگهان از غفلت در می¬آیند .
اما مؤمنان هم ،که اجمالاً راجع به آن علمی دارند در آنجا علمشان عینی¬تر، واضح¬تر، قوی¬تر، و عمیق¬تر، می¬شود.

قبل از « گهواره»، تا پس از « گور»

از آیات 17 تا 21 مطالبی فهمیده می¬شود که آنها را اجمالاً قبلاً دیده¬ایم که به طور گذرا عرض می¬کنیم :
مطالب مزبور تفسیر آیه 4 سوره طارق و آیات 10 تا 12 سوره انفطار است (لطفاً مراجعه فرمایید)
در این سه پاراگراف مقاطع مهم زندگی یک فرد انسانی را یادآوری می¬فرماید: آفرینش (آیه 16)،
قرار دادن ناظر (آیه 17)،
لحظۀ مرگ این جهانی (آیه 19)،
لحظه آفریده شدن مجدد در قیامت (آیه 20)،
چگونگی راهنمائی او تا اینکه (به اصطلاح ما) جلوی میز محاکمه قرار گیرد (آیه 21) که از این آیه با توجه به آیه 17 معلوم می¬شود پس از خروج از قبر، در آن ازدحامِ عجیبِ هزاران میلیارد نفری، همه اشخاصی که در روی زمین زندگی کرده¬اند و ناگهان در شرایط جدید قرار گرفته¬اند هر کس آن دو نفرِ همراه را با خود دارد که یکی از آنها وظیفه راهنمائی او را تا (باصطلاح ) پای میز محاکمه دارد، و دیگری سخنگوی او در پای میز محاکمه است.
این «همراهِ» مطرح در آیه 23، همان «گواه» آیه 21 است.
این پاراگراف اشاره¬های گذرائی دارد به مرحله¬ای از قیامت که کارِ رسیدگی اشخاص جهنمی پایان گرفته و حکم آنها صادر می¬شود.
در آیۀ 24 می¬فرماید «بیفکنید»، اما اگر به کلمه اصلی در متن عربی توجه کنیم متوجه خواهیم شد که معنی دقیق آن این است : «شما دو نفر بیفکنید» و این سئوال پیش می¬آید که این «دو نفر» کیستند؟
نزدیک¬ترین و بهترین جواب این است که این دو نفرِ مورد بحث، همان دو نفری است که در آیه¬های 17 و 21 مطرح شده، که یکی از آنها نیز همان است که در آیه 23 مطرح گردیده است.
توجه به سه کلمه آخر آیه 24 و خود آیۀ 25 و شش کلمه اول آیه 26، ما را به این معنی می¬رساند که پس از تکمیل پرونده¬های همگان به همه «دو نفر»های همراه هر کس، این دستور می¬رسد که ببینند آیا شخصی که وظیفه همراهی او را بعهده دارند، این مشخصات را دارد یا نه؟ (یعنی مشخصاتی که در سه کلمه آخر آیه 24 و تمام آیه 25 و شش کلمه اول آیه 26 به آن تصریح شده) و اگر دارد او را به جهنم بیفکنند.
از آیه 27 فهمیده می¬شود اینک که مصادیق جهنمی بودن واضح و آشکار شده ، جهنمی¬ها بهانه می¬آورند که مثلاً من تقصیر نداشتم و این «قرین» (= شخص نزدیک به من در زندگی دنیائی) مرا گول زده و به راه غلط انداخته تا اینکه به این مرحله رسیدم و اگر او نبود من بهشتی می¬شدم و لذا مرا به جهنم نیاندازید و ...
آن «قرین» هم در مقام پاسخ و رفع اتهام میگوید که «نه تقصیر خودش بود و من او را به طغیان نیفکندم و خودش در گمراهیی دور بود»
نکته قابل توجه این است که این «قرین» ، «قرینِ دنیائیِ گمراهی¬هایِ هر شخص در زندگیِ دنیائی اوست» و ربطی به «قرین»ی که در کلمه دوم آیۀ 23 آمده ندارد.

از تفسیر اقای گنجه ای

admin Offline
#4 ارسال شده : 1397/11/06 10:39:05 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
ترجمه و تفسير سوره قاف:پرسش هايي از سوره قاف:كتاب حفيظ چيست؟ ايا سايق و شهيد ملايكه هستند ؟

منظور از كتاب حفيظ در آيه 4 سوره قاف چيست؟

پاسخ 1:
عندنا كتاب حفيظ(( - يعنى و نزد ما كتابى است كه حافظ هر چيز است ، بلكه آثار و احوال هر چيزى را هم ضبط مى كند. و يا معنايش اين است كه : نزد ما كتابى است كه خود آن كتاب محفوظ است و حوادث ، آن را دچار دگرگونى و تحريف نمى كند. و آن كتاب عبارت است از لوح محفوظ كه تمامى آنچه بوده ، و آنچه هست و آنچه تا قيامت خواهد بود در آن كتاب محفوظ است .

و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند كه مراد ((از كتاب نامه هاى اعمال است (( سخن درستى نيست ، اولا از اين جهت كه خدا اين كتاب را حافظ آنچه زمين از مردم كم مى كند معرفى كرده و آنچه زمين از مردم كم مى كند ربطى به اعمال كه كتاب اعمال حافظ آن است ندارد.
و ثانيا خداى سبحان اين كتاب را در كلام مجيدش به لوح محفوظ توصيف كرده نه به نامه اعمال . پس حمل اين كتاب كه مورد بحث است بر نامه اعمال آن هم بدون شاهد قرآنى حمل صحيحى نيست .

و حاصل جوابى كه خداى تعالى به كفار و منكرين معاد مى دهد، اين است كه كفار خيال كرده اند مردن و خاك شدن و متلاشى شدن ذرات وجودشان ، به طورى كه ديگر اجزاى آن تمايزى از هم نداشته باشند، آنان را براى ما هم مجهول الاجزاء مى كند، و ديگر نمى توانيم آن اجزاء را جمع آورى نموده ، دوباره برگردانيم . و ليكن اين خيال ، خيالى است باطل ، براى اينكه ما مى دانيم چه كسى از ايشان مرده ، و اجزاى بدنش كه قبلا به صورت گوشت يا خون يا استخوان بود فعلا به چه صورتى درآمده و كجا رفته ؟ همه را مى دانيم ، و نزد ما كتابى حفيظ است كه هر چيزى در آن ثبت است و آن عبارت است از لوح محفوظ.

از تفسير الميزان

پاسخ 2:
در آیه 4 می¬فرماید «می¬دانیم زمین چه چیز از آنها کم می¬کند» و اشاره¬ای به «فنا»ی آنها نکرده، ولی در تصور کافران، (در آیه 3) مفهوم «فنا» و از بین رفتن و «هیچ و پوچ» شدن وجود دارد.
امروزه می¬دانیم که در فرآیند «شبیه¬سازی» از جزء کوچکی از بدنِ موجود زنده¬ (مانند یک تار مو یا یک ذره ناخن) استفاده می¬کنند و در حقیقت به DNA آن موجود زنده (یا سابقاً زنده) دسترسی پیدا میکنند.
اینکه در آیه 4 فرموده «نزد ما کتاب نگهدارنده¬ای هست»، درتایید چیزی شبیه به این موضوع به نظرمیرسد.

این موضوع یک پیشگویی علمی و جزء معجزات علمی قرآنی است.

از تفسير آقاي گنجه اي

پرسش دو:

مقصود از سائق و شهيدى كه در قيامت همراه هر كسى مى آيند،چيست؟

و معناى آيه اين است كه : هر كسى در روز قيامت به محضر خداى تعالى حاضر مى شود، در حالى كه سائقى با او است كه او را از پشت سر مى راند و شاهدى همراه دارد كه به آنچه وى كرده گواهى مى دهد. ولى در آيه شريفه تصريح نشده كه اين سائق و شهيد ملائكه اند يا همان نويسندگانند و يا از جنس غير ملائكه اند، چيزى كه هست از سياق آيات چنين به ذهن مى رسد كه آن دو از جنس ملائكه اند،
و نيز تصريح نشده به اينكه در آن روز شهادت منحصر به اين يك شاهدى است.

از تفسير الميزان


rahim Offline
#5 ارسال شده : 1397/11/07 01:58:56 ب.ظ
rahim

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04
ارسالها: 134

5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
تفسير و فهم سوره قاف:پرسش :منظور از شهيد در آيه 37 سوره قاف چيست؟ايا اين وهو شهيد فقط به القي السمع برميگردد یا له قلب را هم شامل است؟

«إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَذِكْريٰ لِمَنْ كٰانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» ق: ۳۷.

1-القاء سمع بمعني گوش دادن است يعني در آنچه گفته شد تذكري است بآنكه قلب و تعقل دارد و يا گوش بدهد در حاليكه متوجه شنفتۀ خويش است. ولي آنكه نه تفكر دارد و نه گوش ميدهد براي او در گفتۀ ما پندي نيست.
قاموس قران

2-شهید از ریشه شهد: اصل الواحد در اين ماده: علم به حضور، نزد معلوم و ديدن آن به صورت عيان است؛ و اين معنا در امور محسوس، معلوم است، اما در امور معقول و معارف روحاني: به واسطه حضور معلوم نزد عالم و در نفس او حاصل ميشود.

توضيح اينكه شهود نفس داراي مراتبي است: 1- شهود با عضو بينايي؛ يعني چشم 2- شهود با اعضاي شنوايي، چشايي، بويايي و لامسه؛ يعني گوش، زبان، بيني و پوست 3- شهود با نيروي تفكّر (يعني قوه متصرّفه عقليه) 4- شهود نفس براي خودش و صفات ذاتياش 5- شهود نفس براي خداي تعالي و صفات ذاتياش، به واسطه فناي در او و محو آثار وجودي تشخّص يافته خويش و معناي جامع ميان همه اين مراتب؛ حضور همراه با تحقق علم با يكي از وسايل ذكر شده است.

ضمناً هرگاه اين ماده به صورت متعدّي و بدون ذكر يكي از حروف به كار رود: منظور از آن، مطلق حضور و علم است. مانند:سوره مباركه بقره آيه 185: فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ، پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد.كه منظور از آن مطلق علم، حضور و اطلاع است و هرگاه همراه با يكي از دو حرف علي و لِ به كار رود، منظور از آن تحقق معنا در مواردي است كه به نفع يا ضرر شخصي به كار گرفته ميشود و لازمه اين معنا، اظهار و اعلام آن چيزي است كه شاهد ميداند و اين همان شهادت عُرفي است. مانند:سوره مباركه انعام آيه 130: شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ، و بر ضد خود گواهی دادند.و هرگاه با حرف باء به كار رود: بر توجه مخصوص، دقت در امر و نظري ويژه دلالت ميكند و اين دقت و توجه خاص، با استمرار و مداوت ملازم است و گاهي به اظهار و اعلام منجر ميشود. مانند:سوره مباركه يوسف ع آيه 81: وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا، و ما جز آنچه میدانيم گواهی نمیدهيم.اما فرق ميان شاهد و شهيد اين است كه در شاهد، تنها قيام معنا به ذات لحاظ ميشود و منظور از آن جنبه حدوث است. اما شهيد بر وزن فَعيل است و در آن ثبوت معنا و استقرارش در ذات لحاظ ميشود. پس شاهد در مواردي به كار ميرود كه مجرد حدوث، قيام و تحقق شهود در آنها مورد نظر است. مانند:سوره مباركه يوسف ع آيه 26: وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها، و شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد
اما شهيد در مواردي به كار ميرود كه در آنها جنبه ثبوت، استمرار و مداومت مورد نظر است. مانند:سوره مباركه آلعمران آيه 98: وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلی ما تَعْمَلُونَ، با آنكه خدا بر آنچه میكنيد گواه است.
فرق ميان شهود و شهادت اين است كه شهادت به خاطر افزوده شدن حرف الف - كه از حروف مدّ است - به آن، بر امتداد شهود دلالت ميكند و آن قهراً همراه با اظهار و اعلام است و همچنين با در نظر گرفتن بسط، ظهور و امتداد در آن، بر عالم شهادت - در مقابل غيب - دلالت ميكند.
كتاب التحقيق في كلمات القران

3-با توجه به این مطلب که (واو) حالیه هست جمله هو شهید بیان حالت برای قلب وگوش هر فرد هست که در مقابل قران ونبوت که رساننده پیام قران است خاشع باشد.شهید یعنی اماده وحاضر برای دریافت
واژه شهید به معنای حضور و دیدن گرفته شده است، و صفت مشبه و دلالت بر ثبوت دارد. مجمع البحرین طریحی ج۳ص۸۰
این حضور در این آیه با توجه به (القی السمع که نوعی گوش دادن دقیق دلالت دارد ) می تواند هم بیان حال برای قلب وهم گوش باشد
واینکه از لحاظ منطقی هم شاهد برای گواهی دادن نیازمند حضور هست انگار حاضر بودن با شهید وشاهد عجین هست
سركار خانم انصاري

4-«قلب» ، «ذهن» ، «عقل»
«قلب»ی که در آیه 37 آمده یعنی «ذهن» و «عقل» و «قوه فهم»
در این آیه گروه پندپذیر را به دو دسته تقسیم نموده:
1- گروهی که «صاحب قلب» هستند، یعنی خودشان قدرت درک و ارزیابی و تجزیه و تحلیل و نتیجه¬گیری دارند.
2- گروهی که از این لحاظ ضعیف¬تر هستند اما این خصوصیت را دارند که سخنان مختلف را می¬شنوند و آنگاه قضاوت صحیح کرده و راه حق را پیدا می-کنند.
از تفسير اقاي مهندس گنجه اي

5-كلمه ((قلب (( به معناى آن نيروئى است كه آدمى به وسيله آن تعقل مى كند و حق را از باطل تميز مى دهد، و خير را از شر جدا مى كند و بين نافع و مضر فرق مى گذارد. و اگر تعقل نكند و چنين تشخيص و جداسازى نداشته باشد، در حقيقت وجود او مثل عدمش خواهد بود، چون چيزى كه اثر ندارد وجود و عدمش برابر است . و معناى القاء سمع همان گوش دادن است ، گويا انسان در هنگام گوش دادن به سخن كسى گوش خود را در اختيار او مى گذارد، تا هر چه خواست به او بفهماند.
و كلمه ((شهيد(( به معناى حاضر و مشاهده كننده است . و معناى آيه اين است كه : در آنچه از حقائق كه از آن خبر داديم ، و آنچه از داستانهاى امت هاى هلاك شده كه بدان اشاره نموديم تذكرى است كه هر كس تعقل كند با آن متذكر مى گردد، و آنچه خير و نفعش در آن است انتخاب مى نمايد و هر كس كه گوش بدهد و آن را بشنود، و اشتغالات غير حق ، او را از شنيدن حق مشغول نكرده باشد، و در عين حال حاضر به شنيدن و فرا گرفتن شنيده هاى خود باشد، از آن متذكر مى شود.

در اين آيه بين كسى كه قلب دارد و كسى كه گوش دهد در حالى كه شاهد هم باشد، ترديد شده ، فرموده يا آن باشد يا اين ، و اين ترديد بدين جهت است كه مؤمن به حق دو جور است ، يا كسى است كه داراى عقل است ، و مى تواند حق را دريابد و بگيرد، و در آن تفكر كند و بفهمد حق چيست ، و به آن اعتقاد بيابد، و يا كسى است كه تفكرش نيرومند نيست ، تا حق و خير و نافع را از باطل و شر و مضر تميز دهد، چنين كسى بايد از ديگران بپرسد و پيروى كند. و اما كسى كه نه نيروى تعقل دارد و نه حاضر است از گواهان ، سخن حق را بشنود، هر چند آن گواه و شاهد رسالت داشته باشد، و او را انذار كند، چنين كسى جاهلى است لجباز، نه قلب دارد و نه گوش ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن مى بينيم كه مى فرمايد: ((و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير((.


ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 534

ویرایش بوسیله کاربر 1397/11/07 02:32:42 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#6 ارسال شده : 1397/11/08 01:30:33 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
ترجمه و تدبر و فهم سوره قاف:درس سوره قاف به همراه نكات

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ {1}
قاف سوگند به قرآن باشكوه
بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ {2}
[كه رسالت تو و وعده معاد،حق است] ولی اینان از اينكه هشداردهندهاى از خودشان برايشان آمد در شگفت شدند و كافران گفتند اين [محمد و حكايت معاد] چيزى عجيب است
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ {3}
آيا چون مرديم و خاك شديم [زنده مىشويم] اين بازگشتى بعيد است
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ {4}
قطعا دانستهايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مىكاهد و پيش ما كتاب ضبطكنندهاى است
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ {5}
[نه] بلكه حقيقت را وقتى برايشان آمد دروغ خواندند و آنها در كارى سردرگم [مانده]اند

♻️عصاره فراز آیات( 1-5):تعجب و دروغ پنداری رسالت پیامبر و معاد توسط کافران عنود
اولین ابراز تعجب کافران از منذرانسانی


أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ {6}
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ {7}
و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دلانگيز رويانيديم
تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ {8}
[تا] براى هر بنده فرودآینده در مسیر خدا بينشافزا و پندآموز باشد
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ {9}
و از آسمان آبى پر بركت فرود آورديم پس بدان [وسيله] باغها و دانههاى دروكردنى رويانيديم
وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ {10}
و درختان تناور خرما كه خوشه[هاى] روى هم چيده دارند
رِزْقًا لِّلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ {11}
[اينها همه] براى روزى بندگان [من] است و با آن [آب] سرزمين مردهاى را زنده گردانيديم رستاخيز [نيز] چنين است

♻️عصاره فراز آیات (6-11):توجه در آفرینش آسمان و زمین و احیای زمین مرده توسط باران و تامین رزق انسانها،نشانه هایی از امکان و قدرت خداست بر معاد

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ {12}
پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب ر س و ثمود
وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ {13}
و عاد و فرعون و برادران لوط
وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ {14}
و بيشه نشينان و قوم تبع به تكذيب پرداختند همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [عذاب من] محقق گردید
أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ {15}
مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم [نه] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه اند

♻️عصاره فراز آیات (12-15):اقوام تکذیبگر قبلی نیز بدلیل تکذیب رسولان و دروغ پنداری معاد،مستحق عذاب شدند.
کلمه وعید 6 بار در قران بکاررفته که 4 بار ان در سوره قاف است.


وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ {16}
و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ {17}
آنگاه كه دو [فرشته] دريافتكننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند
مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ {18}
[آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمىآورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مىكند]
وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ {19}
و سكرات مرگ به راستى در رسيد اين همان است كه از آن مىگريختى
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ {20}
و در صور دميده شود اين است روز تهديد [من]
وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ {21}
و هر كسى مىآيد [در حالى كه] با او سوقدهنده و گواهىدهندهاى است
لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ {22}
[به او مىگويند] واقعا كه از اين [ثبت و ارایه اعمالت] سخت در غفلت بودى و[لى] ما پرده ات را [از جلوى چشمانت] برداشتيم و ديدهات امروز تيز است

وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ {23}
و [فرشته] همنشين او مىگويد اين است آنچه پيش من آماده است [و ثبت كردهام] {23}

♻️عصاره فراز آیات (16-23):در روزموعود قیامت که پرده ها کنار میرود،مراقبان همراه که همه اعمال را ثبت کرده اند،عرضه می کنند.

أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ {24}
[به آن دو فرشته خطاب مىشود] هر كافر عنادکننده را در جهنم فروافكنيد {24}
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ {25}
[هر] بازدارنده از خيرى [هر] متجاوز شكاكى {25}
الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ {26}
كه با خداوند خدايى ديگر قرار داد [اى دو فرشته] او را در عذاب شديد فرو افكنيد {26}
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ {27}
[شيطان] همدمش مىگويد پروردگار ما من او را به عصيان وانداشتم ليكن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود {27}
قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ {28}
[خدا] مىفرمايد در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه] از پيش به شما هشدار داده بودم {28}
مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ {29}
پيش من حكم دگرگون نمىشود و من [نسبت] به بندگانم بيدادگر نيستم {29}
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ {30}
آن روز كه [ما] به دوزخ مىگوييم آيا پر شدى و مىگويد آيا باز هم هست (کنایه از کثرت جهنمیان){30}

♻️عصاره فراز آیات (24-30):سرنوشت محتوم جهنمی برای کافران لجباز،منع کنندگان از خیر،متجاوزان و مشرکان

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ {31}
و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند بىآنكه دور باشد {31}
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ {32}
[و به آنان گويند] اين همان است كه وعده يافتهايد [و] براى هر توبهكار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود {32}
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ {33}
آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهكار [باز] آيد {33}
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ {34}
به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روز جاودانگى است {34}
لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ {35}
هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست {35}

♻️عصاره فراز آیات(31-35):سرنوشت مطبوع بهشتی برای متقین:بندگانی که با ترس از مقام خدا،همواره خود را در مسیر خدا حفظ میکنند.


وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ {36}
و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس] نيرومندتر از اينان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام] مگر گريزگاهى بود {36}
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ {37}
قطعا در اين [عقوبتها] براى هر متفکر یا گوش دهند ه ای كه خود به گواهى ايستد عبرتى است {37}

♻️عصاره فراز آیات( 36-37):اقوام نیرومند تر قبلی هم گریزی از مرگ و عذاب نداشتند.این هم عبرتی است برای اهل تفکر


وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ {38}
و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم {38}

فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ {39}
و بر آنچه مىگويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى {39}
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ {40}
و پارهاى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله یا نمازشب] او را تسبيح گوى {40}
وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ {41}
و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمىدهد به گوش باش {41}
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ {42}
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مىشنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است {42}
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ {43}
ماييم كه خود زندگى مىبخشيم و به مرگ مىرسانيم و برگشت به سوى ماست {43}
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ {44}
روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مىشود اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود {44}
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ {45}
ما به آنچه مىگويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مىترسد پند ده {45}

♻️عصاره فراز ایات (38-45):ای پیامبر بر تکذیبهای انان صبر کن و خدا را تسبیح گوی و افراد مستعد را با قران تذکر ده .اینها هم پس از نفخ صور و محشورشدن،عذاب وعده داده شده را خواهند چشید.

💢نکات:
🔺-اولین دستور صبر به پیامبر در برابر گفته های کافران

🔺- این فراز که فراز اخر سوره است،در ارتباط و مکمل فراز اول است.در فراز اول بیان شد که انها وجود منذری الهی از میان خودشان و نیز زنده شدن مجدد در قیامت را بعید دانسته و دروغ می پنداشتند.
در این فراز خداوند به پیامبر دستور صبر در برابر حرفها و اتهامات انها میدهد و وسیله این صبر را هم تسبیح و حمد خداوند در اوقات خاصی از روز بیان کرده است.

🔺-اوقات ذکر شده برای تسبیح و حمد بر زمان نمازصبح،نماز عصر و نماز عشا مطابقت دارد که میتوان با توجه به روند تدریجی تشریع نمازهای یومیه در قران،سوره قاف را از جمله سوره ی مبتنی بر وجوب سه نماز یومیه به شمار اورد.


🔺-فاعل یسمعون در آیه 42 کیست؟
ایه 42 در ادامه ایات قبل است که پیامبر را به فاصبر علی ما یقولون توصیه کرد و ضمیر فاعلی یقولون نیز به کفار منکر معاد (در ایات 2و3 سوره )برمیگردد.
این ایات خطاب به پیامبر است که ضمن توصیه او به صبر در برابر انکارها و تکذیبهای مخالفان،بر وعده الهی عذاب انها پس از خروج از قبرها و حشر در قیامت تاکید میکند.
با توجه به اینکه این مخالفان پیامبر در زمان قیامت،سالها و قرنهاست که مرده اند،این آیه موید ان است که ارواح انها(در برزخ) قابلیت درک صدای عظیم صیحه مقارن با قیامت(نفخ صور دوم) را دارا هستند.
هم چنین با توجه به ادامه ایات که به یوم الخروج و حشر اشاره کرده،لذا این صیحه مقارن با نفخه صور دوم است نه نفخه اول.لذا ایه نمی تواند بر زندگان معاصر وقوع نفخه اول یا همین کافران در صورتیکه مشمول رجعت شده باشند، حمل گردد.

♻️عصاره فراز آیات( 1-5):تعجب و دروغ پنداری رسالت پیامبر و معاد توسط کافران
♻️عصاره فراز آیات (6-11):توجه در آفرینش آسمان و زمین و احیای زمین مرده توسط باران و تامین رزق انسانها،نشانه هایی از امکان و قدرت خداوندست بر معاد
♻️عصاره فراز آیات (12-15):اقوام تکذیبگر قبلی نیز بدلیل تکذیب رسولان و دروغ پنداری معاد،مستحق نزول عذاب شدند.
♻️عصاره فراز آیات (16-23):در روز موعود قیامت که پرده ها کنار میرود،مراقبان همراه که همه اعمال را ثبت کرده اند،عرضه می کنند.
♻️عصاره فراز آیات (24-30):سرنوشت محتوم جهنمی برای کافران لجباز،منع کنندگان از خیر،متجاوزان و مشرکان
♻️عصاره فراز آیات(31-35):سرنوشت مطبوع بهشتی برای متقین:بندگانی که با ترس از مقام خدا،همواره خود را در مسیر خدا قرار میدهند.
♻️عصاره فراز آیات (36-37):اقوام نیرومند تر قبلی هم گریزی از مرگ و عذاب نداشتند.این هم عبرتی است برای اهل تفکر
♻️عصاره فراز ایات (38-45):ای پیامبر بر تکذیبهای انان صبر کن و خدا را تسبیح گوی و افراد مستعد را با قران تذکر ده .اینها هم پس از نفخ صور و محشورشدن،عذاب وعده داده شده را خواهند چشید.


📚درس سوره قاف:حشر و حسابرسی قیامت،عجیب و بعید نیست بلکه قطعی است و وعده عذاب منکران عنود نیز محقق میشود.
(با توجه به قدرت خدا در افرینش جهان و خلق نخست انسان،تحقق عذاب دنیوی بر اقوام مکذب قبلی،وجود فرشتگان همراه ثبت کننده اعمال شما و ناگزیر بودن مرگ،حشر شما در قیامت و عرضه اعمال و بهشتی یا جهنمی شدن شما نیز ممکن و بلکه قطعی است.فکر کنیدو عبرت بگیرید)


اقای سیدکاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/11/09 08:06:30 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

admin Offline
#7 ارسال شده : 1397/11/09 07:59:25 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال

تدبر و فهم سوره قاف: يك سئوال از ايه 42 سوره قاف

در انتهاي سوره قاف امده است

يوم يسمعون الصيحه بالحق ذلك اليوم الخروج


يعني قبل از خروج از قبرها ،صيحه را مي شنوند.منظور چيست؟ايا ارواح در برزخ،صدا را مي شنوند؟

اين ايه به صيحه اول اشاره دارد يا نفخ صور دوم؟

جهت مطالعه نظرات مختلف در ترجمه و تفسير اين ايه به لينك زير مراجعه نماييد

http://quranpuyan.com/ya...lk-ywm-lkhrwj-khyst.aspx
Azam.pormaye Offline
#8 ارسال شده : 1398/06/12 05:59:45 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
پیام های سوره قاف از تفسیر نور

*⃣ معروف ها و کمال ها،در دید نابخردان منکر و ناپسند جلوه می کند.هم جنس بودن و از میان مردم بودن پیامبران،یک کار پسندیده و حکیمانه است ولی کفّار آن را ناپسند دانسته و تعجّب می کردند. «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»

*⃣ از نقاط مهم رسالت انبیا،هشدار دادن و انذار مردم است. «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»

*⃣ انکار عملکرد حکیمانه ی خداوند نسبت به ارسال پیامبران،کفر است. عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ ... فَقالَ الْکافِرُونَ

*⃣ منطق کفّار در طول تاریخ،استبعاد و تعجّب از رسالت پیامبران بوده است.

*⃣ تمام تحوّلات و تغییرات مادّی حساب و کتاب داشته و زیر نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»

*⃣ زمین،خاصیّت فرسایش دهندگی دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»

*⃣ علم خداوند به ذرّات هستی،منافاتی با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا کِتابٌ (مثل آن که شما به کسی بگویی:من خودم می دانم و در ضمن اسناد و مدارک هم نشان بدهی.)

*⃣ خداوند،نسبت به کفّار نیز اتمام حجت می کند. «کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ»

*⃣ ریشه اضطراب و سردرگمی،تکذیب حق و کفر است،همان گونه که ریشه آرامش،توجّه به قرآن و یاد خداست. بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ ... فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ

*⃣ طبیعت،کلاس خداشناسی است. أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ ...

*⃣ با بیان نمونه ها،مردم را دعوت کنید.(برای امکان معاد،به قدرت نمایی خداوند در آسمان و زمین نظر کنید.) «أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا»

*⃣ کسانی که در هستی نمی اندیشند و معاد را بعید می شمارند،قابل سرزنش اند.

«أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا»

*⃣ استحکام و زیبایی،ویژگی آفریده های خداوند در آسمان و زمین است. ما لَها مِنْ فُرُوجٍ ،زینا السماء، أَلْقَیْنا ... رَواسِیَ ، زَوْجٍ بَهِیجٍ

*⃣ رویش گیاهان زنده از دل خاک مرده،نمودی از رستاخیز دوباره انسان است.

ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ ... وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ

*⃣ نگاه به گیاهان و مناظر طبیعی،عاملی برای ایجاد نشاط و سرور است. أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا ... مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ

*⃣ آن قدر نمونه های قدرت خداوند را نظر کنید،تا ذرّه ای شبهه باقی نماند. أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا ... بَنَیْنا ،زینا،مددنا، أَلْقَیْنا ، أَنْبَتْنا

*⃣ ارزان ترین،عمومی ترین،نزدیک ترین،سالم ترین،بادوام ترین، هدفدارترین و جامع ترین نشاطها،نگاه در آفریده های الهی است. «بَهِیجٍ»

*⃣ در مکتب انبیا،نگاه باید مقدّمه بصیرت،فهمیدن،هوشیاری و پند گرفتن باشد. «یَنْظُرُوا - تَبْصِرَهً - ذِکْری»

*⃣ راه بازگشت،بر روی همه باز است. «لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ»

*⃣ اگر انسان،دلی برای فهمیدن داشته باشد،تمام هستی(آسمان و زمین)برای او کلاس معرفت است. «تَبْصِرَهً وَ ذِکْری لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ»

*⃣ در مکتب انبیا،زیبایی ها و سرورها،وسیله غفلت نیست،بلکه وسیله رشد و قرب است.زینا... زَوْجٍ بَهِیجٍ ... تَبْصِرَهً وَ ذِکْری لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ

*⃣ تواضع،زمینه فهمیدن و غرور،باعث محرومیّت است. «تَبْصِرَهً وَ ذِکْری لِکُلِّ عَبْدٍ»

*⃣ نگاهی به قدرت خدا،مسئله زنده شدن مردگان را برای انسان آسان می کند.

بَنَیْنا ،زینا،مددنا، أَلْقَیْنا ، أَنْبَتْنا ، نَزَّلْنا ، فَأَنْبَتْنا ، أَحْیَیْنا ... کَذلِکَ الْخُرُوجُ

*⃣ کارهای الهی از جامعیّت ویژه ای برخوردار است؛خداوند،صنعت و حکمت و معرفت و هدایت را بهم درآمیخته است.(بلندی نخل و زیبایی شکوفه هایش،نشانه صنعت و هنر الهی است.رزق بودن میوه ها،نشانه حکمت الهی و از زمین مرده این همه سرسبزی و محصول پدید آوردن، زمینه هدایت و معرفت انسان به قدرت الهی بر رستاخیز است.) باسِقاتٍ ...

نَضِیدٌ ... رِزْقاً ... کَذلِکَ الْخُرُوجُ

*⃣ آشنایی با تاریخ و مشکلات انبیا،مایه ی دلداری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. «کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ»

*⃣ تضادّ میان حق و باطل،در طول تاریخ وجود داشته است. «کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ»

*⃣ خداوند با فرستادن انبیا،اتمام حجت می کند و اگر مردم لجاجت کردند و نپذیرفتند،کیفر می کند. کَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِیدِ

*⃣ کیفر برخی اقوام لجوج،در دنیا بوده است. «فَحَقَّ وَعِیدِ»

*⃣ تاریخ و سرنوشت اقوام پیشین،درس عبرتی برای آیندگان است. کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ ... فَحَقَّ وَعِیدِ

*⃣ آفرینش هر موجود،گواه بر قدرت آفریدگار بر آفرینش مجدد آن است.اگر آفریدن اول ممکن بود،خلقت دوباره نیز ممکن است. «أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ»

*⃣ در گفتگو با مخالف،کوتاه ترین و رساترین کلمات را بکار ببرید. «أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ» (ممکن شمردن یکی و محال شمردن دیگری تناقض است)

*⃣ کافران،دلیلی بر انکار معاد ندارند،تنها شک و تردید است. «بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ»

*⃣ اگر می خواهید عقیده ای سالم داشته باشید باید وسوسه ها را از خود دور کرده و نفس خود را اصلاح کنید.(انکار قیامت به خاطر آن است که خود را از وسوسه ها پاک نکرده اید.) بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ ... وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ

*⃣ با این که خداوند متعال،خود شاهد بر اعمال و افکار انسان است،امّا تشکیلات الهی حساب و کتاب دارد و فرشتگانی دائماً مشغول ثبت اعمال هستند. «إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ»

*⃣ میان فرشتگان،تقسیم کار وجود دارد.(بر اساس روایات،فرشته یمین کارهای خیر را می نویسد و فرشته شمال،کارهای بد و شرّ را.) «الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ اَلْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ»

*⃣ انسان،نه فقط در برابر کردار،بلکه در برابر گفتار خود مسئول است و مورد محاسبه قرار می گیرد. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ»

*⃣ سکرات مرگ برای همه حتمی است. «سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ»

*⃣ هر یک از انسان ها در قیامت حاضر شده و همچون دادگاه دنیوی،همراه با فرشته ای مراقب است که او را تحت نظر دارد. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ»

*⃣ در قیامت،نه توان فرار و نه توان انکار است. «مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»

*⃣ وظیفه و مسئولیّت هر فرشته ای،معیّن است. «سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»

*⃣ غفلت انسان،عمیق و فراگیر است. «فِی غَفْلَهٍ» (تنوین نشانه اهمیّت و(سیاق) «فِی» نشانه احاطه و فراگیر بودن آن است)

*⃣ پرده هایی که انسان با رفتار خود برای خویش به وجود می آورد،حجاب حق بینی او می شود و روزی که پرده ها کنار رود،دید او واقعی می شود.

غِطاءَکَ ... فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ

*⃣ آنچه سبب دوزخی شدن است،کفر و انکار لجوجانه است نه جاهلانه.

«کَفّارٍ عَنِیدٍ»

*⃣ کفر و شرک،سرچشمه ارتکاب مفاسد است. کَفّارٍ ... مَنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ اَلَّذِی جَعَلَ مَعَ اللّهِ

*⃣ احکام دادگاه الهی به قدری محکم و حکیمانه است که تجدید نظر ندارد.

أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ ... فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ

*⃣ دوزخ،دارای درکات و طبقات مختلفی از عذاب است. أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ ... فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ

*⃣ دوست و رفیق بد،انسان را به کجا می کشاند؛انسانی که می توانست با ابرار هم نشین باشد،همراه و هم نشین شیطان گردیده است. «قَرِینُهُ»

*⃣ ابلیس،به ربوبیّت خدا معترف است. «قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا»

*⃣ به هوش باشیم که ابلیس در قیامت از خود سلب مسئولیّت می کند و از منحرفان تبرّی می جوید. «ما أَطْغَیْتُهُ»

*⃣ ابلیس کار خود را تنها در محدوده دعوت و وسوسه می داند،نه اجبار مردم.

«ما أَطْغَیْتُهُ»


*⃣ کار انسان به جایی می رسد که شیطان او را گمراه می شمرد. قالَ قَرِینُهُ ... فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ

*⃣ دوزخیان در قیامت با ابلیس جدال و تخاصم دارند. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ»

*⃣ به جای جدال و مخاصمه با شیطان در قیامت که سودی ندارد،در دنیا به ستیز با او برخیزیم. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ»

*⃣ قهر خدا،بعد از اتمام حجت است. أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ ... قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ

*⃣ گفتگوها و جرّ و بحث ها در قیامت،حکم الهی را تغییر نمی دهد و سبب بازنگری و تجدید نظر در حکم نمی شود. «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ»

*⃣ تغییر حکم و تخفیف کیفر ظالم،سبب ظلم به مظلومان است. «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ»

*⃣ به دوزخ افتادن مجرمان،ظلمی است که آنان در حق خود مرتکب شده اند، نه ظلم خدا در حق آنان. أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ ... وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ

*⃣ دوزخ،دارای نوعی شعور است و مخاطب خداوند قرار می گیرد و سؤال الهی را پاسخ می دهد. «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ»

*⃣ در تربیت،باید در کنار تهدید،تشویق نیز باشد. أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ ... أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ

*⃣ پاکدامنی و پرهیزگاری،بهشت را نزدیک انسان می آورد. «أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ»

*⃣ ملاک ها و عملکردها مهم است،نه جنسیّت افراد. کُلَّ کَفّارٍ .. لِکُلِّ أَوّابٍ

*⃣ گناهکاران را به توبه تشویق کنید. «هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوّابٍ»

*⃣ راه دریافت بهشت،بازگشت به راه خدا و در راه قرار گرفتن است. «هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوّابٍ»

*⃣ انسان غیرمعصوم،گرفتار گناه می شود،مهم بازگشت وتوبه است. «لِکُلِّ أَوّابٍ»

*⃣ رحمت الهی،نباید عامل غرور گردد،بلکه باید همواره دغدغه و خشیت داشت.(با این که خداوند ارحم الرّاحمین است،ولی باید به خاطر عظمت مقام او خضوع و خشیت داشت.) «خَشِیَ الرَّحْمنَ»

*⃣ اگر از ترس جریمه،آبروریزی،انتقاد مردم،کم شدن مزد و..حریم نگاه داشتیم،چندان ارزشی ندارد،ترس از خدا در نهان،نشانه ی خشیت است.

«خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ»

*⃣ متّقی منحصر کسی نیست که هرگز گناه نمی کند،بلکه کسی که اگر لغزشی پیدا کرد به طور جدّی توبه می کند و دارای قلب و روح منیب است نیز متقی می باشد. لِلْمُتَّقِینَ ... لِکُلِّ أَوّابٍ .. خَشِیَ ... بِقَلْبٍ مُنِیبٍ

*⃣ سرچشمه انابه به درگاه خداوند،معرفت مقام الهی و خشیت از اوست.

خَشِیَ الرَّحْمنَ ... وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ

*⃣ بیم و خشیت الهی در دنیا،سبب ایمنی در آخرت است. خَشِیَ الرَّحْمنَ .. اُدْخُلُوها بِسَلامٍ

*⃣ دوزخیان با تحقیر به دوزخ افکنده می شوند، «أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ» ولی بهشتیان مورد استقبال و تحیّت قرار می گیرند. «ادْخُلُوها بِسَلامٍ»

*⃣ خداوند هم قهر دارد، «أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ» هم مهر. «ادْخُلُوها بِسَلامٍ»

*⃣ به دوزخیان فرمان داده می شود که نزد خداوند سخنی نگویند، «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ» ولی خداوند و فرشتگان به اهل بهشت سلام می کنند. «ادْخُلُوها بِسَلامٍ» ، «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»

*⃣ از بهترین نویدها،بشارت به جاودانگی و زوال ناپذیری نعمت ها در بهشت است. «یَوْمُ الْخُلُودِ»

*⃣ کسی که در دنیا از هوسها گذشت،در بهشت به آرزوها و خواسته هایش می رسد. لِلْمُتَّقِینَ .. لَهُمْ ما یَشاؤُنَ

*⃣ درباره ی دوزخیان،خداوند با عدل خود رفتار می کند، «وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ» ولی درباره ی بهشتیان،با فضلش عمل می کند. «وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ»

*⃣ انسان،موجودی بی نهایت طلب است و تنها بی نهایت او را سیراب می کند.
«وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ

*⃣ نابودی امّت ها و تمدّن های گذشته که به خاطر کفر و شرک بوده،چراغ راه آیندگان است. «وَ کَمْ أَهْلَکْنا»

*⃣ هلاک قدرتمندان متجاوز،مایه ی تسلّی و امید اهل ایمان است. «وَ کَمْ أَهْلَکْنا»

*⃣ نابودی قدرتمندان حقّ ستیز،سنّت الهی است. «وَ کَمْ أَهْلَکْنا»

*⃣ علم تاریخ و باستان شناسی،باید سبب شناخت سنّت های الهی در تاریخ و راهیابی به پیام های الهی گردد. «وَ کَمْ أَهْلَکْنا»

*⃣ قدرت های مادّی،به هنگام قهر الهی بسیار ناچیزند. أَهْلَکْنا ... أَشَدُّ ... بَطْشاً

*⃣ کفّار قریش خود را قدرتمند می پنداشتند،لذا خداوند می فرماید:ما قدرتمندتر از آنان را نابود کرده ایم. «أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً»

*⃣ قدرت منهای ایمان،زمینه ساز طغیان و تعرّض به دیگران و کشورگشایی می گردد. «أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ»

*⃣ به هنگام قهر الهی،همه راه های نجات حتی برای قدرتمندترین افراد به بن بست می رسد. «هَلْ مِنْ مَحِیصٍ»

*⃣ کسانی از تاریخ پند می گیرند که یا از درون مستعد باشند، «لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ» یا از بیرون حق را بشنوند و بپذیرند. «أَلْقَی السَّمْعَ»

*⃣ از حوادث تاریخی به سادگی نگذریم،آنها را تحلیل کنیم و درس بگیریم.

کسانی که از حوادث عبرت نمی گیرند،قلبشان مرده است. «لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ»

*⃣ شنیدن و گوش دادنی اثر دارد که با توجّه و حضور قلب باشد. «وَ هُوَ شَهِیدٌ»

*⃣ در آفرینش تدریجی موجودات،اسرار و حکمت هایی است،وگرنه در قدرت بی نهایت خداوند ضعف و خستگی و خللی راه ندارد و او می تواند با یک اراده و در یک لحظه همه چیز را خلق کند. خَلَقْنَا ... فِی سِتَّهِ أَیّامٍ

*⃣ برای قدرت مطلقه الهی،خستگی مفهوم ندارد. «ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ»

*⃣ توجّه به قدرت خداوند،سبب صبر و استقامت در برابر ناملایمات می گردد.

لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... فَاصْبِرْ ...

*⃣ ارشاد و هدایت و تبلیغ و تعلیم،به صبر و پشتکار نیاز دارد. «فَاصْبِرْ»

*⃣ انبیا،با تذکّر و سفارش الهی راه هدایت را پیش می برند. «فَاصْبِرْ»

*⃣ صبر در مقابل زخم زبان و نیش و نوش ها،حتی برای پیامبر طاقت فرساست لذا خداوند به آن توصیه می کند. «فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ»

*⃣ عامل و پشتوانه صبر،یاد خداست. فَاصْبِرْ ... وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ

*⃣ تسبیح خداوند باید همراه با ستایش او باشد.تنزیه او از عیب ها کافی نیست، حمد و ستایش نیز لازم است. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»

*⃣ ربوبیّت خدا،انگیزه ی ستایشِ ما و ستایش ما،عامل رشد ماست. «بِحَمْدِ رَبِّکَ»

*⃣ تسبیح و تنزیه خداوند،بر حمد و ستایش او مقدّم است. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»

*⃣ برای عبادت و دعا،بعضی از زمان ها اولویّت دارند. قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ...

*⃣ انسان برای تکامل معنوی،به تکرار و تداوم عبادت نیاز دارد. «قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ. وَ مِنَ اللَّیْلِ»

*⃣ پیروان پیامبر،بخشی از شب را به عبادت می پردازند. «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ»

*⃣ علاوه بر اذکار و نمازهای واجب،نمازها و اذکار مستحب نیز مورد سفارش خداوند است. «وَ أَدْبارَ السُّجُودِ»


*⃣ یاد قیامت و کیفر کفّار یاوه سرا،به انسان صبر و استقامت می دهد. فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ ... وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ ...

*⃣ صیحه آسمانی(صور اسرافیل)در آستانه قیامت،امری قطعی و بجاست(نه تشریفاتی). «الصَّیْحَهَ بِالْحَقِّ»

*⃣ معاد،جسمانی است و انسان ها از همین خاک سر برخواهند آورد. «یَوْمُ الْخُرُوجِ» چنانکه در آیات بعد نیز می خوانیم: «تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ»

*⃣ یاد این که بازگشت همه به سوی اوست،توان انسان را در برابر مشکلات افزون می کند. فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ ... إِلَیْنَا الْمَصِیرُ

⬅ وظیفه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تبلیغ دین است،نه تحمیل دین. «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ» (پذیرش دین باید با اختیار باشد.)

⬅ محور تبلیغات دینی باید قرآن باشد،زیرا بهترین وسیله تذکّر است. «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ»

*⃣ معارف بلند،منطقی و فطری قرآن،برای پذیرش مردم کافی است و نیازی به اجبار نیست. «ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ»

*⃣ پندپذیر کسی است که از قیامت خوف داشته باشد. فَذَکِّرْ ... مَنْ یَخافُ وَعِیدِ
*⃣ کسی که قیامت را نمی پذیرد،بهترین تبلیغ ها از بهترین مبلّغان برای او سودی ندارد. «مَنْ یَخافُ وَعِیدِ»

💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸💢

ویرایش بوسیله کاربر 1398/06/15 07:09:01 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

سمیرا گودرزی Offline
#9 ارسال شده : 1400/01/17 12:33:56 ق.ظ
سمیرا گودرزی

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/06/17
ارسالها: 112
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: تهران

گزیده تفاسیر آقاے بازرگان از سوره ق👇👇



┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═---

ق:2
*بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ*

[با اين حال منكران نه تنها باور نمي‌كنند] بلكه تعجب كردند از اينكه هشدار دهنده‌اي از ميان خودشان [نه از عالم غيب] بر آنها آمده است3 و از اين روي گفتند: اين چيزي شگفت‌آور است [كه مردگان زنده شوند].


3- مسئله اصلي منكران، پيش و بيش از اصل قيامت، شخص هشدار دهنده، يعني موضوع نبوّت بوده است. آنها با ديد طبقاتي در اصالت ثروت و قدرت، نمي‌توانستند باور كنند غيرِ خودشان كسي شايستة چنين موقعيتي بوده باشد و بدين سبب مي‌گفتند چرا اين قرآن بر مردي بزرگ از دو شهر [مكه و طائف] نازل نشده است؟ «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيم» [زخرف 31 (43:31) ] رك به‌: انعام 53 (6:53) ، ص 8 (38:8) و قمر 25 (54:25) .
پاسخ منكران به پيامبران، ناشي از اين پندار قديمي بوده است كه اگر خدا بخواهد انسان را هدايت كند، بايد فرشته‌اي از عالم قدس و ملكوت بفرستد. آنها باور نمي‌كردند انسان مي‌تواند از فرشته برتر آيد! حداقل در 13 آيه قرآن شگفتي منكران را از «بشر» بودن پيامبران در دوران مختلف ذكر كرده است. درضمن كلمه بشر [معرفه و نكره جمعاً] 36 بار در قرآن تكرار شده كه اگر با آيه 47 مؤمنون (23:47) كه از دو بشر [بَشَرَيْنِ- موسي و هارون] ياد كرده جمع كنيم 2x 19= 38 مي‌شود.
همچنين در ده آيه قرآن [عدد تمام] بر تصوّر منكران رسولان در غيرممكن بودن زنده شدن مجدد اشاره كرده است [نحل 38 (16:38) ، مريم 66 (19:66) ، مؤمنون 35 (23:35) و 37 (23:37) و 82 (23:82) ، صافات 16 (37:16) و 53 (37:53) ، جاثيه 24 (45:24) ، ق 3 (50:3) ، واقعه 47 (56:47) ]

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄



قـ:5
*بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَـمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ*

[اينها بهانه است] واقعيت اين است كه آنها حق را [چون برايشان عرضه شد، در همان برخورد نخست، به خاطر تعصّب و تكبّر] انكار كردند، در نتيجه در وضعيتي سردرگم قرار گرفته‌اند.5


5- مشتقات كلمة «مَارِج» پنج بار در قرآن تكرار شده است، دو بار به معناي درهم شدن دو جريان آب «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَان»، 2 بار «مرجان» [مرواريد كوچك]، و يكبار نيز در وصف ترديد و آشفتگي فكري «...جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيج».
پنج آيه ابتداي اين سوره، مقدمه آن را با سوگند به قرآن در حقانيّت وعدة قيامت و انكار و استعجاب منكران از رستاخيز و زنده شدن بعدي مردگان تشكيل مي‌دهد. از آيه 6 تا 11 آيات تكويني را در‌: طبقات هفتگانة جوّ محافظ زمين، مفروش و مهيا شدن زمين براي پيدايش حيات و انسان، ثبات بخشيدن به پوستة جامد روي طبقات مذاب، رويش انواع گياهان، نزول باران پر بركت و پيدايش مراتع و باغ‌ها، مزارع انواع دانه‌ها و درختان بلند خرما [چهار بخش هرم غذايي: غلات، سبزيجات و ميوه‌ها، لبنيات و گوشت‌ها، مواد چرب و شيرين]. اين بخش از «آيات تكويني» را با جمله «...وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَهً مَيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ» در تبيين مقدمه سوره [آيات تشريعي- قرآن] دربارة قيامت و رستاخيز ختم مي‌كند.



┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄



ق:7
*وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ*

و زمين را [نيز] گسترانديم9 و در آن كوه‌هاي نگه دارنده‌اي10 [همچون لنگر كشتي] پي افكنديم و از گونه‌هاي [گل و گياه] زيباي فرح‌بخش11 در آن رويانديم.


9- گفته می‌شود کره زمين در 6/4 ميليارد سال پيش با جدا شدن از خورشيد تولد يافته و تا حدود يک ميليارد سال زير بمباران قطعات باقي مانده از پيدايش منظومه شمسي قرار داشته که اقيانوسي از مواد مذاب [ماگما] با درجه حرارتي بيش از هزار درجه سانتيگراد در آن غليان مي‌کرده است، به تدريج با برخورد ستاره‌هاي دنباله‌دار محتوي آب، يا ريزش سيل و باران‌هاي اسيدي بر زمين، سطح خارجي آن در طول حدود پانصد ميليون سال به تدريج سرد و به اقيانوسي اسيدي تبديل شده است که با ته‌نشين شدن عناصر سنگين‌تر، همچون آهن، در آغاز هسته مرکزي و سپس گوشته و در نهايت پوسته نازک و جوّ بيروني زمين شکل گرفته است. امتداد يافتن پوسته زمين [مَدَّ الْأَرْضَ] که در آيه 30 نازعات (79:30) [وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا] به دحو= بسط و گسترش آن، و در سوره‌هاي ديگر به فراگيري فرش مانند آن اشاره شده [ بقره 22 (2:22) - الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا... ؛ ذاريات 48 (51:48) - وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ] تماماً بيانگر پيدايش تدريجي پوسته فعلي زمين، با فروکش کردن بخشي از آب‌هاي سطح آن به اعماق زمين و تبخير آن و تشکيل جوّ، بوده است. و نيز ممکن است منظور از «مَدَّ الْأَرْضَ»، سرد شدن تدريجي قسمتي از همان اقيانوس مذاب اوليه بوده باشد [والله اعلم].

10- فعل «أَرْسَاء» در باب افعال، از ريشة رَسَوَ [ثبوت و رسوخ]، دلالت بر ميخكوب كردن خشكي‌هاي زمين بر اقشار زيرين از طريق كوه‌ها مي‌كند. «رواسي» جمع «راسيه» به معناي لنگر، موجب توقف کشتي در بندر مي‌گردد. اين اصطلاح 10 بار در قرآن تکرار شده است.

11- «بَهِيج» از ريشة «بَهَجَ» [خوش منظر]، به باغ و بوستان شادي‌بخش با گل‌هاي زيباي آن گفته مي‌شود، اين جمله عيناً در آيه 5 سوره حج (22:5) و مشابه آن در نمل60 (27:60) «...فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَه...» نيز آمده است.




┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄



ق:17
*إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ*


آنگاه كه دو [فرشته- نيروي] ضبط كنندة نگهبان [همچون ضبط صوت و دوربين] از راست و چپ25 [رفتارش را] ضبط مي‌كنند.26


25- يمين و شمال [يا ميمنه و مشئمه] بيش از جهات چپ و راست، كارهاي خوب و بد را تداعي مي‌كند و اين دو گيرنده، هر نيك و بدي را ثبت و ضبط مي‌كنند.

26- «تَلَقّيِ» يك مطلب درك و فهم آن است. گفته مي‌شود من از سخن شما چنين تلقّي و برداشت كردم. در قرآن آمده است: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَات...» [آدم كلماتي را از پروردگارش دريافت كرد- بقره 37 (2:37) ]. اسم فاعل تلقي، مُتَلَقي است. «مُتَلَقِّيَان» دو گيرنده و دريافت كننده در نفس انسانند كه نيك و بد رفتاري ما را ثبت و ضبط مي‌كنند. اما صفت مشبهه «قَعِيد» از ريشة «قَعَدَ»، قعود [نشستن] است كه همچون محافظ و نگهبان مراقب است.
درك اكثر مسلمانان از اين آيه، وجود دو فرشته بر شانه‌هاي راست و چپ براي نوشتن گفتار و كردار بندگان است و اهل تسنّن پس از تمام شدن نمازهاي يوميه با گرداندن سر به طرف شانه‌هاي راست و چپ، سلامي به آن دو فرشته مي‌كنند. صرف‌نظر از اين تلقي، اگر اين اشاره را استعاره و مجازي در قالب تمثيل بشماريم، با دريافت‌هاي علمي به سادگي درمي‌يابيم كه مغز ما دائماً دريافت‌هاي چشم و گوش را از چپ و راست دريافت و در حافظة شگفت‌آور خود بايگاني مي‌كند. نه تنها مغز، بلكه بايگاني سلولي نيز حيرت‌آور است. رادار و دوربين‌هاي محافظت كننده مراكز امنيتي و مسكوني نيز مثال قابل مقايسه‌اي با نظام مراقبت بر اعمال آدمي است.



┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄



ق:33
*مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ*

همان كه از [خداوند] رحمن [=رحمت‌گستر بر هستي] بيم داشته51 و دلي يكسره بازآينده52 [نزد پروردگار] آورد.


51- «خشيّت»، با توجه به مواردي كه در قرآن به كار رفته، نوعي بيم و نگراني ناشي از آخرت و مسئوليت در برابر سرنوشت ابدي است و نسبت مستقيم با علم دارد. در آيه 28 سوره فاطر (35:28) تأكيد مي‌كند كه تنها بندگان دانشمند خدا از او خشيت دارند. در قرآن كلمه خشيّت عمدتاً از الله [10 مرتبه]، پس از آن ربّ [8 مرتبه] و با ضمير [7 مرتبه] آمده است. اما در اين آيه و آية 11 سوره ياسين (36:11) از «وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْب» ياد مي‌كند كه جاي تأمل بسيار دارد؛ صفت رحمن نماد رحمت گستردة خداوند بر هستي و نهايت مهرباني اوست، خشيت از چنين رحمت مطلقي همان شرم از گناه در پنهاني [غيب]، نه از ترس، بلكه از نهايت لطف اوست! اهل ايمان و عمل صالح در پنهان [غيب] از رحمن خشيّت دارند و رحمن نيز بهشت پنهان [غيب] را به آنان وعده داده است: مريم 61 (19:61) - «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا».

52- «منيب» اسم فاعلِ «انابه»، به بازگشت كنندة مكرر به خدا، پس از انجام هر خلاف و خطايي گفته مي‌شود. تكرار توبه، دلالت بر مراقبت مستمر از گفتار و كردار مي‌كند كه نشان از بيداري دل دارد. در اين سوره از آوردن «قلب منيب» به محضر خداوند در قيامت ياد كرده است، و در شعراء 88 (26:88) و 89 از «قلب سليم»: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللهَ بِقَلْبٍ سَلِيم».
اگر آيات 24 و 25 اين سوره سزاواران دوزخ را با صفاتي پنجگانه شمرده است، در آيات 31 تا 33، شايستگان بهشت را با صفات پنجگانة متفاوتي معرفي مي‌كند: «مُتَّقِين» [در برابر كفّار]، «أَوَّابٍ» [به جاي عنيد]، «حَفِيظ» [به جاي منّاع]، «خَشِي» [به جاي معتد] و «قَلْبٍ مُنِيب» [به جاي مريب]

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═


ق:39
*فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُـولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ*

پس [با توجه به مشيّت خدا در اختيار و مهلت به بندگان] بر آنچه [منكران] مي‌گويند شكيبا باش61 و [با نگاهي فراتر از دنيا] پروردگارت را پيش از برآمدن آفتاب و پيش از فروشدن [آن] تسبيح كن.62

61- 19 بار در قرآن فرمان «صبر» به پيامبر در برابر سختي‌هاي رسالت و گفتار و کردار منكران آمده است. به دنبال فرمان صبر، سبک نشدن در برابر آنهايي که باوري يقيني به آخرت ندارند و به دنيا و بهره‌مندي‌ها و رقابت‌هاي آن دلخوشند توصيه شده است [روم 60 (30:60) ]. گويي گفتار و کردار توهين‌آميز و تهاجمي آنها طوفاني به پا مي‌کند که پيامبر و پيروان او بايد استواري و ثبات قدم نشان دهند.

62- تسبيح پروردگار قبل از طلوع، و قبل از غروب خورشيد [مدت روشنايي روز] را، هم مي‌توان اشاره‌اي به تلاش و تكاپوي مثبت در طول روز دانست، و هم نوعي هماهنگي با آمد و رفت خورشيد، كه بيانگر تناوب ظهور و افول حق و باطل در جوامع است. در همين زمينه مي‌توان به آية 130 سوره طه (20:130) مراجعه كرد: «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى».

📚تفسیر آقاے بازرگان

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

ویرایش بوسیله کاربر 1400/01/20 06:09:40 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

سمیرا گودرزی Offline
#10 ارسال شده : 1400/01/20 06:11:03 ب.ظ
سمیرا گودرزی

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/06/17
ارسالها: 112
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: تهران




🌀محتوای سوره قاف

سوره به سه بخش به ترتیب ذیل تقسیم می¬شود: 👇👇👇

1. آیات 1- 15: پاسخ هشدارآمیز به شبهه¬های کافران درباره پیامبر و قیامت

این بخش با سوگند آغاز می‌شود و با بیان شبهه‌های کافران مکه دربارۀ پیامبر9 و خبر او مبنی بر بازگشت دوبارۀ انسان‌ها و پاسخ آن ادامه می‌یابد. در پاسخ ابتدا نمونه‌هایی از مظاهر ربوبیت پروردگار در جهان هستی را، که کاشف از حکمت و صنع الهی است، توضیح می¬دهد و این حکمت¬ها را شاهدی بر امکان حیات مجدد می¬داند. پس از آن با یادآوری سرانجام اقوامی‌ که به تکذیب رسولان پرداخته‌اند، به کافران از تکذیب رسول الله9 هشدار می‌دهد و با یادآوری قدرت خود در خلق نخستین انسان¬ها بر خلق دوبارۀ آن‌ها استدلال می¬کند.


2. آیات 16-37: بیان سرنوشت کافران و مؤمنان به رسالت و حیات دوباره

انگیزۀ کافران در تکذیب پیامبر، بحث رستاخیز بود. تعجب می‌کردند که آن حضرت به تبلیغ این موضوع می‌پردازد. آنان حیات دوباره را کاری بعید می‌شمردند. خدای متعال ابتدا به علم خود به وسوسه¬هایی که نفس انسان در باب انکار قیامت انجام می¬دهد، تا زمانی‌که به صورت سخن بر زبان او جاری می¬شود، اشاره می‌کند و با این مقدمه، به روز داوری توجه می‌دهد و با بیان صفات کافران و سرانجام آنان و تقواپیشگانی که در موضوع رسالت و حیات دوباره، تردید یا تصدیق داشته‌اند، مطالب بخشح را به پایان می¬رساند.

3. آیات 38- 45: راهنمایی پیامبر برای عبور از درگیری با کافران
چون کافران پیامبر9 را به دلیل اظهار روز رستاخیز و حیات مجدد تحت فشار قرار می¬دادند، در بخش پایانی سوره، خداوند متعال خطاب را متوجه پیامبر اکرم9 می‌کند و او را برای عبور از این چالش راهنمایی می‌فرماید و سوره در نهایت، با توصیهۀ او به شکیبایی و تسبیح به پایان می‌رساند.



🌀مقصود سوره قاف👇👇

غرض سوره، گذراندن پیامبر اکرم از دشواری‌های جدیدی است که کافران ایجاد کردند. آنان به دلیل تعجبی که در امکان خروج از قبرها و زمین بعد از نابودی ظاهر بدنها داشتند، در مقابل پیامبر اکرم 9 موضع می گرفتند. سورة ق ضمن پاسخ به مواضع آنان، پیامبر را به ادامۀ شکیبایی تشویق می‌کند .



🌀گام تحول مطرح شده در سوره:👇👇

ایجاد صفت دل سپردن به خدا و مراقبت از حقوق الهی و دیگران در بین اهل تقوا که خشیت از خدای نادیده، و آخرت پنهان از نظرها را دارند، از راه توجه به قدرت حیات دوباره استخوانها و پاسخ به شبهات شبهه افکنان در این باره.

📚برگرفته ازڪانال موسسه فرهنگی تمهید قم

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
ali Offline
#11 ارسال شده : 1402/05/09 12:41:40 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,900

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
مرور سوره قاف و نكات مهم تفسيري آن از تفسير تسنيم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيدِ﴾ که به قرآن مجيد سوگند ياد مي‌کند، به قرآن حکيم سوگند ياد شد، به قرآن «ذي الذکر» سوگند ياد شد. سوگند در قرآن پيام‌هاي فراواني دارد. قسم در قرآن که خداي سبحان سوگند ياد مي‌کند، نظير قسم بشر در محاکم نيست. قسم در محاکم در مقابل بيّنه است که مدعي بيّنه اقامه مي‌کند و منکر سوگند، امّا قسم در قرآن کريم که خداي سبحان سوگند ياد مي‌کند، به خود بيّنه است نه در قبال بيّنه سوگندهاي ذات اقدس الهي در مقابل دليل نيست، به خود دليل است!
وقتي به قرآن سوگند ياد مي‌کند که منشأ حکمت است، منشأ ذکر است و منشأ مجد است، معلوم مي‌شود جامعه اگر بخواهد به حکمت برسد، به ياد حق برسد، به مجد و شکوه برسد بايد قرآني فکر کند و قرآني عمل کند؛ اين اثر سوگند به قرآن است.

بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجيبٌ‌ (2)
قسم به قرآن مجيد که آنها در حقانيت مُنذِر بودن تو شک دارند که بازگشت آن به اين است که: قسم به قرآن که تو پيامبري! اين همان مطلب قبلي را تأييد مي‌کند که قسم به خدا به برهان است و نه در قبال برهان. خداي سبحان به اين معجزه سوگند ياد مي‌کند که آورنده آن پيغمبر است; اين قسم به دليل است؛آنها هم از مُنذِر بودن حضرت در تعجّب بودند و هم در جريان معاد;
مشکل اصلي آنها اين است که اينها علم غيب را مقدور خود نمي‌دانند يا باطل مي‌دانند و معيار معرفتي اينها هم حسّ و تجربهٴ حسّي است. کسي که مشکل اصلي او همين است که معرفت‌شناسي را منحصر در حس مي‌کند، او اصلاً قدرت علمي ندارد
.امر عجيب آنها اين است که مي‌گويند: ﴿‌أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعيدٌ‌﴾؛ ما که مرديم و خاک شديم دوباره برنمي‌گرديم، رجوع يک امر بعيدي است! اينها برهاني ندارند، اينها «مُستَبعِد» هستند، نه «مُستَيقِن»، يقين ندارند که معادي نيست، مي‌گويند بعيد است معاد باشد؛ امّا ذات اقدس الهی مي‌فرمايد اين يقيني است، زيرا شما تنها بدن نيستيد، جاني داريد که هرگز از بين نمي‌رود! شما بدنتان «تُراب» مي‌شود و پراکنده، اما از علم ما محو و غائب نيست؛ روح شما هم که اصلاً از بين نمي‌رود!
فرمود اينها پراکنده مي‌شوند، از علم ما که غائب نيستند: ﴿‌قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ‌﴾؛ زمين از اينها مي‌کاهد و اينها را تبديل مي‌کند، بدنشان را، گوشتشان را، پوست و استخوانشان را به خاک؛
امّا پيش ما محفوظ است: نه تنها انسان‌ها، تمام ذرّات عالم در مکتب ما و کتاب ما محفوظ است. اگر همه چيز «عندالله» محفوظ است، پس چيزي نه گم مي‌شود و نه اشتباه:

﴿قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفيظٌ ‌(4)
همان‌طوري که در دنيا، هر لحظه اين بدن دارد عوض مي‌شود و روح ثابت است و هويّت ما را آن روحِ ثابت تشکيل مي‌دهد، مرگ هم همين‌طور است. قرآن کريم درباره مرگ فرمود شما که داريد منتقل مي‌شويد از جايي به جاي ديگر، اين ذرّات شما پراکنده مي‌شود:
﴿وَ عِنْدَنا كِتابٌ﴾ همه ثبت است؛ هم اين کتاب ﴿حَفيظٌ﴾ است به معناي «حافظ»، هم «فعيل» به معني مفعول است «حفيظ» به معناي «محفوظ» است، يک لوح محفوظ است؛ نه اين کتاب فراموش مي‌کند، چيزي را کم و زياد مي‌کند، نه خودش مي‌پوسد، «حفيظ» به هر دو معناست، پس شما از بين نمي‌رويد

اصرار قرآن اين است که نگوييد فوت، بگوييد «وفاة». يعني أخذ تامّ. وقتي گفتيم فلان سخنران «مستوفا» بيان کرد يا مقاله ‌فلان نويسنده «مستوفا» است؛ يعني حق مطلب را به خوبي ادا کرد. پس «وفاة» است نه فوت؛ اين «تاء» جزء کلمه نيست و هيچ چيز از انسان کم نمي‌شود.

مشکل اصلي ايشان اين است: ﴿‌بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ في‌ أَمْرٍ مَريجٍ‌﴾، اينها عمداً، عاملاً و عامداً حق را تکذيب کردند؛ اينها از نظر فکري در هرج و مرج هستند، يک کسي که پايگاه فکري ندارد، به تعبير قرآن اين در هرج و مرج است، فرمود: ﴿‌فَهُمْ في‌ أَمْرٍ مَريجٍ‌﴾، «مريج» يعني مختلط؛ ولي کسي که برهاني است، يک صغرايي دارد، يک کبرايي دارد، يک حدّ وسطي دارد، يک دليلي دارد، يک مدعايي دارد، به مقصد مي‌رسد، امّا کسي که برهاني فکر نمي‌کند مي‌گويند: ﴿‌فَهُمْ في‌ أَمْرٍ مَريجٍ‌﴾؛ يعني از نظر انديشه در هرج و مرج است.

﴿أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَي السَّماءِ فَوْقَهُمْ﴾،
اين فرهنگِ محاوره غير از فرهنگ علم است؛ الآن ما مي‌گوييم آسمان بالاي سر ماست، نه تنها ما، همه سپهرشناس‌ها، آسمان‌شناس‌ها و زمين‌شناس‌ها مي‌گويند آسمان بالاي سر ماست؛ در حالي که اينها کُراتي معلَّق است. کسي که کره ماه يا کرات ديگر رفته، زمين را بالاي خودش مي‌بيند، اين‌طور نيست که حالا زمين پايين باشد و آسمان بالا باشد; اينها کُراتي است که در فضا معلّق هستند، آن‌که در مريخ رفته زمين را بالاي سرش مي‌بيند، آن‌که کره ماه رفته زمين را بالاي سرش مي‌بيند.
فرهنگ محاوره يک چيز است، فرهنگ علم چيزي ديگر است:افَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَي السَّماءِ فَوْقَهُمْ﴾، اينها که سوار آپولو و اينها مي‌شدند و مي‌رفتند کره ماه، در هر دو طرف سير صعودي احساس مي‌کردند. ﴿كَيْفَ بَنَيْناها﴾؛ از هيچ ما اين نظام سپهري را ساختيم.

﴿وَ زَيَّنَّاها﴾؛ اصرار قرآن کريم اين است که چه درباره زمين که سخن مي‌گويد چه درباره آسمان که سخن مي‌گويد، بگويد ما زمين را مزيّن کرديم، حواستان جمع باشد اگر خانه خوبي، فرش خوبي و اتومبيل خوبي داريد اينها «زينة الارض» است نه زينت شما. در سوره مبارکه «کهف»، اين آيه آمده است که ﴿إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَي الْأَرْضِ زينَةً لَها﴾؛ اگر بوستان است، اگر بُرج است، اگر اتومبيل است و اگر فرش است، اينها «زينةُ الارض» است نه «زينةُ الانسان» و اگر کسي بالا برود شمس و قمر را تصاحب کند، باز مزيَّن نشده، چون ﴿زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ﴾،شمس و قمر زينت آسمان است، نه زينت انسان؛ زينت انسان همان است که در سوره مبارکه «حجرات» فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‌ قُلُوبِكُمْ﴾.
اينجا هم دارد: ﴿وَ زَيَّنَّاها﴾؛ ما آسمان را مزين کرديم، اگر از نظر قدرت فاعلي است و در فاعل شک داريد: ﴿أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَي السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ﴾؛ هيچ فُرجه، خَلل و شکافي نيست که بي‌نظمي ايجاد کند
. زمين هم اين چنين است: ﴿وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ﴾. گاهي جامع ذکر مي‌کند, مي‌گويد: ﴿كُلِّ زَوْجٍ﴾، گاهي تفصيل مي‌دهد, مي‌فرمايد شما در زمين هم حبوبات داريد که کلّ ريشه هر ساله قطع مي‌شود, سال بعد ريشه جديد رشد مي‌کند، اين بذرها اين‌طور است. اين‌طور نيست که جو و گندم و اينها ريشه‌شان در زمين بماند, بلکه کلّ اين خوشه «حصيد»؛ يعني «محصود» می‌شود ـ
مي‌فرمايد: ﴿وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ﴾؛ هر جفتي حالا يا مذکر و مؤنث است، در جريان انعام اين‌طور است، در جريان گياهان اين‌طور است؛ بعضي از گياهان هم بايد تلقيح بشوند؛ لذا ضمن اينکه از درخت‌هاي ديگر نام مي‌برد چون درخت‌ها با درخت خرما فرق مي‌کنند که اين حتماً بايد تلقيح بشود تا ميوه بدهد، جريان نخل را جداگانه ذکر فرمود: ﴿وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ﴾ که ﴿لَها طَلْعٌ نَضيدٌ﴾؛ «منضود» و منظم براي تلقيح است.

﴿تَبْصِرَةً وَ ذِكْري﴾؛ هم بهره کشاورزي مي‌بريد و اقتصاد شما تأمين است و هم يادآور مسئله معاد هستيد:
﴿وَ ذِكْري‌ لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ﴾؛ از نظر علم به مبدأ عليم پي مي‌بريد، از نظر نظم به مبدأ حکيم پي مي‌بريد، از نظر آفرينش به مبدأ خالق پي مي‌بريد، از نظر تدبير و مدبّريت به کسي که «ربّ العالمين» است پي مي‌بريد.

﴿وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ﴾؛ اين «سماء» غير از آن «سماء» است؛ آن «سماء» يعني نظام سپهري، اين سماء يعني فضا. ما از آسمان مي‌بينيم، از آسمان که باران نمي‌آيد، اين فرهنگ محاوره است. مردم چه شرقي چه غربي مي‌گويند از آسمان باران آمده، سر را طرف آسمان کرديم. اين باران که از فضا مي‌آيد مي‌گويند از آسمان آمده است; اين‌طور حرف زدن براي آن است که مردم متوجه بشوند نه معنايش اين است که اين فضاي چند متري را به آن مي‌گويند آسمان; «سماء» يعني فضا.
در دعاي نوراني «جوشن کبير» است: «يَا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ»، آنجا هست هوا و فضا هر دو جزء دعاهاي نوراني «جوشن کبير» است.

«ماء مبارکا» پُر برکت، «ماء»ي که مي‌ماند منشأ برکت است

فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيدِ﴾؛
هم باغ و هم کشاروزي؛ هم چيزي که دانه‌اي است، مثل برنج، جو، گندم و ذرّت و اينها، هم چيزي که باغي است، مثل مرکّبات، سيب و گلابي و اينها. هم آن جنّات را رويانيديم و هم حبّي که درو مي‌شود، مثل گندم و اينها، محصود است،
﴿وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ﴾؛ روي نخل و اينها خيلي قرآن تکيه مي‌کند، «باسق» يعني برومند، بالا رفته. «طلع نضيد» دارد، شکوفه‌هاي منظم دارد براي اينکه ميوه بعدي بشود. اين کارها را کرديم:

﴿رِزْقاً لِلْعِبادِ﴾؛ که نيازهاي اقتصادي مردم را تهيه مي‌کند و کار کلامي هم با اين انجام مي‌شود: ﴿وَ أَحْيَيْنا﴾ به اين آب، ﴿بَلْدَةً مَيْتاً﴾؛ و نباتات خوابيده را بيدار مي‌کنيم، زمين مرده را بيدار مي‌کنيم، ﴿كَذلِكَ الْخُرُوجُ﴾؛ البته در قبال إنبات و إحياء، مناسب بود که بشود «کذلک الإخراج»؛ اما چون در آيات «مَريج و فروج و بهيج» به آن صورت بود، اينجا هم فرمود: ﴿كَذلِكَ الْخُرُوجُ﴾. فرمود اگر استبعاد مي‌کنيد و مي‌گوييد که ﴿ذلِكَ رَجْعٌ بَعيدٌ﴾، نه, ديگر شما هر روز داريد مي‌بينيد. پس اگر از نظر قدرت فاعلي اشکال داريد که جا براي اشکال نيست؛ اگر از نظر قدرت قابلي اشکال داريد که هر سال اين شيء اصلاً نبود و پيدا شد، الآن که پراکنده است خدا مي‌تواند جمع بکند. نمونه آن را شما هر سال داريد مي‌بينيد، پس جا براي استبعاد و انکار نيست.

اين يک برهان ديگر است. در آن برهان اوّل فرمود شما معدوم نمي‌شويد، يک؛ بعيد را محال ندانيد، دو؛ قدرت الهي توان آن را دارد، سه، براي اينکه خداي سبحان «لا شيء» را که قبلاً هيچ چيزي نبوده است به اين صورت درآورد، حالا که اينها هستند و پراکنده‌اند، اين تمام شد.
برهان ديگر؛ شما هر سال داريد مرده زنده‌کردن را مي‌بينيد؛ وقتي اين درختِ خوابيده بيدار شد، غذا مي‌خواهد، غذاي او همان خاک و کودي است که در کنار اوست، اين خاک مرده است، اين خاکِ مرده مي‌شود خوشه و شاخه و ميوه. ما مرده را داريم زنده مي‌کنيم. فرمود: ﴿أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها﴾، نه «نُحْيِ الأشجار». اشجار خواب هستند آنها را بيدار مي‌کند، به آنها غذا مي‌دهد و غذاي آنها همين است که خاک و کود را جذب مي‌کنند و مي‌شود خوشه و شاخه و ميوه. فرمود شما هر سال داريد مي‌بينيد که خدا چگونه مُرده را دارد زنده مي‌کند، پس مشکل چيست؟


کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود (12)﴾;
بعد براي بازگو کردنِ اين مطلب که تنها تو ای پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) نيستي که مردم حجاز در برابر اين اصول سه‌گانه: گاهي تعجّب است, گاهي انکار است, ﴿فَهُمْ في‌ أَمْرٍ مَريجٍ﴾؛ يعني هم درباره توحيد, هم درباره وحي و نبوت، هم درباره معاد, بلکه انبياي ديگر هم مبتلا به چنين اقوامي بودند؛ آنها قبول و نکولشان به اين بسته بود که هر چه نياکانشان قبول داشتند اينها قبول مي‌کردند مي‌گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلي آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾ و هر چه آنها نگفته بودند، اينها هم نمي‌گفتند مي‌گفتند: ﴿ما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا الْأَوَّلينَ﴾. ببينيد سلب و اثبات اينها، تصديق و تکذيب اينها در مدار تقليد بود. اين دو بخش از آيات نشان مي‌دهد که اگر آنها مي‌خواستند چيزي را قبول بکنند، منتظر بودند که نياکاشان قبول کردند يا نه، مي‌گفتند که ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلي آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾. اگر چيز جديدي انبيا آورده بودند و اينها نمي‌خواستند بپذيرند، مي‌گفتند چون پدران ما نپذيرفتند ما هم نمي‌پذيريم: ﴿ما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا الْأَوَّلينَ﴾ ما هم قبول نمي‌کنيم. اگر کسي نفي و اثباتش به تقليد برگردد بازده او همين است.
مي‌فرمايد که شما از سرگذشت تلخ اقوام پيشين عبرت بگيريد، همين حرف‌ها را ديگران زدند و نتيجه نگرفتند. فرمود: ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ﴾، يک؛ ﴿وَ أَصْحابُ الرَّسِّ﴾، دو؛ ﴿وَ ثَمُودُ﴾ که خود قوم هستند، ﴿وَ عادٌ﴾ که قوم‌ هستند; يکي قوم صالح است يکي قوم هود، ﴿وَ فِرْعَوْنُ﴾؛ فرعون مفرد است. در بخش‌هاي فراواني دارد که فرعون و ملأ او، فرعون و قوم او، ﴿ فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ﴾؛ چون ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ﴾ و شد إمام آنها و ربّ آنها، وقتي نام فرعون برده بشود، فرعون ﴿وَ مَلَأَهُ﴾ خواهد بود. در بخش‌هايي هم بالصّراحه مي‌گويد فرعون و ملأ او؛ لذا اگر اينجا اين فرد بر اقوام عطف شده است به جهت اين نکته است. ﴿وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ ٭ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ﴾، صدر آن ﴿كَذَّبَتْ﴾ است، ذيل آن هم باز ﴿كَذَّبَ﴾ است، ﴿كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ﴾؛ اما ﴿فَحَقَّ وَعيدِ﴾؛ يعني «وَعِيدِي»؛ مستحق عذاب من شدند و به تلخ‌ترين وضع از بين رفتند.


در ابتداي سوره از قول انها فرمود ﴿رَجْعٌ بَعيدٌ﴾؛ يعني «إرجاعٌ بعيد». اينها در «إرجاع» شک داشتند؛ يعني در «إخراجِ موتی» از خاک شک داشتند؛ يعني در فعل فاعل شک داشتند. قرآن کريم دو گونه پاسخ مي‌دهد: يکي از آن معلول و مسبَّب خبر مي‌دهد مي‌فرمايد: ﴿كَذلِكَ الْخُرُوجُ﴾؛ وقتي خروج يقيني شد اخراج هم يقيني است. گاهي هم درباره مبدأ فاعلي برهان اقامه مي‌کند که مي‌فرمايد: ﴿أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ﴾. آن قدرت‌نمايي‌ها را در آيات فراوان قبل ذکر کرد، در آياتي که از آيه پانزده به بعد شروع مي‌شود، فرمود ما اين توان را در خصوص معاد داريم. آن قدرت‌نمايي را که فرمود ما نظام سپهري را آفريديم، کواکب را آفريديم، زمين را با گسترش خاص آفريديم، اينها قدرت‌نمايي است که ما قادر هستيم؛ اما درباره خصوص «احياء» فرمود که ما قدرت داريم مرده را زنده کنيم; اما شما در کيفيت اخراج شک داريد و ما از خروج خبر مي‌دهيم: ﴿وَ كَذلِكَ الْخُرُوجُ﴾. شما از «رَجْع» سخن گفتيد، ما از رجوع حرف مي‌زنيم. شما مي‌گوييد «رَجْع» که کار خداست بعيد است، ما مي‌گوييم رجوع محقَّق است. وقتي رجوع محقَّق است پس ما «رَجْع» کرديم. ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾



﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (16)
بعد مي‌فرمايد که برخي از مشکلات در اثر وسوسه نفس است؛ اين هم راجع به اصول دين و شبهات هست و هم راجع به مسائل اخلاق و حقوق است که مي‌تواند جنبه تزکيه‌اي داشته باشد.
ضمن اينکه قدرت خدا را ثابت مي‌کند، علم خدا را ثابت مي‌کند، انسان را به هويت خودش هم آشنا مي‌کند .مي‌فرمايد انسان يک واقعيت بيش نيست، اعضا و جوارح او را در خدمت عقل او قرار داديم که سير «الي الله» داشته باشد و صراط مستقيم را هم به او نشان داديم. اگر يک اختلاف داخلي در حوزه درونِ خود شخص پيدا شد ـ که جهاد اکبر شروع مي‌شود ـ برخي از قوا با عقل هماهنگي نکردند و همراهي نکردند، اينجا مبارزه شروع مي‌شود.
مبارزه اوّل از راه وسوسه شروع مي‌شود. اما اگر اختلافي در درون پيدا شد، وَهم و غضب در برابر برهان عقلي ايستادند و به او ظلم کردند، شهوت و غضب در برابر عقل عملي ايستادند و به او ستم کردند، اينجاست که ذات اقدس الهي مي‌فرمايد که ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾؛ اينها به خودشان ظلم کردند.مي‌فرمايد که درونشان جنگ است؛ هم خود خدا آنجا حضور دارد و هم فرستاده‌هاي خدا. ذات اقدس الهي به خود اين شخص نزديک است، به خود اين شخص از هر موجودي نزديک است، به خود اين شخص از خودِ اين شخص نزديک‌تر است. به خود اين شخص از آن فرستاده‌هاي الهي که ﴿إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ ٭ كِراماً كاتِبينَ ٭ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾، از اينها هم نزديک‌تر است.
اصلاً ذات اقدس الهي اين ملائکه معصوم را فرستاده که اعمال انسان‌ها را ضبط کنند‌؛ اما اين‌چنين نيست که اين ملائکه که آمدند به انسان‌ها از خدا ـ معاذالله ـ نزديک‌تر باشند.

رقيب هستند يعني مراقب هستند. به چه کسي مي‌گويند رقيب؟ کسي که رقبه مي‌کشد اينکه مي‌گويند سرکشي کرد، براي اينکه اطلاع کامل پيدا کند و کاملاً ببيند سرش را مي‌کشد و گردن را مي‌کشد که مي‌گويند سرکشي کرده است. اگر اهل رقبه کشيدن و گردن کشيدن و سرکشي کردن نباشد که رقيب نيست. به اين شخص مي‌گويند رقيب.
آن هم عتيد است. اين عتيد چه از «عدّ» باشد و چه از «عَتَدَ» باشد يعني آماده، هيچ نمي‌خوابد، هيچ غفلت نمي‌کند، سهو و نسيان هم ندارد. با اينکه مأموريت اينها اين است که ببينند ما چه کار مي‌کنيم؛ اما خدا اگر بخواهد آبروي کسي را حفظ بکند در اثر اينکه اين شخص، تا آنجا که ممکن بود سعي کرد آبروي کسي را نبرد و سعي کرد در مسير دين حرکت کند، حالا يک مرتبه لغزيد؛ ذات اقدس الهي نمي‌گذارد اين فرشته‌ها بفهمند. اصلاً مأموريتشان اين است که بيايند حفظ بکنند. رقيب هم هستند و عتيد هم هستند، اهل سهو نيستند، اهل نسيان نيستند، اهل خواب نيستند


فرمود: ﴿وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ﴾، براي همه هست. هر کسي که مي‌ميرد اين سکرات مرگ براي او حق را مي‌آورد.
اگر ما اين «باء» را «باء» تعديه بدانيم, لطيف‌تر از آن است که «باء» را «باء» مصاحبه يا ملابسه بدانيم. اين سکرات مرگ حق را مي‌آورد، اگر کسي شخص عادي بود، جاهل بود، غافل بود، ساهي بود، ناسي بود، نائم بود، بيدار مي‌شود. اين سکرات, جاهل را عالِم مي‌کند، ساهي, غافل و ناسي را متذکِّر مي‌کند، خوابيده را بيدار مي‌کند، «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا». اين موت براي او حق آورد

﴿وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ﴾،
«حَادَ، يَحِدُ»؛ يعني فرار مي‌کردي، «حِياد» يعني تنهايي. شما از او فرار مي‌کردي، اين آمده دامنگير شما شده.
لَقَدْ كُنْتَ في‌ غَفْلَةٍ مِنْ هذا بعد مي‌فرمايد اين برای اين دنياست، حالا که مُرديد، ما نفخي داريم که مُرده‌ها زنده مي‌شوند؛ البته انبيا و اوليا که اينها مرگي به اين معنا که غفلت باشد و اين حالت باشد، اين چنين نيست. فرمود. غفلت عبارت از آن است که شيئي موجود باشد و انسان به آن توجه نداشته باشد. اگر موجود نبود، غفلت صادق نيست. معلوم مي‌شود جريان وعد و وعيد الهي، جريان اطاعت و عصيان، پاداشِ اطاعت و کيفرِ عصيان اينها همه مقرّر هست، برخي‌ها غافل و برخي‌ها متذکر هستند. فرمود آنچه را که شما الآن در قيامت مي‌بينيد اين در دنيا موجود بود؛ منتها مورد غفلت شما بود. اين غفلت هم عامل دروني دارد نه عامل بيروني، شما عمداً روي بصيرت خود پرده گناه و حبّ دنيا گذاشتيد و نگذاشتيد اين واقعه را ببينيد و اکنون که اين پرده برداشته شد، شما مي‌بينيد با چيزهايي همراه بوديد:

بعد فرمود: ﴿فَأَلْقِياهُ﴾ اين تثنيه يا به همان «سائق» و «شهيد» است يا به دو فرشته مأمور است: ﴿فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّديدِ﴾.

﴿قالَ قَرينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُه﴾ من اين را وادار به طغيان نکردم، تا آخرين لحظه اين حجت را مي‌خواهد بر او تمام کند. ﴿وَ لكِنْ كانَ في‌ ضَلالٍ بَعيدٍ﴾؛ خودش خيلي دور بود.
يک وقت است کسي بيراهه مي‌رود، در جاده خاکي است اما نزديک است و صدا به او مي‌رسد و بر مي‌گردد؛ يک وقت ﴿في‌ ضَلالٍ بَعيدٍ﴾ مي‌رود بيابان‌ها و گُم مي‌شود، صدا را نمي‌شنود؛ اگر آن شد ديگر صداي شما را نشنيد و نمي‌شِنود: ﴿وَ لكِنْ كانَ في‌ ضَلالٍ بَعيدٍ﴾.
خدا بهشت را براي ما معرفي کرده، جهنم را معرفي کرده فرمود شما که در دنيا هستيد هم مي‌توانيد بهشتي زندگي کنيد، مي‌توانيد جهنمي زندگي کنيد؛ اينجا هم به شيطان و آن شخص تبهکار مي‌فرمايد اينجا جاي دعوا نيست: ﴿لَا تخَتَصِمُواْ لَدَیَّ﴾ برويد در جهنم و در سوخت و سوز آنجا که رفتيد: ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾؛ ما حرف‌ها را از اوّل گفتيم، نه ما پشيمان مي‌شويم نه علم ما با جهل قرين است، با غفلت قرين است، يا ما با تصميمات ديگر پشيمان بشويم، اينها نيست. ما قبلاً همه حرف‌ها را به شما گفتيم؛

مي‌فرمايد: ﴿يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزيدٍ﴾؛ روزي است که ما به جهنم مي‌گوييم آيا پُر شدي؟ جهنم مي‌گويد: ﴿هَلْ مِنْ مَزيدٍ﴾.؟؟ حالا اين ﴿هَلْ﴾ به معناي استفهام است يا استفهام انکاري است؛ يعني «ما من مزيد» ديگر جا نيست، پُر شد و مانند آن؛ اما ظاهر آن آين است که ﴿يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ﴾، برخي‌ها گفتند که گفتماني که بين خدا و جهنم است، در حقيقت گفتگو بين خدا و ملائکه‌اي است که مسئولان امور جهنم هستند: ﴿وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة﴾،آنها که مسئولان جهنم هستند ذات اقدس الهي با آن ملائکه سخن مي‌گويد. برخي‌ها گفتند که اين خلاف ظاهر است، ما چرا تقدير بگيريم خود جهنم مراد است؛ منتها به نحو تمثيل
وقتي صاحب اين اعضاء و جوارح به آنها گفت ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾؛ معلوم مي‌شود هر چيزي مي‌تواند حرف بزند. اگر در آيه که آمده است ﴿قالُوا لِجُلُودِهِم لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾، پس معلوم مي‌شود ﴿كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ شاعر و مدرِک هستند. اگر ﴿كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ تسبيح مي‌گويند: ﴿إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ و اگر ﴿كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ اهل اسلام هستند: ﴿أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، اگر ﴿كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ ساجد «لله» هستند: ﴿وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، اگر ﴿كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ مطيع الله‌ هستند: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ﴾، حرف هم مي‌زنند. حالا ما حرف را نمي‌شنويم مطلب ديگري است وگرنه آنها کاملاً حرف مي‌زنند، کاملاً ادراک مي‌کنند؛ اين‌طور نيست که ما بخواهيم اينها را حمل بر تمثيل بکنيم.

اما رحمت الهي؛ ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ غَيْرَ بَعيد﴾؛ نه اينکه بهشت الآن آماده است، بلکه بهشت دم دست انسان است؛ «ازلاف»؛ يعني نزديک کردن، ﴿زلفي﴾؛ يعني درجه نزديک، «وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْك‌» که در دعاي کميل آمده؛ يعني همين، يعني درجه نزديک. ﴿أُزْلِفَتِ﴾؛ يعني نزديک، دم دست شما است
﴿هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفيظٍ﴾ اين بهشت برای کسي است که اهل «أوب و رجوع» باشد.

فرمود اگر کسي اهل «أوب و رجوع» بود، «آب»؛ يعني «رَجَع»، ﴿اوّاب﴾؛ يعني پُر رجوع. مرتّب دارد رجوع مي‌کند؛ اين کسي که دارد به طرف الله مي‌رود دارد رجوع مي‌کند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾
او «دائم الرجوع» است و حافظ هم هست، هم حافظ خودش است، هم حافظ نظام خودش است، هم حافظ جامعه خودش است؛ ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُم﴾هم هست، حافظ زن و بچه خودش است، حافظ خانواده خودش است حافظ فاميل‌هاي خودش است. ﴿مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْب﴾
فرمود: ﴿وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ﴾، چون خودش اهل «أوب» و رجوع است، با قلبي که در نوبت بود، مرتّب نوبت مي‌گرفت، مرتّب در انابه و رجوع مکرّر بود با چنين قلبي آمده است.
آن‌گاه ذات اقدس الهي به اين‌گونه افراد مي‌فرمايد: ﴿ادْخُلُوها﴾ آن بهشت را ﴿بِسَلامٍ﴾؛ يعني شما در همه مقاطع سالم بوديد؛
. ﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها﴾؛ بهشتي‌ها در دنيا از آرزوهاي باطل صرف نظر کردند: «إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی»؛بر خواسته‌هاي خود پا گذاشتند، لذا در بهشت هر چه بخواهند به آنها خواهند داد: ﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها﴾؛ اما اين ﴿وَ لَدَيْنا مَزيدٌ﴾ يک حرف تازه است. فرمود در بهشت هر نعمتي که اينها بخواهند برای ايشان هست؛ برخي‌ها خواستند بگويند که ﴿وَ لَدَيْنا مَزيدٌ﴾؛ يعني چون در دنيا يک کار خير کرده است، در قيامت ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛ اين منظور نيست، براي اينکه اين پاداش خود عمل است؛ اما آيه مي‌گويد که بالاتر از مشيئت آنها ما چيزهايي داريم، زائد بر اراده و مشيئت آنها، نه زائد بر عمل آنها. يعني اينکه انسان هر چه بخواهد آنجا حاصل است. چيزهايي ذات اقدس الهي به انسان مي‌دهد که انسان آنها را نمي‌خواهد؛ نمي‌خواهد، يعني چه؟ يعني نمي‌فهمد تا بخواهد. آيه سوره مبارکه «سجده»؛ يعني آيه هفدهم آنجا دارد که ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ﴾ که اين مربوط به نماز شب و اينهاست و مصداق روشن آن آنجاست: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ﴾ خيلي‌ها نمي‌دانند که ما براي آنها چه ذخير کرديم!

﴿وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحيص﴾؛
«تنقيب» همان «تنقير»؛ يعني وجب به وجب اينها منقار زدند، «نَقبه» زدند، جاها را بررسي کردند، تملک کردند، حکومت کردند؛ اما وقتي عذاب ما آمد مي‌گفتند که آيا چاره‌اي هست که ما چاره پيدا کنيم؟ «محيص» نداشتند، راه فرار نداشتند، همه اينها گرفتار شدند.
فرمود ما خيلي‌ها را از بين برديم که اينها در آن محدوده‌ خود حکمراني کامل داشتند، يک؛ روز خطر هم رسيد، دو؛ در آن روز خطر هيچ محيصي، ملجأي، منجايي و مهيدی نداشتند.

فرمود که ما برهان اقامه مي‌کنيم بعد از برهان اينها بايد نتيجه بگيرند و از بشارت استفاده کنند يا از انذار بهره ببرند ﴿إِنَّ في‌ ذلِكَ لَذِكْری‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيد﴾؛
ما از هر راهي اينها را موعظه کرديم برهان اقامه کرديم بشارت داديم و اين بشارت‌ها يا انذار هم جلوي چشم شماست، مي‌گوييم: ﴿فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ﴾«کذا عاقبة کذا عاقبة کذا» اينها را مي‌بينيد. با اينکه ما معقول و محسوس را در اختيار شما گذاشتيم شما يا از معقولات استفاده کنيد يا از محسوسات. اگر صاحب‌نظر هستيد با برهان اين مطلب را بپذيريد، اگر صاحب‌نظر نيستيد، اهل تحقيق نيستيد فرصت فکر نداريد و اهل تقليد هستيد از خدا و پيغمبر حرف بشنويد يا گوش بدهيد ببينيد که انبيا چه مي‌گويند يا خودتان بفهميد، به هر حال عقل يک چراغ خوبي است
در اين کريمه فرمود اينها ﴿لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْع وَ هُوَ شَهيدٌ﴾
گوش بدهد ولي در صحنه باشد، نه اينکه در جلسه بحث باشد؛ اما حواسش جاي ديگر باشد. حرف را با گوش بشنود؛ اما با دل بفهمد او شاهد صحنه باشد. اگر يک چنين کسي شد يا ﴿لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ شد يا ﴿أَلْقَی السَّمْع وَ هُوَ شَهيدٌ﴾ شد، اين مي‌تواند به عطش خودش پاسخ بدهد، يا بايد از درون آب بجوشد يا بايد از بيرون آب بيايد، نه آن باشد نه اين باشد مي‌خشکد. کسي که عقل دارد قلب دارد صاحب نظر است از درون، انديشه مي‌جوشد، ندارد استخري است که جدول باز مي‌کند از چشمه آب مي‌گيرد. نه چشمه باشد نه استخرِ مرتبط، مي‌خشکد؛.


﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38)

بخش پاياني سوره مبارکه «ق» به صدر آن بر مي‌گردد و عصاره مضمون اين سوره را هم به همراه دارد. با «لام» قسم مي‌فرمايد: ما آسمان‌ها و زمين و آنچه بين آسمان و زمين است را در شش روز خلق کرديم. مسئله ﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾؛ در چند جاي قرآن کريم مطرح است. مستحضريد که گاهي روز در برابر شب است، گاهي مجموعه شب و روز را روز ياد مي‌کنند و مي‌گويند «سنوات يوميّه»، گاهي هم از مجموع يک عصر به روز ياد مي‌کنند مي‌گويند: «الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْك‌»؛ همه اينها تاريخ‌بردار است. گاهي به اصل زمان «يوم» گفته مي‌شود، چون در اصل خلقت آسمان و زمين سخن از روز در برابر شب نيست، سخن از مجموع روز و شب نيست، سخن از تاريخ دوره‌اي نيست، زيرا هنوز نظامي صورت نپذيرفت، کره‌اي به نام زمين و کره‌اي به نام شمس پيدا نشد تا يکي در دور ديگري بگردد يا دور خودش بگردد؛ از حرکت وضعي او ليل و نهار پديد بيايد، از حرکت انتقالي او ماه و سال پديد بيايد، اينها نيست؛ لذا چون ماده و حرکت هست يقيناً زمان هست و «يوم» در آنجا به معناي اصل زمان است، نه به معناي يک عصر معين. اين يک مطلب که فرمود ما آسمان و زمين را در شش روز خلق کرديم. حالا اين شش دوره، شش ميليارد است يا شش هزار ميليارد است، آن را ذات اقدس الهي مي‌داند؛ ولي اين تطوّرات شش‌گانه صورت پذيرفت تا اين نظام به اين صورت در آمد.

قرآن کريم آيات آن درباره اين زمان، چهار طايفه است: يک طايفه درباره اصل تطوّرات کلّ اين نظام است که مي‌فرمايد: آفرينش آسمان‌ها و زمين ﴿وَ ما بَيْنَهُما في‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾ است؛ اين يک طايفه است که اين هم در سوره «حديد» است. و هم در سوره «ق» است، هم در ساير سور هست.
طايفه دوم آياتي است که اين شش دوره را ترسيم مي‌کند، مي‌فرمايد دو دوره مربوط به آسمان است که ﴿فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ﴾؛ بعد در بخش‌هاي ديگر دارد: ﴿في‌ يَوْمَيْنِ﴾؛ پس کلّ آسمان‌ها، تطوّرات دو دوره‌اي را پشت سر گذاشت. درباره زمين هم فرمود: ﴿وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها﴾؛آن‌گاه کلّ آن را فرمود: ﴿في‌ يَوْمَيْنِ﴾؛ تطوّرات زمين، آنچه در عمق زمين است، آنچه به عنوان درياها در زمين است، آنچه به عنوان رواسي و کوه‌ها روی زمين است، اين تا سامان بپذيرد دو دوره طول کشيد. پس مجموع آن شش دوره، دو دوره برای آسمان‌هاست و دو دوره برای زمين؛ اما آن دو دوره‌اي که مربوط به «بين الارض و السماء» است، اين فضا، اين هوا، اين جاذبه و مانند آن که بين أرض و سماست، اين هم دو دوره طول کشيد که در قرآن تصريح نشده، اين شده شش دوره.


اين که در اينجا مي‌فرمايد: ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ﴾، اين «باء» باي مصاحبت است، هر چه باشد؛ اين تسبيح شما تنها نباشد، «سبحان الله» را تنها نگوييد، بلکه يک «سبحان الله» بگوييد به همراه «الحمد لله»؛ يعنی «سبحان الله و الحمد لله».

فرمود که ﴿فَاصْبِرْ عَلي‌ ما يَقُولُونَ﴾؛ آنها يا درباره مبدأ اعتراض دارند يا درباره معاد اعتراض دارند يا درباره آنچه بين مبدأ و معاد است به نام صراط و تو راهنماي اين صراطي اعتراض دارند، ﴿فَاصْبِرْ عَلي‌ ما يَقُولُونَ﴾؛

ولي ﴿وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ ﴾؛ما يک وظيفه عمومي داريم که ﴿إِن مِن شَيْ‌ءٍ إِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾؛ يک تسبيح عمومي است و همه جا هست؛ اما اين نمازهاي پنج‌گانه را به تسبيح ياد مي‌کنند.فرمود شما اين کارها را انجام بدهيد و نگران حرف‌هاي آنها نباش: ﴿ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾؛ يعني نماز صبح، ﴿وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ﴾ که ظهرَين است، ﴿وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ﴾ که مغربَين است. ﴿وَ أَدْبارَ السُّجُودِ﴾ را گفتند نوافل است، وُتَيْره است يا نماز شب است که بخش مستحبات است.

بعد فرمود الآن گوش به زنگ باش که يک وقت مي‌گويند برخيزيد! بدانيد اين صدا از چه کسی هست! تو الآن مستمع باش و آماده باش! وقتي که ما گفتيم برخيزيد ديگر دستپاچه نباشيد!
يک عده دستپاچه‌ هستند، وقتي که در نفخه دوم به همه گفته مي‌شود برخيزيد! اينها سرگردان‌ هستند و نمي‌دانند کجا بروند و به کدام طرف بروند. آنها ﴿يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ﴾؛
ولي تو ﴿وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ﴾؛ ما نزديک شما و زير گوشتان مي‌گوييم برخيزيد! از قبر برخيزيد!
﴿وَ إِلَيْنَا الْمَصيرُ﴾؛ چه وقت؟ ﴿يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً﴾؛ با سرعت همه اينها اولين و آخرين بر می‌خيزند
فرمود: ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ﴾؛ شما نگران نباش! برهان اقامه بکن! قبول و نکول بي‌تفاوت باشد و تو جبّار نيستي.
﴿فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ﴾؛ تو مبلّغ هستي، تو معلم کتاب و حکمت هستي، .، اين کارها مختص تو هست. . تو مسيطر نيستي، تو جبّار نيستي، تو معلّم هستي، تو مزکّي هستي، تو مبشّر هستي، تو منذر هستي، اينها کار تو هست: ﴿فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ﴾. در سوره مبارکه «نازعات» هم فرمود که تو منذر هستي؛ آيه 45 سوره مبارکه «نازعات» دارد که ﴿ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها﴾؛ نگران نباش! وظيفه تو فقط همين است و بيش از اين وظيفه نداري، براي چه نگران مي‌شوي؟ بقيه به عهده ماست.



ویرایش بوسیله کاربر 1402/05/14 03:26:41 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 2.140 ثانیه ایجاد شد.