logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170870)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133537)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123507)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89922)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

maghrebi Offline
#1 ارسال شده : 1394/01/15 06:08:00 ب.ظ
maghrebi

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24
ارسالها: 43
Iran (Islamic Republic Of)

3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
مگر وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون نکرد؟
پس چطور توانسته دوباره وارد بهشت بشود و آدم و حوا را گول بزند تا سیب را بخورند؟
بر همه ی موحدان مبرهن است که شیطان رجیم است و رانده شده از بهشت.پس هنگام گول زدن در بهشت چه میکرد ؟


پاسخ: 

شیطان بعد از جریان تکبر و سجده نکردن بر آدم، گرفتار لعن ابدی گردید و رانده شد؛ اما نه از بهشت، بلكه از درگاه خداوند و ملكوت. به يقين، تا ابد هم به آن حريم و همچنين به بهشت اخروي راه ندارد. اخراج شيطان، به معناي تنزل مقام و مرتبه شیطان از جايگاه بلندي بود كه نزد خداوند يافته بود، نه اخراج از مكان معين و مشخصي همچون بهشت. اين همان حقيقتي است كه در قرآن تحت عنوان "هبوط" بيان شده است.

خداوند در باره جریان اخراج ابليس مي فرمايد:
«قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين‏»؛ (1) «گفت: از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى‏».

علامه طباطبائي در توضيح اين آيه مي فرمايد:
«جمله "فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ" تأكيد است براى جمله "فَاهْبِطْ مِنْها"؛ براى اين كه "هبوط" همان خروج است و تفاوتش با خروج، تنها در اين است كه هبوط، خروج از مقامى و نزول به درجه پايين‏تر است. همين معنا خود دليل بر اين است كه مقصود از هبوط، فرود آمدن از مكان بلند نيست؛ بلكه مراد، فرود آمدن از مقام و مرتبه بلند است.
و اين، مؤيد ادعاى ما است كه گفتيم ضمير در "منها" و "فيها"، به "منزلت" بر مى‏گردد، نه به آسمان و يا بهشت. شايد كسانى هم كه گفته ‏اند مرجع ضمير، آسمان و يا بهشت است، مقصودشان همان منزلت باشد.

بنابراين، معناى آيه چنين مى ‏شود كه خداى تعالى فرمود: به جرم اين كه هنگامى كه تو را امر كردم، سجده نكردى، بايد از مقامت فرود آيى؛ چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نبايد در چنين مقامى تكبر كنى. پس برون شو كه تو از خوارشدگانى». (2)

در هر حال، روشن است كه شيطان بعد از اين رانده شدن، ديگر نمي توانست به بهشت هم راه يابد. حال بايد پرسيد كه چگونه او در جریان فریب آدم و حوا توانست وارد بهشت گردد؟

پاسخ این است که اگرچه برخی تصور کرده‌اند مراد از بهشت آدم و حوا همان بهشت موعود آخرتي است، ولی مراد از بهشت محل سكونت آن ها، همان بهشت موعود نیست؛ زيرا رانده شدن از آن بهشت معنا ندارد. اکنون سؤال اين است كه آن بهشت موقت و محل سكونت ايشان، كجا بود و چه حقيقتي داشت؟

در اين خصوص در بين علما اختلاف نظر وجود دارد. برخی از این نظریات را بیان می کنیم:

1. باغ آسمانی:
بعضى از مفسران معتقدند که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده است، هر چند بهشت جاویدان نبوده است؛ زیرا در بعضى روایات اسلامى با بیان کلمه «سماء»، به بودن این بهشت در آسمان، اشاره شده است. (3)

2. باغ زمینی:
برخى مفسران هم نوشته‏اند که اين بهشت، یکى از باغ هاى دنیا و روى زمین بوده است. جمله «اهْبِطُوا» نیز بر این امر دلالت ندارد که از بالا به پايین بیايید؛ بلکه به معناى انتقال آن ها بعد از خوردن میوه ممنوعه، به نقطه ديگر زمین است.

على بن ابراهیم قمى در تفسیر خود می نگارد:
از امام جعفر صادق - علیه السّلام - راجع به بهشت حضرت آدم جویا شدند که آیا از بهشت‏هاى دنیا بوده یا از بهشت‏هاى آخرت؟ حضرت فرمود: از بهشت‏هاى دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع می کرد. اگر از بهشت‏هاى آخرت ‏بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمی شد. (4)

3. بهشت برزخي:
عده ای نیز معتقدند منظور از این بهشت، بهشت برزخی بوده است، نه بهشت زمینی دنیایی. علامه طباطبائی در دفاع از این نظر و در توجیه روایات مربوطه می فرماید:
مراد از این که از بهشت‏هاى دنیا بوده، آن است که از بهشت‏هاى برزخى بوده که در مقابل بهشت خلد است. این مطلب از برخی روایاتی که از سوی اهل بیت - علیهم السلام -‏ رسیده، روشن می شود؛ زیرا در بعضى از قسمت هاى این روایات آمده است که آدم بر صفا، و حوا بر مروه، هبوط کرد. از این جهت که برزخ در همین جهان قرار دارد، پس در زمین بودن (دنيايي بودن) این بهشت، منافاتی با برزخی بودنش ندارد. (5)

با توجه به نظریه های یاد شده مي توان به اين نتيجه رسيد كه به يقين بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده است؛ زیرا بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمی‌باشد. آن جا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست. از سوی دیگر، کسی که به بهشت خلد (جاویدان) وارد شود، دیگر از آن خارج نخواهد شد. بنابراین، محل سکونت آدم و حوا، بهشت اخروي نبوده تا شیطان نتواند در آن جا حاضر شود و به نوعي، آدم - عليه السلام - را فريب دهد.

پی نوشت ها:
1. اعراف (7) آيه 13.
2. طباطبائى، سيد محمد حسين‏، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر انتشارات


کلمات کلیدی:شیطان آدم بهشت برزخ

ویرایش بوسیله کاربر 1396/02/03 10:01:42 ق.ظ  | دلیل ویرایش: key words

حمید فغفور مغربی
admin1 Offline
#2 ارسال شده : 1398/02/07 08:51:22 ق.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
شيطان از كجا اخراج شد؟ادم از كجا هبوط كرد؟


بعد از این که خدای تبارک و تعالی بیان کرد که می‌خواهم آدم را خلق بکنم و بعد جریان سوال ملائکه و بعد جواب الهی بعد خلقت آدم و تعلیم اسماء به آدم شد و امر به سجده و سجده‌ی ملائکه و ابا و تمرد شیطان رخ داد این به صورت فهرست وار شیطان پس از این تمرد هبوط کرد و مورد لعن الهی قرار گرفت و از مقام قربی که در بین ملائکه داشت دور شد و رجم شد و تعبیر آیات قرآن این است که از صاغرین قرار گرفت کوچک شد کوچک شدن یعنی از آن مقامی که داشت پایین تر آمد در آن جا بحث هبوط مطرح شد به این معنا که معنای هبوط مکانتی است نه مکانی مثل کسی که در بین قومی عزیز است به صفات خوبی متصف است کرم دارد جود دارد سخاوت و شجاعت دارد صفات حسنه‌ای را دارد اگر از این صفات او به زیر بیفتد و از او زائل شود این از جایی به جایی نرفته اما در عین حال چه شده؟ شأنش را از دست داده است

این را گفتیم یک نحوه‌ی هبوط این است که انسان یا هر کسی از آن مرتبه‌ی کمالی که داشته می‌آید ساقط می‌شود این ساقط شدن هبوط کردن است به معنای معنوی است یعنی هبوط هبوط معنوی می‌شود در شیطان عرض کردیم که چون در بین ملائکه بود و بین آن‌ها زندگی می‌کرد از آن مقام قرب تنزل پیدا کرد با تمرد و سرپیچی از امر الهی که به آدم گفته بود سجده بکن نکرد و این از آن مقام تنزل پیدا کرد

آدم سلام الله علیه پس از این امر شد که وارد به بهشت شود تعبیر به این است که داخل شو به جنت هم آدم هم حوا هر دو وارد جنت شدند منتها در آن جا خدای تبارک و تعالی امر کردند که این جا خوردن و آشامیدن آزاد است الا نزدیک شدن به این درخت «وَلَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» (بقره/ 35) که اگر نزدیک شوید این جا ظلم به خودتان کردید و نتیجه اش ظلمی است که به زحمت می‌افتید در بعضی از آیات «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى» (طه/ 117) فتشقی است که اگر از این بیفتید به زحمت می‌افتید این شقی به معنی زحمت است بعد جریان نفوذ شیطان یکی از آن مسائلی که این جا مهم است و برای خیلی‌ها سوال شود این است که شیطان مگر رجیم نبود چطور توانست در بهشت آدم و حوا را وسوسه بکند تا از این درخت بخورند چون بحث خوردن و اکل از شجره و خوردن از شجره مطرح می‌شود و این که شیطان چگونه پایش در بهشت باز شد و این‌ها را وسوسه کرد عرض کردیم اگر دقت بکنید رجمی که شد و شیطان دور شد از مقام ملائکه دور شد از آن منزلت دور شد در تعبیر قرآن این نیست که از بهشت اخراج شد بلکه دارد که از آن «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (ص/ 77) ضمیر قبل منها به جنت نمی‌خورد بلکه به مقام و منزلتی که بین ملائکه داشت می‌خورد پس از بین ملائکه تنزل پیدا کرد آمد در مرتبه‌ای که به ارض آمد در مرتبه‌ی ملائکه نبود در این جا پس باب ورود و خروج شیطان به بهشت مسدود نشده بوده با بیان این مسئله هم که آدم مراتبی از وجود را دارد و بدن یکی از مراتبش بود علاوه بر بدن نظام نفس و روح داشت که قبلا هم در یک جلسه‌ای اشاره شد که انسان نظام نفس و روح دارد

آدم در مقام نفس و روح غرق جذبه‌ی الهی در جنت بود و به غیر از خدا با چیزی کار نداشت ارتباطی نداشت به غیر از آن رویت چیزی برایش محقق نبود در یک مقام جذبه‌ای بود در این مسئله تا این که شیطان و ابلیس او را به مرتبه‌ی بدنش توجه داد -توجه به مرتبه‌ی بدن -چون شیطان در مرتبه‌ی بدن ما در مرتبه‌ی خیال ما و وهم ما قدرت تصرف دارد تصرف به این معنا که وسوسه بکند نه تصرف معنایی که کاری را مستقیم خودش انجام بدهد دعوت می‌کند به این مقدار قدرت دارد .

شیطان در جنت که انسان بود می‌توانست ،به آن مرتبه‌ی نازل وجود انسان که مرتبه‌ی بدنی و خیال و وهم او بود ارتباط داشته باشد و این در قبل نفی نشده بود آن چیزی که نفی شده بود از مقام و منزلت ملائکه بود چون از آن مقام و منزلت دور شده بود در مقام و مرتبه‌ی روح انسان نمی‌توانست صرف بکند چون موطن مرتبه و مقام روح انسان سجده گاه ملائکه بود و مسجود ملائکه بود و آن موطن در تصرف شیطان نبود نمی‌توانست راه داشته باشد اگر دقت بکنیم سوالات متعددی با این تعبیر جواب داده می‌شود

وقتی آدم وارد بهشت شد خدای تبارک و تعالی خطاب می‌کند به آدم که «إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ» این شیطان

این در عربی اشاره می‌کند که اشاره نزدیک است هذا اشاره به نزدیک است نه تلک که اشاره به دور باشد نه ذلک بلکه :ان هذا -این عدو شماست معلوم می‌شود که همان جایی که آدم وارد بهشت شده شیطان نزدیک بوده دور نبوده منتها به کدام مرتبه دور و به کدام مرتبه نزدیک بوده به مرتبه‌ی حقیقت وجودی انسان دور بوده چون تنزل پیدا کرد و رجیم شد اما به مرتبه‌ی بدن و خیال انسان دور نبوده
تعبیر این آیه‌ی شریفه این است که «إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ» این اشاره به این است

معلوم می‌شود شیطان در آن جا حضور داشته منتها امکان تصرفش در مرتبه‌ی بدن و وهم و خیال بوده است این مسئله فقط انحصار به آدم ندارد یعنی -ما که الآن خدا این‌ها را ذکر می‌کند به عنوان این که -این حقیقت سرایت دارد در همه‌ی انسان‌ها بعد این را توسعه می‌دهد آدم نمادی از این مسئله است این واقعه که نسبت به آدم اتفاق افتاده خدا ساختار انسان را نشان می‌دهد نه فقط ساختار حضرت آدم را فقط این طور نیست که حضرت آدم مورد خطاب باشد اما به عنوان حقیقتی که این واقعه نسبت به او اتفاق افتاده اما نسبت به بقیه ،همین مسئله در وجودشان است لذا شیطان در کدام منطقه و حیطه‌ی وجود ما قدرت تصرف دارد؟ منطقه‌ی وهم و خیال و بدن

در عیون از امام رضا نقل می‌کند عبدالسلام هروی از امام رضا سوال کرد که از آن شجره که آدم و حوا از آن خوردند مردم اختلاف کردند بعضی می‌گویند گندم است بعضی می‌گویند شجره‌ی حسد است

حضرت می‌فرماید درختان جنتی همه‌ی انواع میوه‌ها را حمل می‌کنند و دارند تَحَمُّل أنوَاعًا همه را دارند مثل تنگنای عالم دنیا نیست که اگر این میوه گندم باشد گندم از گندم بروید جو ز جو آن جا این طور نیست آن جا انسان بذری را که از عمل صالح می‌کارد نتایج عظیمی که اصلا برای او قابل تصور نبوده آن چیزی که اصلا نه در ذهنش خطور کرده نه چشمش دیده نه گوشش شنیده نتایج همین اعمالش است،
نه که آن چه که مناسب این است نباشد، این هست منتها این‌ها اضافه بر آن عوالمی محقق می‌شود که انسان از آن تصور نداشته وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ
خطور نکرده بر ذهن و دل کسی

تعبیری که مرحوم علامه دارند خیلی زیباست ایشان می‌فرماید ما عالم دنیا را اصل می‌دانیم و تمام عوالم دیگر را قیاس می‌کنیم با دنیا
اگر می‌خواهیم بگوییم بهشت ،آخرت را قیاس می‌کنیم می‌گوییم بهشت دنیا چگونه است می‌گوییم جایی است که درختان زیبا دارد آب جاریست صدای پرندگان جاریست این را اصل می‌گیریم می‌گوییم جنت آخرت از این سنخ است
ایشان می‌فرماید نه اگر بخواهیم یک مثال بزنیم برای جنت آخرت -این مثال آن است نه این که آن شبیه این باشد- اگر گفتیم عالم دنیا مثال آن است مثال همیشه یک جهت کوچک را نشان می‌دهد اما اگر گفتیم این اصل است آن مثل این است یعنی این اصل است آن شأن و مرتبه‌ای از این است

شیطان از این مراتب وجودی انسان که آدم سلام الله علیه داشت استفاده کرد چون آدم بدن داشت نظامات بالاتر و عالی تر هم داشت در آن جذبه‌ی عالی بود بدنش را نشان داد گفت تو این هستی این زوال دارد این پوسیدگی و مردن دارد می‌خواهی دلالت بکنم تو را به چیزی که دیگر مردن نداشته باشد می‌خواهی دلالت بکنم به چیزی که سلطنت تو زایل نشود قدرتت کم نشود نگاه بکن به این درخت از این درخت اگر بخوری تو از پوسیدگی و از از بین رفتن و موت و فنا راحت می‌شوی انسان ابدی است اما بدن انسان ابدی نیست بدن انسان موت دارد
شیطان آمد نشان داد که تو بدن هستی به او گفت من تو تن تو است وقتی آدم دید بدن فنا دارد توجه کرد به درخت توجه به بدن بود توجه به بدن
شجره ، شجره‌ی دنیاست همین روایت می‌فرماید این شجره شجره‌ای است که انواع را دارد

انّ شجرة الجنة تحمل انواعا و كانت شجرة الحنطة و فيها عنب و ليست كشجرة الدنيا این مثل شجره‌های دنیایی نیست که فقط یک چیز داشته باشد همه‌ی این‌ها امکان دارد این توجه به کل دنیا بود در وجود انسان که تن انسان نماد توجه به دنیا است وقتی که توجه به بدن کرد که زوال دارد و برای جلوگیری از زوالش از این درخت‌ها تناول بکند بخورد این توجه بدن محقق شد

باید این توجه برای آدم محقق می‌شد چرا؟ چون از ابتدا قرار بود این بیاید در ارض راهش هم این بود باید در بهشت توجه به این درخت می‌کرد اگر این درخت در دنیا بود و آدم در دنیا توجه می‌کرد انسان در مرتبه‌ی حیوان یا نبات می‌ماند اما چون در جنت در مرتبه‌ای که مقام روح و نفس او آن جا است توجه به بدن کرد یعنی از مقام روحانیتش بدن را دید چون از این مقام بدن را دید بدن شأنی از شئونش شد خواستند تعلق روح به بدن را نشان بدهند با تعلق به بدن تعلق روح به بدن نمودار شد لذا تا از شجره خورد تعبیری که مرحوم علامه در المیزان می‌فرماید دارد که وقتی از شجره خورد «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» (اعراف/ 22) این عورت برایشان آشکار شد

این ویژگی انسان است که نظام روح دارد می‌داند بعضی اعضا و جوارح مخفی هستند بعضی علنی هستند لذا فهم این مسئله در بهشت با آن نظام روحی محقق شد لذا تا بحث آشکار شدن شد، این شد آخرین مرتبه‌ی کمال ،این که باید توجه پیدا می‌کرد
خوردن مرتبه‌ی نباتی انسان بود اینکه انسان می‌خورد -مثل نبات که خوردن دارد رشد می‌کند - نبات یعنی درخت مثل گیاهان .
اما انسان مرتبه‌ی حیوانی هم دارد انسان این مرتبه را هم دارد مرتبه‌ی حیوانی اش همان توجه به زاد و ولد و توجه به نسل است که ادامه پیدا می‌کند که نمادش می‌شود «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» که عورات برای این‌ها آشکار شد تا این توجه محقق شد .

آدم به این مرتبه که رسید «وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ» (اعراف/ 22)
خودش را می‌خواست بپوشاند این مسئله را یافت یعنی یک نظام روحی در تعلق به بدن .
این مسئله برایش مشهود شد که حالا یک عیب‌هایی است که باید آن‌ها را بپوشاند قبح مسئله را دانست که این را که فهمید و خواست بپوشاند نظام انسانی به کمال رسید لذا پس از این بلافاصله هبوط محقق می‌شود
هبوط مکانتی بود نه مکانی
-از جایی به جایی نبود -
هبوط این بود که انسان از آن مقام قرب ،توجه به بدن می‌کند .
توجه به بدن فی نفسه بد نیست اما برای این که انسان حرکتش را آغاز بکند ،لذا آمد هبوط کرد بعد از این که از این شجره خورد ،

خطاب «اِهْبِطُوا» (بقره/ 36) این خطاب متوجه شد به او که هبوط بکن .هبوط کردن انسان

در سوره‌ی بقره دو هبوط ذکر می‌شود اول می‌گوید اِهْبِطُوا بعد می‌گوید «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» (بقره/ 36) این اِهْبِطُوا چرا جمع است تثنیه نیست چون هم شامل آدم می‌شود هم شامل حوا می‌شود هم شامل شیطان می‌شود که به هر سه خطاب شد که از جنت حالا ابلیس اخراج شد دفعه‌ی قبلش هبوطش از مقام قرب بین ملائکه بود این هم مکانتی است اما این از جنت است آن از بین ملائکه بود این یک هبوط دیگر است تازه سومی محقق می‌شود برای آدم

آدم دو هبوط دارد هبوط اول دارد که «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بعد از آن دارد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (بقره/ 37) آدم سلام الله علیه از خدای تبارک و تعالی کلمات را تلقی کرد و گرفت بعد از آن توبه کرد بر این کلمات توبه کرد توبه‌ی آدم که محقق شد می‌فرماید هبوط اول این است که «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ» (بقره/ 36) شیطان این‌ها را گول زد لغزاند از آن جا خارجشان کرد ما گفتیم «اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» (بقره/ 36) تا یک زمانی در ارض باید بمانید اجل شما تا یک مدتی است ابدی هم در ارض نیستید بعد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ» آدم از خدای تبارک و تعالی کلماتی تلقی کرد که آن کلمات چیست بعضی‌ها گفتند آن‌ها حضرات معصومین و اولیاء محمدین صلوات الله علیهم هستند که در آن حالت دید که این‌ها مقرب ترین مقربان عند الله هستند و توسلش را به این‌ها قرار داد و باعث شد توبه اش قبول شود که حقایق این‌ها رادر آن عرش الهی مکتوب می‌دید ، لذا به آن‌ها توسل پیدا کرد برای خدای تبارک و تعالی تا خدا این را بیامرزد خدای تبارک و تعالی توبه اش را قبول کرد «فَتَابَ عَلَيْهِ»

اما وقتی خدا توبه اش را قبول کرد آیا برگشت به سر جای قبلش؟ نه دیگر به آن جا برنگشت اما دوباره بعد از این جا دارد «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره/ 38) دوباره این هبوط دوم است همه‌ی شما هبوط کنید آن قبلی گفت این هبوط سبب عداوت و دشمنی است هبوط در مرتبه‌ی بدن سبب دشمنی است بدن‌ها با هم نمی‌سازند وقتی نظام روح که نامتناهی است و استعداد نامتناهی و کمال نامتناهی در انسان امکان پذیر است توان نامتناهی در نظام انسان ذخیره شده است انسان می‌تواند به حقایق نامتناهی سیر بکند اگر انسان تن اش را خودش دید همه‌ی استعداد‌ها می‌خواهد در تن جا پیدا بکند به فعلیت برسد وقتی می‌خواهد به فعلیت برسد عالم مادی محدود است تمام استعدادهای یک نفر هم این جا محقق نمی‌شود چه برسد به این که این همه آدم باشند


-چرا ملائکه این طوری فهمیدند وقتی که می‌خواهد بیاید در زمین من اش را که حقیقتش است تن ببیند یعنی توان نا متناهی اش را در خدمت تن و بدنش قرار بدهد وقتی در خدمت بدن خواست قرار بدهد می‌شود دشمنی -لذا می‌گوید «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» این هبوط با عداوت همراه است اما تا توبه کرد آدم هبوط بعد از توبه شد؟ «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» این هبوط هبوط برگشت پذیر است از جانب من هدایتی به سوی شما می‌آید که اگر تبعیت کردید برگشت دارید و خوف و حزن برای شما دیگر در کار نیست این برگشت برگشت به مقامی است که قرب الی الله است همان «إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره/ 156) منتها از آن مقام جنتی که قبل بود هم اعظم است آن می‌شود یکی از مراتبش یعنی این برگشتی است که انسان برمی‌گردد به سوی خدا به مراتب قرب .

همه‌ی ملائکه در این مسیر می‌شود خادم انسان این سجده برای این محقق شد سجده برای روح انسان محقق شد نه تن انسان شیطان کدام مرتبه از انسان را دید؟ تن را
گفت «خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» (اعراف/ 12) شیطان نگاهش ماتریالیستی و مادی بود لذا فقط بدن انسان را دید گفت من به این بدن سجده نمی‌کنم اما مقام روح انسان سجده کردنی بود نه مقام بدن انسان پس اگر مقام روح انسان است آن مقام روح است که در جنت وارد شد و آن مقام روح بود که وقتی تعلق گرفت به بدن تنزل پیدا کرد و هبوط برایش محقق شد هبوط مقام روح مکانی نیست .

گاهی انسان می‌گوید هر چه که در عالم است باید مال من باشد این هبوط خیلی عظیم است که این هبوط وقتی محقق شود این پایین آمدن است انسان چون ما داریم به ارض آمد ارض یک لایه فقط نیست هفت لایه است ارضین سفلی ارضین سبع داریم هر مرتبه‌ای که انسان بیشتر هبوط بکند به یکی از این ارض‌های پایین تر سقوط می‌کند منتها ارض‌های پایین تر لایه‌های زمین نیست بلکه لایه‌های تعلق به زمین است کسی که نگاهش این شد که قوای نامتناهی اش را در خدمت بدن قرار داد تا همه‌ی آن چه را که در ارض است مال خودش ببیند این تعلق به ارض است این تعلق به ارض باعث سقوط بالاتر می‌شود این خلود به ارض است «وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف/ 176) خلود به ارض پیدا کرد با ارض خودش را یکی دیده بعد در مرتبه‌ی بالاتر این است که فقط راضی نمی‌شود همه‌ی اموال و زمین‌ها و دارایی‌ها مال او باشد بلکه می‌خواهد مالک هر چه افراد است مال او باشد این می‌شود سلطنت و ملوکیت این هبوط در مرتبه‌ی عظیم تری است که می‌خواهد مالک نه فقط نسبت به اشیاء باشد می‌خواهد مَلِک باشد نسبت به هر چه که است یعنی همه‌ی افراد را با همه‌ی دارایی شان صاحب باشد نه فقط دارایی اش را که فرعون می‌گوید «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» (نازعات/ 24) این‌ها هبوطی است که از هبوط آدم متفاوت است

هبوط آدم این بود که آمد زمین از این جا آغاز بکند برگشتن را اما این هبوط‌هایی که محقق می‌شود پس از آمدن به زمین پایین تر رفتن دیگر می‌شود شقاوت و ضلالت و تفرعن که این مراتب دیگر به این راحتی قابل برگشت نیست لذا انسان گاهی زورش نمی‌رسد نمی‌خواهد خدا رحمت کند آیت الله بهجت ایشان می‌فرمود گاهی اگر ما اشقیا را می‌بینیم این طور نیست ما بگوییم از آن‌ها بهترین نه دست ما نرسیده ایشان حتی اسم مثلا یزید می‌آمد لعنت الله علیه شمر می‌آمد ایشان می‌فرمود فکر نکنید ما دیگر این جا نمی‌رسیم ما برایمان پیش نیامده اگر پیش بیاید معلوم نیست که تا این مرتبه ما هم سقوط نکنیم تمام این هبوط‌ها برای همه‌ی ما امکان پذیر است


حجت الاسلام عابديني
مدیر تالار
daneshjoo Offline
#3 ارسال شده : 1399/01/26 12:02:53 ق.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
بنام خدا

چرا حاصل نزديکي به شجرة ممنوعه، هبوط بر زمين است؟
اين عيب‌ها چه عيب‌هايي بود که با نزديکي به شجرة ممنوعه ظاهر شد؟ آيا قبلاً نبود يا اعتنايي به آن‌ها نمي‌شد؟
چرا اگر خدا در ابتدا مي‌خواست در زمين خليفه‌اي براي خود تعيين کند کار انسان‌ها را از بهشت شروع کرد و آن را به هبوط در زمين ختم نمود؟
آيا داستان بهشت آدم يک نوع نمايش آدم و آدميت است به خود او و يا قصة خطايي است که امکان انجام‌ندادن آن نيز بود؟ آيا آدميت در مقابل حکم خدا عصيان کرد و سپس توبه نمود و يا شخص آدم چنين کرد؟
چرا با اين‌که توبة او پذيرفته شد، نتيجه نزديکي به شجرة ممنوعه که هبوط بر زمين است از او برداشته نشد؟
اصلاً هبوط يعني چه؟ آيا يک جابجايي مکاني است که از مکان بهشت او را به مکان زمين راندند، يا يک نوع تغيير منظر و تغيير مرتبه نفس است از مکانتي به مکانت ديگر؟
اگر شيطان به شخص آدم سجده نکرد، چرا با فرزندان آدم دشمني مي‌کند؟
آيا آدمي که جميع اسماء الهي را آموخت، آدم ابوالبشر بود يا حقيقت انسان که مصداق کامل آن حضرت محمد ص است؟
رابطة جان ما با وسوسه‌هاي شيطان چگونه است؟
حدّ تأثير وسوسه‌هاي شيطان تا کجاست؟
الهامات ملائکه در خنثي‌کردن وسوسه‌هاي شيطان چگونه است؟
نقش انتخاب و ارادة ما در تأثيرپذيري از وسوسه‌هاي شيطان يا الهامات ملائکه در چه حدّ است؟

ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/27 10:44:00 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

admin Offline
#4 ارسال شده : 1399/09/27 11:04:45 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 419

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال

معنای هبوط چیست؟

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۱۳﴾فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبر نمايى پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى (۱۳)

(( هبوط(( همان خروج است ، و تفاوتش با خروج تنها در اين است كه هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پايين تر است ، و همين معنا خود دليل بر اين است كه مقصود از هبوط فرود آمدن از مكان بلند نيست ، بلكه مراد فرود آمدن از مقام بلند است . و اين مؤيد ادعاى ما است كه گفتيم ضمير در (( منها(( و (( فيها(( به (( منزلت (( بر مى گردد نه به آسمان و يا بهشت .

و شايد كسانى هم كه گفته اند مرجع ضمير، آسمان و يا بهشت است مقصودشان همان منزلت باشد. بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود كه خداى تعالى فرمود: به جرم اينكه هنگامى كه ترا امر كردم سجده نكردى بايد از مقامت فرود آيى ، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود، و تو نمى بايستى در چنين مقامى تكبر كنى ، پس ‍ برون شو كه تو از خوار شدگانى . و تعبير به (( صغار(( با اينكه الفاظ ديگرى هم اين معنا را مى رسانيد براى مقابله با لفظ (( تكبر(( است .

تفسیر المیزان سوره اعراف


سوره بقره

قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى ... اين آيه اولين فرمانى است كه در تشريع دين ، براى آدم و ذريه او صادر شده ، دين را در دو جمله خلاصه كرده ، كه تا روز قيامت چيزى بر آن دو جمله اضافه نميشود.

و خواننده عزيز اگر در اين داستان ، يعنى داستان بهشت و مخصوصا در آن شرحى كه در سوره طه آمده ، دقت كند، خواهد ديد كه جريان داستان طورى بوده ، كه ايجاب مى كرده ، خداوند اين قضاء را درباره آدم و ذريه اش براند، و اين دو جمله را در اولين فرمانش قرار بدهد، خوردن آدم از آن درخت ايجاب كرد، تا قضاء هبوط او، و استقرارش در زمين ، و زندگيش را در آن براند، همان زندگى شقاوت بارى كه آنروز وقتى او را از آن درخت نهى مى كرد، از آن زندگى تحذيرش كرد، و زنهارش داد.

و توبه ايكه كرد باعث شد قضائى ديگر، و حكمى دوم ، درباره او بكند، و او و ذريه اش را بدين وسيله احترام كند، و با هدايت آنان بسوى عبوديت خود، آب از جوى رفته او را بجوى بازگرداند.

پس قضائى كه اول رانده شد، تنها زندگى در زمين بود، ولى با توبه اى كه كرد، خداوند همان زندگى را زندگى طيب ، و طاهرى كرد، بنحويكه هدايت بسوى عبوديت را با آن زندگى تركيب نموده ، يك زندگى خاصى از تركيب دو زندگى زمينى و آسمانى فراهم آورد.

اين آن نكته ايست كه از تكرار او بهبوط در اين سوره استفاده ميشود، چون در اين سوره ، يكبار مى فرمايد: ((و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو، ولكم فى الارض مستقر، و متاع الى حين ))، (گفتيم : همگى بزمين هبوط كنيد، در حاليكه بعضى دشمن بعض ديگر هستيد، و تا مدتى معين در آن منزل كنيد و تمتع ببريد)، بار دوم مى فرمايد: ((قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى ))، (گفتيم همگى از بهشت فرود شويد، پس هر گاه هدايتى از من بسوى شما آمد، و البته خواهد آمد) الخ .

و اينكه توبه ميانه اين دو امر بهبوط واسطه شده ، اشعار بر اين معنا دارد، كه توبه وقتى از آدم و همسرش سر زده ، كه هنوز از بهشت جدا نشده بودند، هر چند كه در بهشت هم نبوده ، و موقعيت قبلى را نداشته اند.


و اين اشعار را نيز دارد، كه نداى ((و ناديهما ربهما: الم انهكما عن تلكما الشجرة ))؟ (پروردگارشان ندايشان داد: كه مگر شما را از اين درخت نهى نكردم ؟) الخ بعد از نهى ((لا تقربا هذه الشجرة )) الخ ، بوده كه در اولى اشاره را با لفظ (تلكما) آورد، كه مخصوص اشاره بدور است ، و در دومى كه قبل از اولى واقع شده ، اين اشاره با لفظ (هذا) آمده ، كه مخصوص اشاره به نزديك است ، در اولى كلمه (نادى ندا كرد) آمده ، كه باز مخصوص دور است ، و در دومى كلمه (قال ) كه مخصوص نزديك است بكار رفته است ، (دقت فرمائيد).

اين نكته را هم بايد دانست : كه از ظاهر جمله : ((و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ))، و جمله ((فيها تحيون ، و فيها تموتون ، و منها تخرجون ))، الخ برمى آيد: كه نحوه حياة بعد از هبوط، با نحوه آن در قبل از هبوط، فرق مى كند، حياة دنيا حقيقتش آميخته با حقيقت زمين است ، يعنى داراى گرفتارى ، و مستلزم سختى ، و بدبختى است ، و لازمه اين نيز اين است كه انسان در آن تكون يابد، و دوباره با مردن جزو زمين شود، و آنگاه براى بار ديگر از زمين مبعوث گردد.

در حاليكه حياة بهشتى حياتى است آسمانى ، و از زمينى كه محل تحول و دگرگونى است من شا نگرفته است .

از اينجا ممكن است بطور جزم گفت : كه بهشت آدم در آسمان بوده ، هر چند كه بهشت آخرت و جنت خلد، (كه هر كس داخلش شد ديگر بيرون نميشود)، نبوده باشد


تفسير الميزان سوره بقره

ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/22 08:48:42 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#5 ارسال شده : 1399/09/29 10:32:20 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,742

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

«آن باغ» مطرح در آیه 19 کجاست؟

این مرحله، شروعِ «فازِ سخت¬افزاری» است، و چنانکه قبلاً در سوره طه دیدیم «باغ» مورد اشاره در سوره طه که در اینجا هم قاعدتاً باید همان باشد در مقابل «زمین» آمده و فرق باغ و زمین چیست جز اینکه باغ زمینی است که درختهای زیادی در آن باشد و چنانکه در سوره طه دیده شد، آن باغ غذا و سایه و آب و گرمای مناسب داشت و از چنین توصیفی هرگز بهشتی در آسمانها به ذهن نمی¬آید بلکه یک قطعه جنگلی در مناطق نیمه حاره به ذهن می¬آید .

قصد قرآن هرگز طرح معما و یا به اشتباه انداختن مخاطب نیست بلکه آنچه مخاطبان اولیه آن روزها از آن می¬فهمیدند ملاک است و مخاطبان آن روزها چطور ممکن است از توصیفی که در سوره طه آمده «بهشتی در آسمانها» را بفهمند؟
هر چه باشد، در آن درخت مطرح در آیه 22 چیزی بود که خوردن از آن سبب تغییرات فیزیولوژیک عمیقی در آن دو می¬شد .

از تفسير اقاي گنجه اي
ali Offline
#6 ارسال شده : 1399/10/05 05:12:53 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,742

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اعراف:24

ـ [خداوند] گفت: [اينک شما دو تن و بقية آدميان، از بهشت] هبوط کنيد 23 [=فرود آیيد؛ که در زمين] دشمن يکديگر خواهيد بود 24 و تا زماني معين [=قيامت] در زمين استقرار و برخورداري خواهيد داشت. 25
______________

23- در آيات مربوط به گزينش آدم، همه جا مسئله هبوط از بهشت مطرح شده است. تصور عمومي از هبوط، فرود آمدن مكاني است، در حاليكه فرود مقامي و كاهش موقعيت و منزلت، با توجه به موارد ديگري كه اين كلمه در قرآن به كار رفته، (از جمله هبوط بني اسرائيل از زندگي ساده و سرفرازانه در صحرا به زندگي مصرفي در شهر- بقره 619 (2:619) ) مناسب‌تر مي‌باشد. اتفاقاً هم ابليس پس از امتناع از سجده به آدم، از جايگاه منزلتي فرشتگان هبوط كرد (اعراف 13 (7:13) )، و هم كشتي نوح پس از فروكش كردن آب، به سطح زمين هبوط كرد (هود48 (11:48) ).

24- در محيط بهشتي، آدميان تنازعي نداشتند و به فرمان غرائز، با صلح و صفا با هم زندگي مي‌کردند، با امتناع ابليس از سجده به آدم و آغاز دوران وسوسه و تحريک، که مقارن موهبت «اختيار» به آدمي بود، انسان ميان دو قطب خير و شرّ و آهن رباي رحماني و شيطاني قرار گرفت و دشمني‌ها آغاز شد.

25- تا اين آيه فقط آدم و زوجش مخاطب بودند و ضمائر آيات تماماً دو نفره (تثنيه) بود، اما در اين آيه ناگهان ضمير جمعي «هُم» به کار برده مي‌شود و چنين مي‌نمايد که فرمان هبوط خطاب به همه آدمياني باشد که همزمان با آدم و زوجش مي‌زيستند و ظاهراً در آستانه ظهور پديدة اختيار در نفس‌شان بودند. به تصريح آيه 33 آل‌عمران (3:33) (إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَـمِينَ) آدم همچون ساير پيامبران از ميان معاصرين خود برگزيده شده است


بقره:36

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ

پس [از اين هشدار]، شيطان 73 آن دو را از آن [استواري در عهد] بلغزاند، پس [به اين ترتيب] از شرايطي كه در آن مي‌زيستند بيرون‌شان كرد 74 و گفتيم: [از بهشت] فرود آييد، 75 در حالي كه [با پيروي از شيطان] دشمن يكديگر شده‌ايد 76 و براي شما در زمين تا سرآمدي معيّن [=پايان عمرتان] قرارگاه و بهره‌مندي [از رزق دنيايي] خواهد بود.
______________


74- اين آيه سرآغاز ماجرايي از والدين اوليه ما در بهشت است که با خطاب مشترک: «يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ» شروع مي‌شود و [جمعاً در 2 آيه] 7 بار ضمير تثنيه [شما دو نفر] به کار رفته است.

جالب اينکه با در نظر گرفتن سوره‌هاي اعراف [آيات 19 تا 23] و طه [117 تا 123] که در آنها به اين ماجرا اشاره شده، در مجموع 40 بار خداوند هر دو نفر را مخاطب قرار داده است و چنين عددي معناي نمادين ويژه‌اي در فرهنگ قرآن دارد.

ذکر اين نکات آماري براي نشان دادن بي‌اعتباري تلقي عمومي از اين ماجراست، که ظاهراً تحت تأثير اسرائيلياتي مبتني براي قصه آدم و حوا در فصل اول تورات [سِفر پيدايش]، «آدم» را قهرمان داستان و هدف خلقت، و حوا را [که مطلقاً نامي از او در قرآن نيامده] مرتکب گناه اوليه و فريب آدم تلقي کرده‌اند! حال آنکه در قرآن همواره از «زوج» سخن گفته، نه زوجه! و آدم [مستقل از جنسيت] را مطرح ساخته است.


75- مادران شير و شهد جان خود را در بهشتِ آغوش به رايگان به نوزادان مي‌دهند، تا مدتها نيز محيط خانواده خدمتي يكطرفه به فرزندان است، اما پس از بلوغ، حكمت خدايي استقلال را ايجاب مي‌كند. در عالم حيوانات اما، اين عمل با اجبار انجام مي‌شود. آيا اين جدايي «هبوطي» از شرايط راحت به ميدان سخت كار و تلاش و چالش با مشكلات و مصائب نيست؟ بهشت بعدي را نسل مستقل شده براي خود و نسل بعدي پديد مي‌آورد. بهشت اولية موقّت و محدود و مجاني بود، اينك با بلوغ بشري و رشد عقل و ادراك، در تضاد تقوي و فجور [فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا]، به نيروي ايمان و عمل صالح بهشتي به همّت بني‌آدم در بلنداي زمان ساخته مي‌شود كه فراخناي آن آسمان‌ها و زمين است [آل‌عمران 133 (3:133) و حديد 21 (57:21) ] كه به ميراث به تك تك سازندگانِ آن در طول تاريخ ارث داده مي‌شود [از جمله: اعراف 43 (7:43) ، زخرف 72 (43:72) ، شعراء 85 (26:85) ].


در آيات مربوط به گزينش آدم، همه جا مسئله هبوط او از بهشت مطرح شده است. تصور عمومي از هبوط، فرود آمدن مكاني است. در حاليكه فرود مقامي و كاهش موقعيت و منزلت، باتوجه به موارد ديگري كه اين كلمه در قرآن به كار رفته است، [از جمله هبوط بني اسراييل از زندگي ساده و سرفرازانه صحرايي به زندگي مصرفي در شهر]، مناسب‌تر مي‌باشد. اتفاقاً، هم ابليس پس از امتناع از سجده به آدم، از جايگاه منزلتي فرشتگان هبوط كرد [اعراف 13]، و هم كشتي نوح پس از فروكش كردن آب به سطح زمين [هود 48 (11:48) ].


76- در هر سه سوره بلندي كه به ماجراي هبوط آدم و آدميان پرداخته است، به مسئله عداوت بعضي ازانسان‌ها نسبت به بعضي ديگر پس از هبوط از موقعيت بهشتي اشاره شده است:

بقره 38 و اعراف 25- قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ...

طه 123- قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ....

به راستي چه ارتباطي ميان هبوط از بهشت و پديدار شدن دشمني موجود است؟ به نظر مي‌رسد رمز مسئله در همان موضوع «اختيار» و امكان گرايش به تحريكات ابليس در دو راهي رحمان يا شيطان نهفته باشد. در عالم حيوانات، هر چند جنگ و كشتار وجود دارد، اما همه اين تحركات ناشي از تنازع بقاء و اصل انتخاب اصلح است كه به فرمان غرايز و ژن‌ها عمل مي‌كند و كوچك‌ترين عداوت و عنادي در آن نقش ندارد. اما در عالم انسان‌ها، وسوسه‌هاي شيطاني زمينه‌هاي بالقوه حرص و حسد، بخل و كينه و عصبيت و عناد را به فعليت و ظهور مي‌رساند و آتش به پا مي‌كند.

تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/22 08:59:26 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.428 ثانیه ایجاد شد.